علاوه بر این دست‌کم سه گروه از اقتصاددانان با گرایش‌های گوناگون به نام اقتصاددانان نهادگرا، اقتصاددانان هوا در اقتصاد رقابتی و نیز اقتصاددانانی که آنها را بیشتر در طیف اقتصاددانان طرفدار اقتصاد دولت توسعه و دولت دست‌پاک طبقه‌بندی می‌کنند، می‌شناسیم. حسین راغفر، محسن رنانی، بهروز ‌هادی‌زنوز، فرشاد مومنی، مسعود نیلی، موسی غنی‌نژاد، محمدمهدی بهکیش، غلامرضا فرجادی، احمد توکلی، حسن سبحانی‌فر، پرویز داودی و… سرگروه‌های این دسته‌بندی از اقتصاددانان هستند که البته هر کدام از این طیف‌ها زیرشاخه‌های کوچک و بزرگ دارند. در این روزهایی که لایحه بودجه از سوی سازمان برنامه‌وبودجه منتشر شده از این گروه نامدار از اقتصاددانان حرف مشروح و تحلیل کارشناسانه‌ای که نقدی بر بودجه باشد را نخوانده و نشنیده‌ایم. چرا این گروه از اقتصاددانان چنین سکوت دهشتناکی را در دستور کارشان قرار داده‌اند؟ چرا رسانه‌های پرشمار دیگر سراغ این اقتصاددانان نمی‌روند یا کمتر می‌روند؟ واقعیت این است که نقد و انتقاد و گفت‌وگو کالایی بی‌مشتری در بازار شده است و کسی یا جایی خریدار نقد نیست. دولت حاضر نیست نقد را قبول کند چون می‌داند و می‌دانیم کاری جز این از دستش برنمی‌آید. بنا بر ضرب‌المثل ایرانی که مردی طلبکار از بدهکارش طلبش را می‌خواست و او کف دستش را نشان می‌داد که اگر مویی می‌بینی، بکن و بردار. دولت چگونه باید بگوید کالایی نداریم برای فروش و همین نفت است که هست. اقتصاددانان نیز وقتی می‌دانند اگر بخواهند ریشه‌یابی کنند و ژرفای بی‌پولی و بیچارگی دولت را باز کنند باید به جاهایی بروند که نمی‌توانند بروند، چرا باید ریسک کنند و نتیجه‌ای هم به دست نیاید. روسای سازمان‌های برنامه‌وبودجه در این سال‌های سپری‌شده انگار نه انگار که روزی در همین مسند نشسته بودند و باید امروز به شهروندان کمک کنند و اصولا آیا می‌توانند؟ واقعیت این است که دامنه و گستره و شمار کسانی که هنوز حاضرند درباره بودجه چیزی بگویند و حرفی بزنند روندی به شدت کاهنده را تجربه می‌کند و روزی می‌رسد که کسی با هیچ چیز کار نداشته باشد. آن روز اگر از راه برسد فاجعه رخ می‌نمایاند و می‌دانیم و می‌فهمیم که زمانه جور دیگری شده است. نقد هم کالایی است که وقتی عرضه می‌شود که تقاضایی برایش باشد و هنگامی تقاضای نقد وجود خواهد داشت که حرف تازه‌ای بر زبان آورده شود و کمی از سطح به زیر و پنهان رخدادها و انگیزه‌ها پرداخته شود. حالا که آمپول بی‌حسی بر ذهن و زبان و مداد اقتصاددانان زده شده و آنها بی‌حس هستند.