رییس کل بانک مرکزی اما از وضعیت ویژه تشدید تحریم‌ها استفاده کرد و توانست در غیاب یک وزیر نیرومند در صمت و نیز در وزارت اقتصاد و با استناد به اینکه باید نرخ ارزها کنترل شود تا اقتصاد سامان یابد به مرور اقتصاد ایران را زیر سلطه برد. در حالی که وظیفه اصلی و شماره یک بانک مرکزی کنترل حجم پول در ورود به بازار به میزان رشد بخش واقعی اقتصاد است اما این کار رها شد و بانک مرکزی شد بانک مرکزی دلار. به عبارت دیگر این نهاد به مرور به فعالیت‌های واردات رسوخ و با سخت‌گیری درباره تقاضای ارز راه واردات را تنگ کرد که نتیجه‌اش کاهش واردات مواد اولیه و واسطه‌ای بوده و هست که به تولید آسیب جدی زد و در بخش صنعت مرغداری نتایج این دخالت دیده می‌شود. افزایش قیمت نهاده‌های دامی حالا دولت را مستاصل کرده است. به دلیل تخصیص ندادن ارز و ملزم کردن صادرکنندگان به فروش ارز در شبکه نیما به قیمت‌های پایین‌تر از قیمت بازار آزاد ارز این بخش را نیز ناراضی کرد و صبر بخش خصوصی سر آمد و با اعتراض‌های پیگیرانه مدیران بالادستی را متوجه نتایج دخالت‌های زیانبار بانک مرکزی کرد. بانک مرکزی تا جایی پیش رفت که نقش وزارت اقتصاد در تامین درآمد را نیز برعهده گرفت و نیز در کار گمرک دخالت کرد و سازمان امور مالیاتی را نیز به نوعی گروگان گرفت. اگر قیمت لبنیات، گوشت قرمز و گوشت مرغ و تخم‌مرغ روند فزاینده را تجربه نمی‌کرد و معاون اول ناگزیر نمی‌شد به بنادر برود تا رسوب کالاها را از نزدیک ببیند شاید حکمرانی بانک مرکزی ادامه پیدا می‌کرد. به نظر می‌رسد ستاره رییس کل بانک مرکزی دیگر درخشندگی پیشین را از دست داده چون با وجود همه وعده‌ها قیمت دلار به بالای ۳۰۰ هزار ریال نیز رسید و بانک مرکزی ایران شانس آورد که دونالد ترامپ در آمریکا رای نیاورد و انتظارات نسبت به قیمت دلار در بازار ایران از سوی شهروندان کاهشی است. حالا با ورود وزیر تازه صمت و نیز با توجه به مناسبات وزیر اقتصاد که دیگر نمی‌خواهد تابعی از سیاست‌های بانک مرکزی شود و نیز با توجه به بی‌اعتمادی بخش خصوصی به بانک مرکزی، انگار در ماه‌های آینده باید شاهد جمع کردن دست و پای بانک مرکزی باشیم.