۱

با توجه به فضای جهانی و رویکردهای موجود، به نظرم امروز بیش از هر زمانی باید درباره صلح و صلح طلبی سخن بگوییم. این مقوله دغدغه بسیاری از متفکران بوده است و حقیقتا نمی توان نسبت به آن بی توجه بود.

۲

در سه سطح کشوری، منطقه ای و جهانی ما با بحث «قدرت» و بالطبع «ابرقدرت»ها مواجه هستیم. قدرت ها علاقه مند به گسترش قلمرو نفوذ خود هستند و یا به تعبیری میل به اطلاق دارند اما طبیعتا قادر نیستند، بازی سیاست را آن گونه که در ذهن می پرورانند، مدیریت کنند؛ در همین جاست که مولفه ای به نام «مقاومت» وارد می شود و در میدان نیروها، گریبان قدرت را می گیرد. با یک بررسی تاریخی می توانیم بگوییم «قدرت» و «مقاومت» با شدت و ضعف های خاص خود، لازم و ملزوم یکدیگر بوده اند. در دوران حاضر شاهد هستیم در آمریکا، نیروهای حزب دموکرات و حتی بخشی از جمهوری خواهان در برابر سیاست های دونالد ترامپ خود را در قامت و قالب نیروهای مقاومت تعریف کرده اند و در اروپا، ایرلند و اسکاتلند در مقابل برگزیت نغمه ناکوک می زنند.

۳

ایران رگه هایی از تقابل قدرت و مقاومت را در دوره های مختلف تاریخی تجربه کرده است. در ایران پساانقلاب هم، به ویژه در سه دهه گذشته، می بینیم به طور مستمر پیرامون ابرقدرت ها سخن به میان آمده است و طبعا از راه هایی برای مقابله با آن ها سخن گفته ایم؛ در حالیکه توجه نداشتیم مواجهه با ابرقدرت رویه خاص خود را می طلبد؛ این رویه «ابرمقاومت» است. جان فوران در اثر تحقیقی خود به نام «مقاومت شکننده» مدعی است، از دوره صفویه تا انقلاب اسلامی قدرت دولت و مردم هم راستا نشده و به همین سبب تاب مقاومت و توان پایداری رو به نزول بوده است و در نتیجه، با شکنندگی مواجه بوده ایم. من معتقدم شکنندگی مورد نظر فوران تا به امروز ادامه پیدا کرده است؛ اما چگونه؟

۴

در دهه نخست حیات جمهوری اسلامی به واسطه تاثیر مولفه هایی همچون انقلاب، کاریزمای امام خمینی و همبستگی ناشی از جنگ، عنصر مقاومت و شاید ابرمقاومت وجود داشت اما به تدریج، وضعیت شکنندگی پدیدار شد.

۵

بعضی معتقد بودند، در رابطه گرگ و میش میان ایران و آمریکا ما نیز از زمانی گرگ یا به تعبیری ابرقدرت شده ایم و می توانیم مذاکره و مقابله کنیم. در برابر این سنخ نگاه ها، ایده ای مانند گفت و گوی تمدن ها را داریم که در اوج فشارهای بین المللی مطرح می شود و در زمانه ای که یک عمل نابخردانه می توانست هزینه سنگینی به بار آورد، راهی متفاوت آغاز می شود و خاتمی ، بازی را تغییر می دهد.

۶

بخشی از ابرمقاومت حتما دفاع خواهد بود. زیرا ما نمی توانیم خاک مان و محل زندگی مان را رها کنیم. اما از مقطعی، در کنار دفاع، عنصر مصالحه نیز مطرح می شود و این محل اختلاف بسیار است.

۷

گروهی مقاومت را صرفا به امور اقتصادی و بوروکراتیک محدود می کنند و آن را در قالب ستاد و سازمان می بینند. در حالیکه در عالم واقع، ابرمقاومت وابسته ملت است؛ اگر ملت دموکراسی را با گوشت و پوست خود لمس کند و دولت را منبعث از خود و به دور از فساد بداند، تاب و توان مقاومت پیدا می کند.

۸

ترامپ مرزهای ناهنجاری را جابجا کرده و جالب اینکه همه ناهنجاری هایش در سطح روابط خانوادگی، اقتصاد و مراودات خارجی اکتسابی ست. ما رئیس جمهوری سراغ نداشتیم که پول کمپین انتخاباتی را خرج زن های بدکاره کند! ما رئیس جمهوری سراغ نداشتیم که پرونده مالیاتی اش تا به این حد کدر و غیرشفاف باشد. ما رئیس جمهوری سراغ نداشتیم که برای پیروزی در انتخابات دست به دامن خارجی ها اعم از روسیه و عربستان سعودی شده باشد. از این ها مهم تر، ترامپ آمریکا را از بسیاری پیمان ها خارج کرده و تصویر آمریکا را دفرمه کرده است. حال ما با چنین آدمی مواجه ایم که می توانیم بگوییم، «ابرقدرت بی پروا» است؛ فردی که اطرافیانش هم شمشیر را از رو بسته اند. من معتقدم ترامپ به راحتی با دولت های فاسد پیوند برقرار کرده و خواهد کرد!

۹

«ابرمقاومت» ما در شرایط کنونی از معبر «صلح»، «اصلاح» و «بازگشت به مردم» می گذرد؛ اما عجالتا در شرایط کنونی باید اصلاحات را به صلح ترجمه کرد. چراکه با این کار ایران، دموکراسی و اصلا ح طلبی اصیل توأمان محفوظ می مانند. کارگزار این راهبرد، نیروی مقاومت صلح طلبی است که از عناصر مستقل خارج از دولت تشکیل شده است؛ و می دانیم که لازم است بخشی از این نیرو درون کشور و بخشی دیگر خارج از کشور باشند. کارویژه اصلی این نیرو در گام اول، ممانعت از بروز جنگ است. زیرا جنگ، خانه آخر سیاست است و آغاز جنگ، معادل بسیاری از خسارت ها و پایان هاست.

۱۰

دولتی ها مخیر هستند و می توانند پروژه های دیپلماتیک و صلح طلبانه خودشان را در هر قالبی پیش ببرند. اما، نیروی مورد نظر من لازم نیست دست به دامن این گروه ها شود؛ زیرا در اصالت اش شک و شبهه به وجود می آید. ما به هر حال می دانیم کنش صلح طلبانه مغضوبان بیش از سایرین مقبول خواهد افتاد! همچنین باید توجه داشت «نیروی مقاومت صلح طلب» بنا نیست کارکرد «لابی »ها به معنای متعارف کلمه را داشته باشد. از این گذشته، حقوق بگیر نیست و از آن مهم تر، در پوشش صلح، به دنبال دلالی و کاسبی نخواهد رفت.

۱۱

این نیرو، بسیج گر مردم خواهد بود تا به جهان گفته شود جنگ ها چه عواقبی دارند. مثلا در یک نمونه می توان یادآور شد پس از حمله آمریکا به عراق چندین هزار کودک کشته و زخمی شدند بی آنکه اثری در افکار عمومی جهان به جا گذاشته باشد. این مدل به سایر کشورها قابل تعمیم است؛ تفاوتی ندارد کودک کشی و بی خانمانی و قحطی و ویرانی در چه نقطه ای اتفاق بیفتد. علاوه بر این، بخش خارجی «نیروی مقاومت صلح طلب»، که ایرانیان صلح طلب خارج از کشور را در برمی گیرد، می تواند به دولت های خارجی بگوید، انتهای منطقی رویه بولتون و مجاهدین خلق و سلطنت طلب ها تنها از یک جبهه قربانی نمی گیرد.

۱۲

زمانی که چنین نیرویی شکل بگیرد و بارور شود، می تواند در روابط داخل و خارج گشایش های بسیاری پدید آورد و امکان کنش های مشترک از قبیل نامه نگاری، طومار و… را فراهم کند.

۱۳

باید به خاطر مصالح شخصی و احتیاط بی مورد، مصالح ملی را قربانی کرد. من معتقدم به هر میزان با این نیروی صلح طلب برخورد شود، پیام استقلال آن بیشتر مخابره خواهد شد. ما باید یک صدا بگوییم، ایران ملک مشاع است و زندگی، زیست بوم و تعلقات ایرانیان داخل و خارج از کشور به آن وابسته است.

۱۴

ما نباید بر سر امنیت و تمامیت ارضی ایران معامله کنیم و چنانکه لازم بدانیم به هر فرد و نیروی ایران ستیز تذکر می دهیم و تشر می زنیم.اگر کسی در هر جایگاهی سخنانی علیه منافع ملی مطرح کند، باید به او تذکر جدی بدهیم چراکه باید بپذیریم، در عصر حاضر، خبرها و نظرها به سرعت ترجمه می شوند و مبنای تحلیل قرار می گیرند؛ پس نباید با تک مضراب های ناشیانه و بعضا عدم تحفظ، امنیت ملی و ایران را بازیچه قرار دهیم.

۱۵

باید این افراد را تکثیر کرد و افراد و گروه هایی را که سنگ اندازی می کنند، به عنوان هم پیمانان ترامپ معرفی کرد؛ خواه فرشگرد و سلطنت طلب و شمدگ باشد، خواه چهره های حقوق بشری و خارج رفتگانی و داخل نشینانی که شکست طلبی پیشه کرده و به دنبال نیرویی هستند که بیاید و همه چیز را جارو و
کار را یکسره کند.

۱۶

احزاب و جریان ها می توانند به رغم همه اختلاف ها در حوزه سیاست داخلی، اقتصاد و… بر سر حفظ و توسعه ظرفی به نام ایران توافق کنند و من معتقدم این کار به معنای تعلیق سیاست نیست. زیرا هر چه پیش برویم، برخی التفات پیدا می کنند که بقای ایران نه تنها به صلح، بلکه به دموکراسی و تقویت مناسبات منطقه ای پیوند خورده است پس در جهت تعمیق دموکراسی و بهبود روابط کوشش خواهند کرد. «نیروی مقاومت صلح طلب» مانند بالشتک ضربه گیر است و درجه تخاصم را کم می کند و هر چه حول آن بسیج نیرو صورت بگیرد، مخاصمه دورتر خواهد شد. در مقابل، هر چه صدای صلح طلبان ضعیف تر شود امکان تخاصم و تصادم افزایش پیدا می کند.

منبع: مشق نو