از نظر صاحب‌نظران، آنچه فرسودگی امید را در ایران پدید آورده، به مدل اقتصادی بازمی‌گردد که در دهه‌های اخیر از سوی جامعه و نخبگان مطالبه و توسط دولت پیاده شده است. مدلی که در آن دولت نقش اول را بازی کرده و نیروهای اقتصادی به‌جای رقابت برای تولید باکیفیت، به سمت رقابت جهت نزدیکی به سیستم دولتی گرایش پیدا کردند. این سیستم که در نهایت سه‌گانه سرمایه‌داری دولتی، سرمایه‌داری رقابتی و تیول‌داری را پدید آورده، موجب قوام یافتن یک اقتصاد رانتی در کشور شده است. کارشناسان تاکید دارند تا زمانی‌که آزادی اقتصادی همچون انواع دیگر آزادی‌ها به یک مطالبه عمومی تبدیل نشود، عبور از این شرایط ممکن نخواهد بود.

 

بردگی اقتصادی
"چه‌کار می‌توانیم انجام دهیم که دولت کمتر مزاحمت ایجاد کند"؟ غنی‌نژاد با طرح این پرسش سخنان خود را آغاز کرد. از نظر او مشکل بزرگ ما در شرایط حاضر، دخالت‌ها و پس از آن کمک‌های خیرخواهانه‌ دولت است. از نظر او اقتصاددان‌های طرفدار اقتصاد آزاد تاکنون وظیفه خود را به درستی انجام نداده‌اند چراکه مطالبه آزادی اقتصاد به صراحت از سوی آنها صورت نگرفته است. این اقتصاددان با بیان اینکه برای تعریف اقتصاد آزاد، ابتدا باید تعریف «آزادی» را بیابیم، گفت: «آزادی مقابل مفهوم بردگی قرار می‌گیرد. آزاد کسی است که برده شخص دیگری نیست. این مفهوم اولیه و منطقی آزادی است. انسان آزاد در درجه نخست انسان مستقل و مالک جسم و جان خودش است، بنابراین در تعریف انسان آزاد ابتدا به انسان مالک می‌رسیم. اگر انسان مالک خودش نباشد، برده می‌شود.» غنی‌نژاد پس از تبیین مفهوم انسان آزاد، الزامات آزادی را بیان کرد. به گفته او انسان آزاد برای حفظ آزادی‌اش، نیاز به کسب مال و برآورده کردن نیازهایش دارد؛ در نتیجه مالکیت، ادامه حق حیات و حق آزادی انسان است. او در مرحله بعد ضلع دیگری از آزادی را معرفی و عنوان کرد: «انسان آزاد کسی است که بتواند مبادله آزاد با همنوعان خود داشته باشد، یعنی آنچه در مالکیت خود دارد بتواند آزادانه مبادله کند. مبادله آزاد ادامه حق مالکیت و حق آزادی انسان است.» از نظر غنی‌نژاد، اقتصاد آزاد نظام مبتنی بر مبادلات آزاد میان انسان‌ها است.

نظام بازار آزاد
غنی‌نژاد نظام بازار آزاد را نظامی توصیف کرد که بر اساس آن، موفق‌ترین انسان‌ها کسانی هستند که بهترین کالاها و بهترین خدمات را برای دیگران تولید می‌کنند و نه برای خودشان؛ در بازار کسی موفق است که بهترین پاسخگو برای دیگران است و این فضیلت بازار و آزادی است. او با اشاره به یک انتقاد رایج از اقتصاد آزاد که بنیان آن را تامین منافع خصوصی معرفی می‌کنند، گفت: «این گزاره درست است اما باید گفت که تامین منافع در سیستم بازار آزاد در گرو تامین بهینه منافع دیگران است؛ این منطق اقتصاد آزاد است.»

کارکرد علم اقتصاد
موسی غنی‌نژاد معتقد است که علم اقتصاد، علم شناخت بازار و نظم آن است. البته او به تعریف اولیه علم اقتصاد که علم تخصیص بهینه منابع است هم اشاره و یک سوال مهم را مطرح کرد که چگونه باید این تخصیص اتفاق بیفتد؟ از نظر او، اگر از منظر مهندسی نگاه شود، منابع محدود را به‌صورت کمی می‌شماریم و نیازها را تامین می‌کنیم و تخصیص را انجام می‌دهیم. اما غنی‌نژاد تاکید کرد که این اقتصاد نیست، بلکه تخصیص منابع در اقتصاد تنها با انتخاب آزاد انسان‌ها قابل تصور است، نه اینکه از بیرون، تخصیص منابع صورت گیرد.

چماق شکست بازار
غنی‌نژاد تاکید کرد که در این مساله یک خطایی از سمت اقتصاددانان رخ داده است که عده‌ای به‌جای اینکه به این بحث بپردازند که علم اقتصاد، علم شناخت بازار است، آن را تبدیل به علم شناخت شکست بازار کردند و همواره از شکست بازار سخن می‌گویند. این اقتصاددان معتقد است که مفهوم شکست بازار، بهانه‌ای است که دولت از آن برای مداخله بیشتر استفاده می‌کند. به گفته او، تمام مداخلات دولت در بازار به بهانه این است که نمی‌توانند مردم را در بازار رها کنند و خود را موظف به محافظت از مردم می‌دانند. غنی‌نژاد در نقد این تئوری توضیح داد: «اتفاقا طرفداران اقتصاد آزاد، این حرف را زیاد زدند و علم اقتصاد را به علم شکست بازار تبدیل کردند. اما این حرف غلط و غیرعلمی است چراکه نظم بازار، نظم انتزاعی و اعتباری است؛ این نظم را در بیرون نمی‌بینید اما وجود دارد. نظم انتزاعی هدف ندارد، اما بهترین وسیله برای انسان‌ها است که به اهدافشان برسند. نظمی که هدف ندارد، چطور می‌تواند شکست بخورد؟ در این تفسیر بازار مانند فوتبالیستی می‌شود که شکست می‌خورد، اما بازار فوتبال است و نه فوتبالیست. متاسفانه اقتصاددان‌های داخلی و حتی اقتصاددان‌های بین‌المللی هم در این مساله ساده و منطقی، دچار اشتباه می‌شوند.» او این نقطه را، نقطه ورود دولت برای اصلاح شکست بازار دانست. غنی‌نژاد بر این باور است که تاکنون اقتصاددان‌های طرفدار اقتصاد آزاد، به‌جای اینکه مطالبه آزادی کنند، مطالبه رفع شکست بازار را از دولت کردند و به همین دلیل هیچ‌گاه به نتیجه نمی‌رسند. او با اشاره به اینکه برخی از اقتصادخوانده‌ها ممکن است بر نظرات من بر شکست بازار خرده بگیرند، توضیح داد: «اما تخصیص منابعی که مدنظر جریان اصلی علم اقتصاد است، تخصیص منابع کاملا غیرواقعی و نامربوط است چراکه اگر تخصیص منابع درحالت بهینه را در نظر بگیرید، به تعادل عمومی می‌رسید. در وضعیت تعادل عمومی، همه بازارها دچار شکست هستند. هیچ بازاری پیدا نمی‌کنید که در آن قیمت‌ها در حد هزینه نهایی باشد و اطلاعات کامل وجود داشته باشد.» او معتقد است که اساسا اگر انسان‌ها و تولیدکننده‌ها به اطلاعات کامل دسترسی داشته باشند، نیاز به رقابت بی‌معنی می‌شود. به گفته این اقتصاددان، رقابت برای این است که مشخص شود که بهترین شطرنج‌باز چه کسی است و انگیزه رقابت، جهل انسان است. غنی‌نژاد موضوع شکست بازار را به چماقی تشبیه کرد که چپ‌های قدیم و نهادگرایان فعلی بر سر اقتصاد آزاد می‌کوبند و از اقتصاد دولتی حمایت می‌کنند.

درخواست‌های غلط
او با طرح این پرسش که سرخوردگی و ناامیدی که در اقتصاددان‌ها به‌وجود آمده از کجا نشات گرفته، پاسخ داد: «اقتصاددان‌های ما می‌گویند در دولت هر توصیه‌ای که کردیم، برعکسش انجام شده است. اما ساده‌لوحی است اگر تصور می‌کردیم هر آنچه را که توصیه کردیم، دولت اجرا کند. دولت به دنبال منافع و قدرت خود است، قدرت سیاسی به منطق اقتصادی کاری ندارد.» غنی‌نژاد معتقد است که در این حالت، رفتار سیاستمدار را هم باید طبیعی بدانیم که بگوید در جلسه دلار ۴۲۰۰ تومانی من مخالف بودم و اقتصاددانان موافق؛ چراکه سیاستمدار براساس منطق خودش کار کرده است. او اشتباه اصلی را ناشی از اقتصاددانان می‌داند که به دولت توصیه کردند نرخ ارز را محاسبه کند(حال براساس اختلاف نرخ تورم داخلی و خارجی)، در حالی که مکانیزم بازار باید این نرخ را به‌دست می‌آورد. غنی‌نژاد فرسایش امید به‌وجود آمده را حاصل درخواست‌های غلط دانست.