عباراتی که نمایانگر ارتباط زنجیره‌وار، گزاره‌های مختلف و اجزایی متکثر در یک ساختار به هم پیوسته به یکدیگر است. اجزایی که مانند قطعات مختلف یک دومینو، می‌توانند بر هم تاثیر مثبت یا منفی بگذارند و سرنوشت نهایی، ساختارها، نهادها، نسل‌ها و ملت‌ها را دگرگون کنند. چه بسیار جوامعی که به دلیل توجه به این جزییات به ظاهر بی‌اهمیت و کوچک به قله‌های رفیع توسعه دست پیدا کرده‌اند و چه بسیار سرزمین‌هایی که در اثر فقدان توجه به همین اجزاء به ظاهر کوچک در هزارتوی مشکلات پایان‌ناپذیر فقر، توسعه‌نیافتگی و شکست گرفتار مانده‌اند. با آغاز موضوع بررسی صلاحیت وزرای پیشنهادی دولت سیزدهم در صحن علنی مجلس، رییس‌جمهور در اظهاراتی در خصوص وظایف بانک مرکزی در دولت جدید به نکاتی اشاره کرد که به نظرم ضروری است موضوع از منظر تحلیلی بررسی شود. موضوعی که به نظر می‌رسد در حکم، کوبیدن میخی بر تارک نعل سوارکاری باشد که قصد حفاظت از منافع ملی و اقتصادی کشور را دارد. ابراهیم رییسی در مجلس اشاره کرد که «بانک مرکزی باید از حالت توصیه به بانک‌ها خارج شده و در خصوص سیستم بانکی و ساختارهای پولی و مالی کشور اقدام و عمل جدی داشته باشد.» اظهاراتی که یک‌ بار دیگر موضوع فاصله گرفتن بانک‌های مرکزی کشور از وظایف بنیادین خود و آسیب‌های یک چنین وضعیتی را روی میز گفت‌وگوی اهالی اقتصاد و فعالان رسانه‌ای قرار داد. واقع آن است که اقتصاددانان و اساتید دانشگاهی سال‌هاست که در خصوص اهمیت استقلال بانک مرکزی در بهبود شاخص‌های رشد کشور اظهارنظر می‌کنند و آن را از جمله ضرورت‌های بهبود وضعیت کلی اقتصاد کشور می‌دانند. اما به‌رغم این هشدارها دولت‌های مختلف، جایگاه رفیع روسای بانک مرکزی را در حد صندوق‌دار نیازهای گاه و بیگاه دولت تنزل داده‌اند تا جایی که امروز مهم‌ترین وظیفه رییس کل بانک مرکزی اجرای دستور روسای جمهور برای چاپ اسکناس و توزیع پول پرقدرت در اقتصاد است. هر شخصی هم که از این دستورات سرپیچی کند از دایره مدیریت بر بانک مرکزی خارج شده و جای خود را به شخصی می‌دهد که بتواند فرامین ملوکانه دولت‌ها را با سرعت بیشتری اجرایی کند. بنابراین رییس دولت سیزدهم اگر از رییس کل بانک مرکزی توقع دارد که در جایگاه قانونی خود بنشیند و از شمایل فردی که توصیه می‌کند و تذکار می‌دهد به کاراکتر مدیری تغییر وضعیت دهد که اقدامات جدی برای بهبود وضعیت پولی و مالی کشور انجام می‌دهد، باید در وهله نخست خودش، استقلال رییس کل بانک مرکزی را ارج بنهد و در راستای تحقق آن تلاش کند.

مهم‌ترین وظیفه بانک مرکزی تقویت ارزش پول ملی و سیاستگذاری‌های کلان ارزی است. این در حالی است که در میان دولت‌ها طی سه دهه گذشته این تنها دولت اصلاحات بود که تلاش کرد استقلال بانک مرکزی را به رسمیت بشناسد و سایر دولت‌ها حاضر به قبول این استقلال قانونی نشدند. تمام خواسته اقتصاددانان، صاحب‌نظران و دلسوزان کشور از بانک‌های مرکزی و دولت‌ها آن است که وظایف خود را مطابق قانون به درستی انجام دهند.

اینکه امروز بانک‌ها به جای حمایت از پروژه‌های مولد جریان نقدینگی کشور را به سمت بنگاهداری و پاساژداری و... سوق می‌دهند، ناشی از عدم توجه به وظایف ساختاری بانک مرکزی (از جمله استقلال این نهاد) است. باید دید چرا جریان تسهیلات کلان کشور به جای بخش تولید راهی اتمسفر سوداگری و دلالی می‌شود. وقتی بانک مرکزی تسلط و استقلال نداشته باشد، بازرسان این بانک نیز قادر نخواهند بود این پرسش را مطرح کنند، چرا فلان بانک به جای اخذ تضامین مناسب، تسهیلات پرداختی را در اعداد و ارقام باور نکردنی و هزاران میلیارد تومانی در اختیار برخی افراد و جریانات خاص قرار دهند؟ این در حالی است که مردم عادی کوچه و بازار که این روزها برای تامین ودیعه مورد نیاز خود برای بهره‌مندی از یک مسکن حداقلی قادر به اخذ وام نیستند. طبیعی است که مدیران میانی از رییس کلی که فاقد استقلال و کاریزمای لازم است، تبعیت نخواهند کرد. 

در زمان مناظرات انتخاباتی تمام نامزدها از جمله فرد پیروز، وعده دادند که استقلال بانک مرکزی را به رسمیت خواهند شناخت و به هیچ عنوان به این ساختار برای استقراض و چاپ اسکناس بدون پشتوانه و... فشار نخواهند آورد. بنابراین رسانه‌ها باید این ضرورت‌ها را از دولت جدید مطالبه کنند تا از یادمان نرود که برای حل مشکلات پولی و مالی کشور، برای مهار نقدینگی، تقویت ارزش پول ملی، کنترل نرخ ارز و نهایتا مقابله با تورم افسارگسیخته از ابتدا میخی که قرار است بر نعل، زده شود، می‌بایست محکم کوبیده شود. تا به خاطر سستی میخی، نعلی و به خاطر نعلی، اسبی و به خاطر اسبی، سواری و به خاطر سواری، لشکری و به خاطر لشکری، نبردی و به خاطر شکست در نبردی، سرزمینی دچار خسارت، آسیب و ازهم‌گسیختگی نشود. این تمامی حرفی است که به اختصار گفته شد و از بطن آن کتاب‌ها می‌توان نگاشت.