آنچه اينك كسب وكار همه آنها كه روياي هشتاد و پنج به سر دارند و بسياري ديگر كه از راه ديگري نان مي‌خورند را به مخاطره انداخته، ناآرامي‌هايي است كه فقط يك نسخه مي‌طلبد؛ شفافيت و سرعت در رسيدگي. مردم سيستان و بلوچستان چه در سراوان، چه در زاهدان، چه در چابهار و چه در ايرانشهر بر يك نكته تاكيد دارند؛ اگر ناآرامي‌ها ادامه يابد و به سختگيري در مرز منجر شود همان‌هايي كه با تويوتا هشتاد و پنج‌شان لقمه‌اي نان براي سفره خانواده فراهم مي‌كردند، بيكار مي‌شوند و اين بيكاري و بي‌ناني بر نارضايتي مي‌افزايد. اگر قرار باشد آنچه 4 اسفند منجر به حادثه‌اي دلخراش در مرز ايران و پاكستان در منطقه بم‌پشت سراوان شد را بررسي كنيم اول لازم ‌است آرامش برقرار شود. همه آنها كه روياي هشتاد و پنج داشتند ولي نيسان آبي نصيب‌شان شده يا حتي عقب پژويي را مشك بسته‌اند تا سوخت جابه‌جا كنند، مي‌دانند كه به يك‌باره معجزه‌اي رخ نخواهد داد تا روياي‌شان از يك هشتاد‌و‌پنج به تصويري زيبا‌تر ختم شود. پس اگر قرار است اين مطلب را بخوانيد فقط به اين فكر نباشيد كه به چه كسي چه تهمتي بزنيد يا به چه كسي چه برچسبي. به اين فكر كنيد كه «شكم گرسنه ايمان نمي‌شناسد». 

سرزميني كه  جاده درست  و  حسابي  ندارد
از شمال سيستان و بلوچستان تا جنوب آن دست‌كم يك‌هزار و 200 كيلومتر فاصله است. بين هيچ دو شهري كمتر از 150كيلومتر نيست. مي‌گويند قبلا تنها ۱۷۷كيلومتر بزرگراه در اين استان داشتيم كه ‌اينك به ۳۳۴ كيلومتر افزايش پيدا كرده است. اما چه رقم قبلي و چه رقم فعلي نقشي در داستان هشتاد‌و‌پنجي‌ها ندارد. با وجود تعيين محور توسعه شرق كشور و تاكيد بر توسعه بر مبناي بندرچاپهار هنوز مسير ميلك- زابل- زاهدان- چابهار جاده‌هايي دو‌طرفه و معمولي را شامل مي‌شود كه به ويژه در بخش اعظمي از مسير به سبب كوهستاني بودن به ‌شدت خطرناك و كم‌ايمن هستند. بنابراين اگر آن كس كه روياي تويوتاهشتاد‌و پنج در سر مي‌پروراند، رويايي بزرگ‌تر هم مي‌داشت و مثلا مي‌خواست با يك كاميون يا تريلي از چابهار تا ميلك به ترانزيت بار مشغول شود آنقدر جاده‌ها ناايمن بود كه ريسك حوادث آن هم حوادث منجر به مرگ آن بالا باشد. 
همين آبان 99 خبر رسيد كه از مجموع ۱۴۴كيلومتر بزرگراه ايرانشهر-  خاش ۵۰ كيلومتر آن به اتمام رسيده و قطعه چهارم از باند دوم بزرگراه ايرانشهر- خاش به طول ۴۴ كيلومتر در حال ساخت است. بزرگراه زاهدان- زابل به طول ۲۰۰ كيلومتر در دست اجراست كه ۹۳كيلومتر آن به اتمام رسيده و ۱۵كيلومتر از قطعات 5 و ۶ آماده افتتاح است.
پروژه محور ميرجاوه - زاهدان- بم با طول كلي ۲۹۸ كيلومتر تاكنون ۴۱ كيلومتر آن به اتمام رسيده و قطعه دوم با ۳۱ كيلومتر طول در دست اجراست كه ۱۳ كيلومتر آن آماده بهره‌برداري است.
اما اين جاده‌ها هيچ‌ كدام به كار آنها كه روياي تويوتاهشتاد‌و‌پنج داشته‌اند، نمي‌آيد. آنها خوب مي‌دانند كه چگونه بايد جاده‌هاي پيچ در پيچي را از ايرانشهر و سرباز به سوي سراوان طي كنند تا تازه به كوره‌راه‌هاي خاكي منتهي به مرز پاكستان برسند. اگر مي‌خواهيد مفهوم پيچ درپيچ را بهتر لمس كنيد، اميدواريم كه دست‌كم يك ‌بار از تهران به چالوس رفته باشيد.  جاده ايرانشهر- سرباز دست‌كمي از جاده تهران- چالوس ندارد. جاده‌اي همجوار با رودخانه سرباز كه به همان تناسب پيچ و خم دارد. فقط ارتفاع در جاده تهران- چالوس خيلي بيشتراز ارتفاع در مسير ايرانشهر-  سرباز - چابهار است. اين مسير باز هم بيشتر مورد توجه بوده زيرا عمده ترانزيت كالا از چابهار از اين طريق انجام مي‌شود ولي جاده‌اي چون جاده‌هاي محدوده سراوان به سبب آنكه به مرز منتهي مي‌شوند و گذرهاي مرزي رونقي جز تبادل سوخت ندارند، جاده ترانزيتي تلقي نمي‌شوند و حداقل ايمني را دارند. براي همين مرتب از سيستان و بلوچستان خبر مي‌خوانيم كه تصادف يك سوخت‌بر با يك سواري يا خودرويي ديگر به انفجاري مهيب و كشته شدن سرنشينان منجر شده است. هيچ‌كس هنوز ننشسته و اين تلفات انساني در جاده‌هاي سيستان و بلوچستان به ويژه آنها كه ناشي از سوختن بوده را تجميع نكرده است. آنها كه روياي هشتاد وپنج دارند، مي‌دانند كه بسياري از همقطاران‌شان در تصادف چگونه جان باخته‌اند ولي باز هم خطر مي‌كنند زيرا فرصتي بهتر از اين ندارند. آنها بسياري از اوقات فقط از پدال گاز استفاده مي‌كنند و اگر به ايست‌هاي پليس راهنمايي و رانندگي توجه كنند ممكن است از همان اندك درآمدشان هم ساقط شوند پس گلوله‌هاي ناشي از عدم توجه به ايست پليس را هم به جان مي‌خرند كه گاهي به انفجار خودروي آنها و مرگ‌شان منجر شده است. اما باز هم اين همه ماجرا نيست. اين روزها در شبكه‌هاي اجتماعي وقتي هشتاد وپنجي‌ها را «سوخت‌بر» ناميدند، بسياري معترض شدند كه چرا كار آنها را توجيه مي‌كنيد. اينها همان قاچاقچيان سوخت هستند. اما واقعيت اين بار هم فراتر از اين تقسيم‌بندي عباراتي است كه ما پاي گوشي هوشمندمان در خانه‌اي با بيشترين امكانات انجام مي‌دهيم. زماني كه مفهوم «قاچاق» به عنوان يك مفهوم مدرن وجود نداشت، زماني كه دولت مدرن هم وجود نداشت، يكي از مهم‌ترين راه‌هاي كسب درآمد ميان مردم اين خطه تجارت بود. رفته‌رفته با ورود مفاهيمي چون «مرز» و ورود قوانيني به اقتصاد از جمله «قاچاق» سنتي كه از قديم ميان خانواده‌ها و فرزندان‌شان رسم بود، راه را بر تجارت مردم تنگ كرد. روزگاري آن خطه حتي زودتر از خيلي نقاط ديگر تجربه سوار شدن بر قطار زاهدان -كويته را داشت زيرا محوري تجاري محسوب مي‌شد. 

تاريخ هم كاركردش را از دست داده است 
جز شهرسوخته در شمال سيستان و بلوچستان كه گواه وجود تمدني پيشرفته در اين خطه بوده و مي‌توانست محوري براي توسعه علمي- گردشگري منطقه شود در منطقه سراوان نيز نشانه‌هاي از تاريخ كهن وجود دارد.  شايد وقتي هشتاد وپنجي‌ها تخت گاز از سراوان به سوي مرز مي‌تازند، وقتي از «كلپورگان» مي‌گذرند فقط آن را يك نقطه از مسير مي‌بينند نه جايي كه ريشه در تاريخ دارد. شايد به آن دليل كه هيچ يك از دست‌سازهاي «كلپورگان»  حتي به اندازه حمل يك بار سوخت ارزش ندارد. شايد به آن دليل كه هيچ‌كس نقش‌هاي دره‌نگاران را دوست نداشته از نزديك ببيند تا مردم آن خطه جز سوخت‌بري به درآمدهاي ديگري هم فكر كنند. 
زنان كلپورگان اما همچنان به همان شيوه سنتي سفالگري  و نقش‌هاي قديمي را روي كارهاي‌شان حك مي‌كنند تا خاطره آن گذشته زيبا را زنده نگه دارند. اما اين زنده ‌نگه داشتن خاطره از تاريخ با بازي‌هاي اقتصاد وابسته به نفت چندان سر سازگاري نداشته و تورم كمر همه سفالگران را هم شكسته است. 

 روزنه اميدي كه بسته شد 
وقتي حسن روحاني به عنوان منتخب مردم در خرداد 1392 برگزيده شد، مردم سيستان و بلوچستان بيشترين راي را به او داده‌ بودند.  همين كنش سبب انتظاري در ميان تك‌تك مردم آن خطه شد.  انتصاب «علي‌اوسط‌هاشمي» در دولت اول روحاني و مجموعه اقدامات او سبب شد تا روزنه‌اي براي بسياري از مردم گشوده شود. به كارگيري زنان به عنوان فرماندار و مديران كل، تلاش براي افزايش ظرفيت بندر چابهار و موفقيت در پهلوگيري كشتي‌هاي نفتي تا ظرفيت 80 هزار تن، تلاش براي راه‌اندازي كارخانه‌هايي نظير لاستيك‌سازي و تلاش براي عملياتي شدن راه‌آهن چابهار- زاهدان همه نگاه‌ها را عوض كرد. وقتي دولت روحاني سكان اداره كشور را به دست گرفت در آبان 1392 با حمله به پاسگاه مرزي در جالق سراوان يك بحران مرزي را شاهد بود و اندكي بعد در جكي‌گور مرزبانان ايران به گروگان گرفته شدند. در تمام اين مدت سرمايه‌ اجتماعي ناشي از اميد ايجاد شده باعث شد بسياري از شخصيت‌هاي با نفوذ محلي هم به كمك دولت بيايند و با پادرمياني‌هاي خود نوك تيز برخي خشونت‌هاي به جا مانده از سال‌هاي قبل و تبعيض‌ها در برخورداري از امكانات را صيقل دهند. انتصاب «حميرا ريگي» به عنوان فرماندار يك شهر خاص كه كمترين امكانات زيرساختي را داشت تحول قابل توجهي را شامل شد و ضريب نفوذ دولت و حاكميت را در منطقه بهبود بخشيد. او در شرايطي فرماندار شد كه حتي فرمانداري آن شهر ساختمان نداشت و بسياري از اداره كل‌ها جايي در شهر نداشتند. يكي از مشكلات سنتي در ناامني پديده‌اي تحت عنوان «شگام» بود كه مردم به نوعي با انتقامجويي‌هاي شخصي سعي در حل مسائل بين قومي خود را داشتند. او يكي از تلاش‌هايش تعيين امتياز براي دادن امكانات به مناطقي بود كه ريش‌سفيدهايش آرامش را به آن زودتر برگردانند. با اين مجموعه‌ كارها دولت و به‌طور مشخص وزارت اطلاعات توانست در ابتداي سال 1394 يك گروه مسلح را در ارتفاعات قصرقند شناسايي و منهدم كند. يكي ديگر از روزنه‌هاي اميد، فعال كردن برخي پتانسيل‌هاي سنتي در تجارت منطقه بود از جمله «پرواربندي» و توليد گوشت قرمز. يكي از اين طرح‌ها ايجاد كشتارگاهي تمام صنعتي در نقطه صفر مرزي يعني پيشين بود. اما حتي در همين زمينه هم سنگ‌اندازي كم نبود. منطق رو آوردن به توليدگوشت قرمز براي ايجاد اشتغال در كشور از آنجا ناشي شده بود كه دست‌كم ايران 10درصد گوشت قرمز وارداتي از فاصله‌اي دور چون برزيل دارد و سيستان و بلوچستان مي‌تواند با تامين بخشي از همين 10 درصد در اشتغال وضع بهتري پيدا كند.  اما همين ابتكار عمل هم با سنگ‌اندازي‌ها و منافعي كه از سوي برخي به خطر افتاد بود، نتوانست مرهمي بر زخم عميق اشتغال در منطقه بگذارد. با تغيير استاندار سيستان و بلوچستان در دولت دوم روحاني و ناشي از برخي فشارهاي خاص بسياري از ابتكاراتي كه او پيش گرفته بود عملا متوقف شد و با سر كار آمدن ترامپ و اعمال تحريم‌ها حتي در شرايطي كه بندرچابهار تا مدتي مستثنا بود اما سرمايه‌گذاري‌ در اين استان را محدود و متوقف كرد. حالا بار ديگر بعد از قريب به 7 سال سراوان يك التهاب را تجربه مي‌كند. التهابي كه تفاوت‌هايي با گذشته دارد. 

 طرح  رزاق  و  سران  طوايف 
يكي از اقداماتي كه مي‌توانست روزنه‌هايي براي بهبود وضع معيشتي مردم مرزنشين داشته باشد، ساماندهي نقل و انتقال سوخت بود. پيش‌تر برگه‌هاي كاغذي به مرزنشينان داده مي‌شد و در نهايت شوراي تامين استان و سپاه با طراحي كارتي هوشمند كه خودروها با داشتن آن مي‌توانستند از مرز عبور و مرور كنند، تلاش براي ساماندهي نقل و انتقال سوخت وارد مرحله تازه‌اي شد. اين در حالي بود كه از مجلس هفتم و دولت نهم و دهم با اجراي احداث ديوار مرزي ميان ايران با افغانستان و پاكستان تجارت‌هاي خرد و چمداني رسما از بين رفته بود. بسياري از بازاريان زابل كه پارچه و چاي از آن سوي مرز وارد مي‌كردند،كسب وكارشان به هم ريخت.  در پايين دست رفته‌رفته بازارچه‌هاي مرزي كاركرد خود را از دست داد. تحريم‌ها و بهاي اندك سوخت در ايران و تفاوت نرخ ارز بازار سوخت را چاق‌تر و مهم‌تر كرد. از سوي ديگر طرح‌هايي در برقراري امنيت شكل گرفته بود كه پيش‌تر شهيد شوشتري با شناختي كه از منطقه داشت سعي در پيشبرد آن داشت ولي اينك به نظر مي‌رسد طرح‌هاي اجرا شده با آنچه آن شهيد در سر داشته، تفاوت‌هايي دارد زيرا مردم نسبت به ورود سران طوايف به مديريت گذرهاي مرزي همچنين‌ نقش ‌داشتن آنها در حمل و انتقال سوخت كه موجب تبعيض ميان آنها شده است، اعتراض دارند. بر اساس آنچه مردم به خبرنگار ما گفته‌اند بسياري از مديريت گذرهاي مرزي از يك سو و جايگاه‌هاي سوخت از سوي ديگر به سران طوايف سپرده شده است. همين وضع سبب شده تا برخي اختلاف‌نظرها كه ميان طايفه‌هاي مختلف وجود داشته به اين مسائل هم سرايت كند. 
پيش‌تر عده‌اي كه عقب پژو يا زانتيا مشكي بزرگ نصب مي‌كردند تا سوخت منتقل كنند هيچ مجوز قانوني نداشتند. به همين دليل هم از نظر مفاهيم رسمي كار آنها قاچاق و قاچاق‌بري تلقي مي‌شد. اما در طرح رزاق بر اساس مجوزي كه شوراي تامين به ساكنان مرزنشين در شعاعي بين 20 تا 50كيلومتري مرز داده هر خانوار يك كارت هوشمند سوخت دريافت كرده‌اند. آنها به تناسب مي‌توانند سهميه دريافتي را به آن سوي مرز منتقل كرده و بفروشند. در اين مدل تعداد كساني كه بدون مجوز دست به انتقال سوخت مي‌زنند به حداقل رسيده است. براي همين استفاده از عنوان سوخت‌بر منطقي به نظر مي‌رسد. سوخت‌بران با استفاده از كارت‌هاي خانوارها سوخت را تجميع كرده و بر اساس امتيازي كه اين كارت دارد، سوخت را به آن سوي مرز منتقل مي‌كنند. اما اين كار و اعطاي امتياز به برخي سران طوايف تعارض منافعي از جنس ديگر رقم زده است.گاهي ممكن است همين سران طوايف كه در طرح‌هاي امنيتي مرز هم مشاركت دارند، مديريت يك گذر مرزي را به گونه‌اي پيش ببرند كه منافع مردم عادي در آن به حداقل برسد و بيشتر به منافع سران ‌طوايف بينجامد. به اين نكته هم توجه داشته باشيم كه سران طوايف ديگر مثل سابق بر جمعيت زيادي حاكم نيستند. هم سن و سال‌شان كمتر است و هم ميزان مقبوليت‌شان. ممكن است حتي چند خانواده بزرگ را شامل شود نه آن طايفه بزرگي كه سال‌ها قبل تجربه مي‌كرديم. 
يكي از اهالي سراوان در اين باره به خبرنگار ما گفت: برخي سران طوايف براي خود مسير نقل و انتقال سوخت فراهم كرده‌اند و حتي براي انتقال سوخت از نقطه‌اي در ايران لوله‌گذاري كرده‌اند و بدون آنكه مراجع رسمي بدانند سوخت را با لوله به آن سوي مرز منتقل مي‌كنند. آنها براي آنكه كميسيون و حق‌العمل‌كاري خود را از طرف پاكستاني بگيرند، ترجيح مي‌دهند سوخت مردم هم از مسير آنها منتقل شود. همين موجب نارضايتي مردم عادي از آنهايي كه به اصطلاح سران طوايف ناميده مي‌شوند، شده است. در حادثه اخير سراوان نيز لازم است به نقش اين پديده و اين قبيل افراد در بروز آنچه منجر به كشته ‌شدن سوخت‌بران شده، توجه و تحقيق كافي شود. 

جلوي انتقامجويي‌هاي شخصي را بايد گرفت 
بسياري از فعالان مدني و افراد صاحب‌نفوذ در رده‌هاي مياني مردم در سيستان و بلوچستان بر موضوعي تاكيد دارند كه مخاطب آن مسوولان امنيتي و حتي قضايي است. آنها مي‌گويند كشته ‌شدن سوخت‌بران چه با شليك مرزباني و چه بر اثر تصادف يا سانحه پيش‌تر هم روي داده و پيش‌تر هم احساسات مردم به دليل از دست‌ دادن همشهري‌ها و اقوام و بستگان خود جريحه‌دار شده است. آنها به دليل مشكلات معيشتي و تبعيض‌هايي در امكاناتي كه كمتر از آن برخوردارند از يك سو و غم از دست دادن عزيزان‌شان احساساتي شده و هيجان خود را در هجوم به فرمانداري يا پاسگاه‌ها نشان داده‌اند. به همين دليل بهتر است ماجراي پيش آمده در سراوان را با گفت‌وگو و تعامل حل كنيم نه اقدامات امنيتي. از سوي ديگر به سبب حضور سران طوايف در مديريت گذرهاي مرزي و معادلات مربوط به آن بيم آن مي‌رود كه موضوع به اختلافي ميان طوايف منجر شود. به اين معنا كه كشته‌ شدن برخي سوخت‌بران كه از طايفه شهبخش‌ها در كورين و خاش بوده‌اند آنها را به خونخواهي از عاملان اين درگيري ترغيب كند. به همين دليل هم شاهد آن هستيم كه در 72 ساعت گذشته خبرهايي از ناآرامي در بخش كورين خاش شنيده مي‌شود كه البته تلفات انساني هم داشته است. 

اينترنت و اختلال در كسب و كار 
از سه‌شنبه شب گذشته تا لحظه تنظيم اين گزارش اينترنت در سيستان و بلوچستان قطع شده است. تفاوت ساختار و زيرساخت اينترنت در سيستان و بلوچستان با ساير نقاط كشور در اين است كه امكان توسعه اينترنت پرسرعت از طريق كابل يا همان ADSL ممكن نبود و دولت يازدهم و دوازدهم توسعه اينترنت همراه را در اين منطقه در دستوركار قرار داد. اينترنت‌ اپراتورهاي تلفن همراه بيشترين نفوذ اينترنت پرسرعت را در منطقه سيستان و بلوچستان رقم زدند. حتي در سال‌هاي گذشته بسياري از هموطنان اهل سيستان و بلوچستان كه خط همراه اول داشتند به دليل نفوذ ايرانسل و اينترنت مطلوب‌تر آن خط جديد گرفتند تا آنكه امكانات اين دو اپراتور مشترك شد. در چنين شرايطي قطع اينترنت در سيستان و بلوچستان كه دسترسي به اينترنت ثابت بسيار محدود است، اختلالاتي در كسب وكار مردم ايجاد كرده است. در همين مدت مسافراني كه در چابهار با خرابي خودرو خود مواجه شده بودند حتي امكان خريد لوازم يدكي نداشتند و كارشان متوقف مانده بود. بسياري از دستگاه‌هاي كارتخوان متصل به اينترنت همراه است كه اينك قطع است. مردم ادامه اين روند را نمي‌خواهند و تاكيد مي‌كنند با توجه به نامناسب بودن وضع معيشتي در اين استان ادامه فضاي امنيتي از يك سو و ادامه ناآرامي از سوي ديگر فقط به فقيرتر شدن مردم و عميق‌تر شدن نارضايتي منجر مي‌شود. شايد الان به سرعت نتوانيم شغل و امكانات مناسبي براي مردم و بهبود معيشت آنها در سيستان و بلوچستان به ويژه در مرز فراهم كنيم اما دست‌كم مي‌توانيم روياي هشتاد وپنجي‌ها را از مخاطره‌ها كمتر كنيم. بسياري از كساني كه خبرنگار اعتماد با آنها گفت‌وگو كرد، مي‌گويند:«اگر دولت پا پيش بگذارد و در مورد ادعايي كه معاون امنيتي استاندار مطرح كرد كه تيراندازي از سوي پاكستاني‌ها صورت گرفته، سفير را فرابخواند و توضيحات آنها را بخواهد اعتمادشان در رسيدگي به مرگ عزيزان‌شان جلب مي‌شود. اگر چنين نيست و خطايي در بخشي ديگر صورت گرفته نيز به صراحت به مردم بگويند اين مردم اعتمادشان به دولت خواهد بود.»


   حادثه نخست روز 4 اسفند 99 در محدوده مرزي ميان آسكان - كِشتگان در بم‌پشت سراوان روي داد.
   منصور بيجار معاون هماهنگي امور عمراني استاندار سيستان و بلوچستان: براي هر كارت رزاق اجازه ورود و خروج يك خودرو از مرز داده شده كه معيشت ۵ خانواده از آن تامين مي‌شود.
   سوخت طرح رزاق از استان بندرعباس تامين مي‌شود و از طريق 3 جايگاه سوخت گلشن(جالق)، سيركان و اسفندك در اختيار سوخت‌بران مرزنشين قرار مي‌گيرد.