چند روز پیش برای دیدار یکی از اساتید، سری به دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران زدم. حوالی محله گیشا، بعد از جلسه و گپ و گفتی که داشتیم و از هر دری سخنی گفتیم، از دانشکده که خارج شدم پیاده به سمت خیابان کارگر شمالی آمدم و از آنجا هم می‌خواستم سوار تاکسی به انقلاب برسم. آنهایی که گذرشان به آن طرف‌ها افتاده می‌دانند که سر تقاطع کارگر و اتوبان جلال آل‌احمد، مرکز قلب تهران است. همیشه شلوغ و پرمراجع، و البته این صحنه را هم دیده‌اند که خیلی‌ها از اقصی نقاط تهران و ایران به آنجا مراجعه می‌کنند تا اگر قلب خودشان مشکلی دارد حل‌و‌فصلش کنند یا دوست و آشنا و یکی از اعضای خانواده‌شان را آورده‌اند جهت انجام امورات پزشکی. تهرانی‌ها که تکلیف‌شان روشن است و مساله‌ای جهت اسکان ندارند و اصل معطلی‌شان هم برای نوبت و مراجعه به متخصص و عمل و این‌طور چیزهاست، اما آن بندگان خدایی که از شهرستان به این بیمارستان مراجعه می‌کنند حساب‌شان فرق می‌کند. معمولا در اتومبیل‌هایی که در خیابان‌ها و کوچه پس‌کوچه‌های اطراف بیمارستان پارک شده‌اند، کسی در حال استراحت کردن است. پتو هست، بالشت هست و مایحتاج یک زندگی احتمالا چند روزه و غذا و این‌طور چیزها. در زمستان و فصل سرما که پیک‌نیک هم به همراه دارند. به هرحال طرف کیلومترها کوبیده و از سر ناچاری و با درد و بیماری و بیمار و به دلیل اینکه در شهر و دیار خودش متخصص و فوق‌تخصصی نبوده خودش را به تهران و خیابان کارگر شمالی و مرکز قلب رسانده است. در پیاده‌رو قدم می‌زدم، داخل اتومبیل‌ها را نگاه می‌کردم، یکی درمیان یک نفر، زن یا مرد شیشه‌ها را کمی پایین داده بود و پتو سرکشیده و خوابیده بود. جلوتر اما در فرورفتگی کنار پیاده‌رو منتهی به نرده‌های بیمارستان، دو خانواده چادر زده بودند. پلاک ماشین‌شان می‌گفت که از جنوب کشور به آنجا آمده بودند برای انجام امورات درمانی. چرا؟ خب چه آنهایی که تجربه این مواجهه را دارند و چه بقیه، می‌دانیم که اولا دکتر خوب هرجایی نیست و ثانیا چند سالی هست که متخصص و فوق‌تخصص هم هرجایی نیست. خوب و بدش بماند برای بعد. تصویر ناراحت‌کننده‌ای است. محدود به این مرکز و این خیابان و این پیاده‌رو‌ها هم نیست. خاطرم هست یک بار دیگر برای گفت‌وگو با یکی از پزشکان در ایام شیوع کرونا سری به بیمارستان امام‌خمینی(ره) هم زده بودم و اطراف آن بیمارستان هم همین صحنه را دیدم و خانواده‌های زیادی از شهرها و استان‌های مختلف کشور آمده بودند حوالی بیمارستان و در چادر روزگار می‌گذراندند. هم آن موقع و هم هر بار دیگری که این‌جور مواجهاتی دارم و این تصاویر از جلوی چشمانم می‌گذرد و من شاهدش هستم، یاد دفترچه بیمه قدیمی خودم می‌افتم که روی جلد آن به نقل از رهبری نوشته شده بود: «کاری کنید بیمار جز درد و رنج بیماری‌اش، ناراحتی دیگری ‏نداشته باشد.»

مجبور به واردات پزشک خواهیم شد!
آن تصویر و آن وضعیت در ذهنم بود تا اینکه چند روز پیش یعنی 24 اردیبهشت ماه، ایرج فاضل از چهره‌های شناخته‌شده و نام‌آشنای نظام بهداشت و سلامت و رئیس فعلی جامعه جراحان طی سخنان مهمی به مساله کمبود جراحان قلب و اطفال اشاره کرد و گفت: «استقبال از تمام رشته‌های پایه در کنکور کاهش یافته و شاخه‌های تخصصی پزشکی هم از این کاهش استقبال مصون نبوده‌اند. امروز در بسیاری از رشته‌های تخصصی مثل جراحی کودکان یا جراحی قلب حتی یک داوطلب هم نداریم. این وضع از چند سال قبل آغاز شد و در سال‌های اخیر به‌شدت پیشرفت داشته و مهم‌ترین مساله این است که با ادامه چنین شرایطی، 10 یا 20 سال بعد، در بسیاری رشته‌ها دیگر متخصصی در کشور نداریم. 20 سال قبل، بیماران برای جراحی کرونر باید به خارج از کشور اعزام می‌شدند درحالی‌که امروز این عمل جراحی در داخل ایران انجام می‌شود، اما اگر کاهش استقبال دانشجویان پزشکی از رشته جراحی قلب تداوم داشته باشد، 10 سال بعد دوباره بیمارانی برای درمان به خارج از کشور خواهند رفت. ما در این سال‌ها با جامعه پزشکی بد برخورد کردیم. تحقیر جامعه پزشکی، صدماتی در آینده برای کشور ما دارد و بزرگ‌ترین صدمه از این بابت، به سلامت کشور وارد خواهد شد. ما جامعه پزشکی را تحقیر کرده‌ایم همچنانکه با معلمان هم همین‌گونه رفتار کردیم. معلمان که همچون جامعه پزشکی، از گروه‌های مرجع جامعه و تربیت‌کننده نسل آینده کشور هستند، به جای اینکه سر کلاس درس باشند، هر روز باید کنار خیابان بایستند و برای معاش‌شان شعار بدهند. این‌گونه رفتار با گروه‌های مرجع جامعه که نقش مهمی در اداره و آینده مملکت دارند، شیوه مملکت‌داری نیست و عاقبت خوبی ندارد. از وضع عمومی پزشکی این کشور خشنود نیستم. برای پزشکی این کشور زحمت زیادی کشیده شد. زمان انقلاب 5 هزار پزشک خارجی و از کشورهای بنگلادش و هند در بیمارستان‌های کشور مشغول به کار بودند و بیماران برای ساده‌ترین تا دشوارترین اعمال جراحی، با صرف هزینه‌های مادی و معنوی بسیار باید به خارج از کشور اعزام می‌شدند. تمام پیوندهای کلیه و کبد در خارج از کشور و البته با هزینه‌های هنگفت انجام می‌شد. سال 1357، ما چنین وضعی را تحویل گرفتیم و پس از آن، طی چند سال و با وجود کمبودها و نارسایی‌های دوران جنگ، با مجاهدت شبانه‌روزی جامعه پزشکان و جراحان باغیرت کشور، بسیاری از این کمبودها در حوزه پزشکی و جراحی جبران شد و به نقطه‌ای رسیدیم که انجام پیوند کرونر و جراحی قلب و پیوند کلیه و سایر اعضای بدن در کشور ممکن شد و در تمام شاخه‌های پزشکی به خودکفایی کامل رسیدیم به‌گونه‌ای که امروز هیچ نیازی به اعزام بیمار به خارج از کشور نیست، چون تمام اعمال پزشکی و جراحی در داخل کشور انجام می‌شود. امروز پزشکی کشور سرآمد است و شاید تنها شاخه‌ای که به خودکفایی نزدیک شده، حوزه پزشکی است. البته این خودکفایی شاید به مذاق بعضی‌ها خوش نیامد که فعالیت‌ها بر متوقف کردن این پیشرفت متمرکز شد و البته مخالفان، راه متوقف کردن این پیشرفت را هم پیدا کردند؛ گلوگاه هر فعالیتی، وضعیت اقتصادی است، پس اقتصاد پزشکی را مورد حمله قرار دادند. درحالی‌که طبق قانون، تعیین تعرفه‌های درمانی در اختیار سازمان نظام پزشکی بود، یک عده نماینده به اسم دلسوزی برای مردم، قانون را تغییر داده و تعیین تعرفه‌های درمانی را از نظام پزشکی گرفتند و به شورای عالی بیمه سپردند، درحالی‌که در هیچ حوزه دیگری در کشور چنین تحول نوظهوری صورت نگرفت و البته در هیچ کشوری از دنیا هم، تعیین نرخ خدمات به مصرف‌کننده خدمات سپرده نمی‌شود اما در ایران چنین اتفاقی افتاد و تعیین تعرفه‌های درمانی به مصرف‌کنندگان و پرداخت‌کنندگان هزینه خدمت که همان سازمان‌های بیمه‌گر هستند، سپرده شد و طبیعی است که در چنین شرایطی، رقم تعرفه‌ها نه‌تنها مطابق قانون نیست، عادلانه هم نخواهد بود. این وضع تا امروز ادامه یافته و تا تغییر نکند و قانون ظالمانه و نامعقول سلب اختیار از سازمان نظام پزشکی برای تعیین تعرفه‌های درمانی ابطال نشود، مشکلات حوزه سلامت به قوت خود باقی خواهد بود، درحالی‌که راه‌حل مشکلات گسترده در زمینه تعرفه‌های پزشکی، اصلاح وضع بر مبنای قانون است.»

صورت‌مساله
دغدغه ایرج فاضل و همفکرانش دقیقا چیست؟ چقدر مساله کمبود جراح قلب و اطفال واقعی است و اهمیت دارد؟ علت این کمبودها چیست و چطور می‌توان از این وضعیت بحرانی خروج کرد؟ اینها سوالاتی است که ناظر به وضع موجود و سخنان ایرج فاضل باید به آنها پاسخ بدهیم و ببینیم آیا ایشان همه واقعیت را گفته و اگر واقعا وضعیت اینچنین است، راه برون‌رفت از آن چیست. برای پاسخ به این سوالات باید یک‌بار مساله را تشریح کنیم و بعد هم به بررسی آماری وضع موجود بپردازیم و در آخر هم راهکارهای موجود را بررسی کنیم و ببینیم چرا به هیچکدام از آنها عمل نشده و چاره کار کجاست. ببینید مساله کمبود و عدم دسترسی مناسب به پزشک ماجرایی است که نه‌تنها در بدو انقلاب اسلامی که پیش از آن هم کشور به آن مبتلا بوده است و بعد از انقلاب با تدابیر صورت‌گرفته و اقدامات گسترده‌ای که انجام شد تا حد زیادی در مسیر بهبود افتاد و دیگر خبری از پزشکان هندی و بنگلادشی در مطب‌ها و بیمارستان‌های کشور نبود. اما این به معنی قرار گرفتن در وضعیت ایده‌آل نبود، نه آن موقع و نه حالا، یعنی مشکل دسترسی به پزشک متخصص و خدمات درمانی با‌کیفیت همچنان (البته نه به‌شدت و حدت قبل و اوایل انقلاب) هم مساله مردم و کارشناسان است و به قولی جزء اولویت‌دار‌ترین مطالبات مردم در حوزه سلامت است. برای اینکه در گستردگی بحث گم نشویم و از سوژه اصلی گزارش که در سخنان ایرج فاضل به آن اشاره شد، یعنی جراحی قلب و عروق و اطفال فاصله نگیریم، مشخصا سراغ همین‌ها می‌رویم. یکی از مصادیق اصلی دسترسی نامطلوب و پایین به پزشک متخصص مربوط به جراحان قلب و عروق است. آنقدر آش این کمبود و نقصان شور است که حتی جامعه پزشکی (همان‌هایی که از هر نقدی فراری‌اند و منکر هر نوع کمبود و مخالف هر نوع افزایشی هستند) نهادهای صنفی و انجمن‌های علمی جراحان قلب هم به این موضوع اشاره کرده‌اند و تصویری که از آینده ارائه می‌کنند‌ در خوشبینانه‌ترین حالت بحرانی است. این مهم بر کسی پوشیده نیست که علی‌رغم جوانی جمعیت در این سال‌ها ما در سال‌های آینده با یک سیلی از سالمندی مواجه خواهیم بود. سالمندانی که یکی درمیان حتما نیازمند دسترسی به جراح قلب و عروق هستند و همین نگرانی‌ها را چند برابر هم می‌کند. پس هم مساله جدی است و هم ما در یک وضعیت بحرانی قرار داریم، چرا؟
1- مهم‌ترین علت دسترسی پایین به جراح قلب، کمبود جراحان قلب در کشور است. در حال حاضر، براساس آمار سازمان نظام پزشکی، حداکثر ۲۴۰ جراح قلب در کشور کد نظام پزشکی اخذ کرده‌اند (2.8 جراح قلب به ازای یک میلیون نفر جمعیت) که از این تعداد عده قابل توجهی به دلایل فوت، بازنشستگی و مهاجرت، غیرفعال محسوب می‌شوند. درحالی‌که براساس میانگین سرانه تعداد جراح قلب در کشورهای پیشرو در نظام سلامت، اکنون بایستی در ایران بیش از 1000 جراح قلب فعال حضور داشته باشد. لذا از نظر کمی، فاصله معناداری با وضع مطلوب وجود دارد.
2- علت دیگر دسترسی پایین به جراح قلب، توزیع نامتناسب آنها در کشور است. طبق آمار سازمان نظام پزشکی، ۵ استان کشور فاقد جراح قلب بوده و در ۱۰ استان دیگر نیز تنها یک جراح قلب به ازای هر استان حضور دارد. اما باتوجه به تعداد بسیار پایین جراحان قلب و جذابیت بالای زندگی در کلانشهرها، امکان اصلاح این توزیع نامتناسب به صورت پایدار وجود ندارد. بلکه بایستی رفع مساله توزیع نامتناسب توام با رفع مساله کمبود جراحان قلب انجام شود.
3- یکی‌دیگر از دلایل دسترسی نامناسب به جراح قلب تمام‌وقت در کشور، سن بالای جراحان قلب فعلی است که در حال حاضر موجب کاهش ساعت کاری و تعداد خدمات ارائه‌شده توسط آنها شده و با بازنشستگی قریب‌الوقوع این افراد، مشکل دسترسی نامناسب به جراحان قلب بیش از پیش تشدید خواهد شد. به‌گونه‌ای که تا کمتر از دو دهه آینده، بیش از ۶۵ درصد از جراحان قلب فعلی بازنشسته می‌شوند.

گره عدم اقبال نسبت به فوق‌تخصص چیست؟
پذیرش در رشته جراحی قلب و عروق در ایران برخلاف عمده کشورهای پیشرو در نظام سلامت، محدود به مقطع فوق تخصصی است. یعنی بایستی ابتدا فرد پس از کسب مدرک پزشکی عمومی و گذراندن طرح مناطق محروم (جمعا حدود 9 سال)، در رشته تخصصی جراحی عمومی پذیرفته شده و پس از فارغ‌التحصیلی و گذراندن طرح تخصص (جمعا به مدت 6-7 سال) امکان آزمون دادن در مقطع فوق تخصص جراحی قلب و عروق را پیدا کند. لذا سن شرکت‌کنندگان در این مقطع فوق تخصصی عموما بالای 35 سال است. از سوی دیگر بررسی روند پذیرش و تربیت جراحان قلب در کشور نشان می‌دهد که در سال‌های اخیر تقاضا برای ورود به این رشته بسیار کاهش یافته است. به‌طوری‌که در چند سال اخیر از مجموع ۱۱۱ نفر ظرفیت اعلام‌شده برای پذیرش در این رشته، تنها ۱۸ نفر وارد این رشته شده‌اند. خب علت این عدم یا به بیان بهتر کاهش تقاضا برای پذیرش در مقطع فوق تخصصی جراحی قلب چیست؟
1- کمبود تعداد واجدان شرایط شرکت در آزمون ورودی جراحی قلب: باتوجه به آنکه کسب مدرک جراحی عمومی مقدمه شرکت در آزمون فوق تخصصی مذکور است و براساس آمار موجود، تعداد جراح عمومی در کشور بسیار محدود است، طبیعتا تعداد متقاضی شرکت در این مقطع فوق‌تخصصی نیز کاهش خواهد یافت. از سوی دیگر به علت امکان کسب درآمد مطلوب به‌عنوان جراح عمومی، ‌انگیزه زیادی برای ادامه تحصیل در رشته‌ای با فشار کاری بسیار بیشتر وجود ندارد.
2- وجود رشته‌های فوق‌تخصصی جذاب دیگر برای جراحان عمومی: باتوجه به جذابیت رشته‌های فوق تخصصی دیگری که یک جراح عمومی می‌تواند در آنها پذیرفته شود مانند جراحی پلاستیک (که هم مسئولیت و ریسک ارائه خدمت در آن برای پزشک کمتر بوده و هم درآمد آنها بیشتر است)، ترجیح متقاضیان ادامه تحصیل در مقطع فوق‌تخصصی، پذیرش در این رشته‌ها به‌جای جراحی قلب است.
3- سن بالای فارغ‌التحصیلان برای ارائه خدمت در این مقطع: مدت زمان زیاد تحصیل برای وارد شدن به عرصه خدمات جراحی قلب موجب شده تا عموما این افراد در سن بالای 40 سال امکان ارائه خدمت مستقل به‌عنوان یک جراح قلب را پیدا کنند، لذا عموم جراحان عمومی موجود نیز رغبتی برای شرکت در این رشته را نخواهند داشت.
4- انجام بخشی از اقدامات جراحان قلب توسط پزشکان قلب و عروق: یکی از مهم‌ترین خدماتی که توسط جراح قلب ارائه می‌شده است، CABG یا پیوند عروق کرونر جهت رفع تنگی عروق قلب بوده است. اکنون به علت گسترش درمان از طریق آنژیوپلاستی توسط متخصصان قلب و عروق، تعداد بیمارانی که به CABG نیازمند هستند کاهش یافته است که موجب کاهش درآمد جراحان قلب از این محل شده است؛ اگرچه همچنان خدمات متعدد دیگری توسط جراحان قلب و عروق ارائه می‌شود که از عهده متخصص قلب و عروق خارج است. لذا این افراد همچنان از فرصت کاری مناسبی برخوردار هستند.

چه باید کرد؟
راستش را بخواهید شاید در بخش زیادی از مواردی که به‌عنوان علل این کمبود و عدم استقبال بیان شد بین کارشناسان و پزشکان و سیاستگذاران و... اتفاق نظر وجود داشته باشد اما راهکاری که منتفعان وضع موجود برای برون‌رفت از بحران تجویز می‌کنند، با آن چیزی که الباقی کارشناسان به آن اذعان دارند متفاوت است. چطور؟ راستش را بخواهید تا به حال نبوده گزارشی در ارتباط با مسائل نظام سلامت نوشته باشم و پررنگ‌ترین وجه آن برای منتفعان و بعضا سیاستگذاران وجود اقتصادی و درآمدی آن نبوده باشد. در همین فقره هم ماجرا از این قرار است. نظامات صنفی این حوزه معتقدند برای اینکه از این بحران گذر کنیم و وضع موجود به وضع مطلوب تغییر کند، می‌بایست افزایش تعرفه خدمات جراحی را داشته باشیم و صرفا روی درآمد بیشتر جراحان قلب تمرکز می‌کند. تقریبا همیشه همین‌طور بوده و راهکار برای سامان‌بخشی به این وضعیت از منظر نهادهای صنفی پزشکی و جراحی و... در کشور از این مسیر می‌گذشته است. اما در این فقره و در موارد مشابه دیگر راه‌حل ساده‌تر از اینهاست که قبل از بیان آن بد نیست پاسخی به مدافعان راهکارهای مالی و افزایش تعرفه خدمات بدهیم. با توجه به تقاضای بسیار زیاد در جامعه برای خدمات جراحی عمومی و جراحی پلاستیک در کشور و کمبود متخصص جراحی عمومی و انحصار در ارائه خدمات، و همچنین فشار کاری بسیار بالای جراحی قلب، افزایش چند برابری تعرفه‌های درمانی حتی درصورت وجود منابع مالی پایدار، امکان حل این مشکل را نخواهد داشت. تجربه افزایش شدید تعرفه‌ها برای ماندگاری پایدار پزشکان در مناطق محروم در طرح تحول سلامت نشان داد که اولا امکان پایدار ماندن این راهکار به علت محدودیت ذاتی منابع وجود ندارد؛ ثانیا افزایش تعرفه تنها به صورت مقطعی و کوتاه‌مدت باعث حل نسبی مشکل شده و با گذشت زمان و تقاضای بیشتر پزشکان و نبود منابع برای پاسخ به آن، این چرخه معیوب تکرار خواهد شد. لذا بایستی راهکاری ارائه شود که بتواند جمیع ابعاد مشکل و مساله را پوشش دهد و تا این میزان تک‌بعدی با ماجرا مواجه نشود. پس تا اینجا مشخص شد در چه وضعیتی هستیم، راهکار پیشنهادی نهادهای صنفی کارکرد قطعی ندارد و خلاصه این‌طور چیزها، حالا راهکار ما در چنین وضعیتی چیست؟

راهکار داشتیم؛ چرا کاری نکردیم؟ خودتان باید پاسخ بدهید!
راهکار اصلی پیشنهادی، پذیرش جراحی قلب از مقطع تخصص است. توضیح آنکه پزشکان عمومی تا قبل از ورود به مقطع تخصص، علاقه زیادی به حیطه قلب و عروق دارند. به‌طوری‌که ظرفیت رشته بیماری‌های قلب و عروق در مقطع تخصص هرساله به‌طور کامل تکمیل می‌شود. لذا باتوجه به جذابیت بالای تحصیل در رشته جراحی قلب برای پزشکان عمومی، بایستی با تدوین دوره آموزشی جدید (کوریکولوم) توسط وزارت بهداشت، از مقطع تخصص نیز جراح قلب پذیرفته شود، با این تفاوت که طول دوره تحصیل آنها بیش از افرادی باشد که قبلا جراحی عمومی را گذرانده‌اند. چراکه بخشی از دروس جراحی عمومی نیز بایستی برای پزشکان عمومی که مستقیما وارد رشته جراحی قلب می‌شوند گذرانده شود. معاونت آموزشی وزارت بهداشت، در مصوبه شماره 90 مورخ 97/09/11 شورای آموزش پزشکی و تخصصی مصوب کرد که به‌منظور رفع نیازهای کشور، پذیرش جراحی قلب از مقطع تخصص در کنار فوق‌تخصص به صورت موازی از سال 1398 با حداکثر طول دوره تحصیلی 5 سال انجام شود (پیوست شماره1). اما به دلایل نامعلوم این مصوبه باگذشت بیش از 4 سال از تصویب آن همچنان اجرایی نشده است. راهکاری که آزمونش را در سایر رشته‌ها پس داده و موفق هم بوده، به‌عنوان مثال رشته بیماری‌های قلب و عروق تا چند سال قبل فقط از مقطع فوق‌تخصص پذیرش داشته است (پیش‌نیاز آن گذراندن تخصص داخلی بوده است) اما اکنون علاوه‌بر این شیوه، از طریق آزمون تخصص نیز پزشکان عمومی می‌توانند وارد این رشته شوند. لذا طول مدت این رشته از 3 سال فوق‌تخصصی به 4 سال برای دوره تخصص افزایش یافت. هرساله نیز تمامی ظرفیت این رشته در مقطع تخصص تکمیل می‌شود. همچنین رشته جراحی مغز و اعصاب از مقطع تخصص جذب می‌کند. مدت تحصیل در آن نیز 5 سال است. هرساله نیز تمامی ظرفیت اعلامی این رشته تکمیل می‌شود. درحالی که با توجه به استرس کاری بالای این رشته و طول مدت تحصیل طولانی آن، اگر فقط از مقطع فوق تخصص جذب انجام می‌شد اکنون در این رشته نیز با بحران جدی مواجه می‌شدیم. حالا سوال اینجاست که این راهکار و این مصوبه چرا تا به امروز اجرایی نشده است؟ آقای فاضل که تا همین چند وقت پیش رئیس سازمان نظام پزشکی بوده‌اند چرا پیگیر اجرای این مصوبه نشدند که حالا فریاد وااسفا برای آینده نظام بهداشت و درمان کشور سر داده‌اند؟ آنقدر‌ها هم وضعیت پیچیده به‌نظر نمی‌رسد که نتوان آن را حل کرد، کما‌اینکه در سایر رشته‌ها این مسیر جواب داده و برای این تخصص‌ها هم این مسیر تجویز شده، فقط یک بی‌عملی مانع از ثمربخشی آن بوده است. القصه اینکه با پذیرش جراح قلب از مقطع تخصص، به دلایلی از جمله کاهش مدت تحصیل و هزینه‌های وارده بر فرد، پایین آوردن سن ورود به عرصه خدمت و درآمدزایی، افزایش تعداد واجدین شرایط شرکت در آزمون ورودی و... میزان پذیرش جراحی قلب به‌طور محسوسی افزایش یافته و از بروز یک بحران جدی و قریب‌الوقوع جلوگیری خواهد شد.