دوازدهمين دوره انتخابات رياست‌جمهوري، شايد به‌نوعي صحنه «نه» گفتن مردم به افزايش يارانه‌هاي نقدي و پوپوليسم پس‌پرده آن بود. اين رأي بي‌شباهت به «نه»اي كه مردم سوئيس سال گذشته به افزايش رقم يارانه‌هاي نقدي گفتند، نبود. جامعه يك‌بار دريافت يارانه‌هاي نقدي را تجربه كرده بود و اين‌بار آگاهانه مسير سياست‌هاي علمي اقتصادي را برگزيد؛ از همين رهاورد شايد حالا زمان آن باشد كه تيم اقتصادي روحاني نگاه دقيق‌تري را براي «هدفمندي» واقعي پرداخت‌هاي نقدي در دستور كار قرار دهد. از ديگرسو اين انتخابات نشان داد كه مردم نظريه ٩٦ درصد فقير مقابل چهار درصد غني را قبول ندارند؛ از اين منظر هم آراي عمومي حكايت از گفتن «نه» به پوپوليسم بود؛ اعدادي كه روشن نبود از كجا آمده و چگونه مورد ارزيابي قرار گرفته است؛ اعدادي كه به‌جاي همبستگي بيشتر بين مردم، جامعه را به‌سوي دوقطبي‌شدن پيش مي‌برد. «شرق» در گفت‌وگو با كارشناسان از آنها خواسته است تا دلايل اقتصادي باخت بزرگ رئيسي به روحاني را بررسي كنند.


مردم فهمیدند ادامه راه با روحانی ممکن است
ابراهیم نکو، نماینده مجلس نهم

حضور تاریخی و مثال‌زدنی مردم در این انتخابات پیام‌های بی‌شماری داشت؛ نخست، مردم بسیار فهمیده‌‌تر و دارای شعور سیاسی بالاتری از آن شده‌اند که بشود آنها را با وعده‌های دروغین فریب داد. در این انتخابات، برخی از نامزدهای انتخاباتی رقیب آقای روحانی، حرمت‌ها را شکستند. تأسف‌بار است که برای یک پست و مقام، این‌گونه بی‌حرمتی به اشخاص و رقبا انجام شود و وعده‌های دورغین برای فریب مردم در دستور کار قرار گیرد. در رابطه با شعار ٩٦ و چهار‌درصدی آقای قالیباف، مردم پای صندوق‌های رأی نشان دادند آن چهاردرصدی‌ها، متوجه خود آقای قالیباف است. در واقع آقای قالیباف به مراتب رأی کمتر از چهار درصد را به خود اختصاص می‌داد و اگر می‌ماند، مردم این را به اثبات می‌رساندند. از سویی مردم ثابت کردند شعارهای آقایان قالیباف و رئیسی را در حد عوام‌فریبی دانسته و عملی‌شدن این شعارها را موجب خسارات سنگینی به شهروندان و خانواده‌های خود می‌دانند. مردم آمدند و در این انتخابات ثابت کردند مردم ایران بسیار متفاوت از ریاست‌جمهوری نهم و دهم شده‌اند و خود تحلیلگر هستند و می‌دانند چه اقدامات ارزنده و زیربنایی‌ای از سوی دولت وقت صورت گرفته است.
از سویی باید توجه داشت نوع تبلیغات کاندیداهای رقیب آقای روحانی، متأسفانه باعث هنجارشکنی‌هایی شد که موجب خسارت به شخصیت و جایگاه برخی افراد بود. قراردادن افراد معلوم‌الحال و خواننده‌های آن‌چنانی در کنار یک شخصیت مذهبی که حرمت او برای جامعه واجب است، از سوی مشاوران این نامزد، این آدرس غلط را داد که این‌گونه افراد دارای رأی هستند. متأسفانه قراردادن این فرد در کنار کاندیدای خاص، موجب بدبینی از سوی جامعه به برخی شخصیت‌های مذهبی شد که نباید اتفاق می‌افتاد. دلم برای آقای رئیسی سوخت که چرا برخی برای رأی‌آوری او، حتی افرادی را که طرد شده‌اند، کنار این شخص قرار می‌دهند. به‌صراحت می‌گویم، مردم نه به خاطر قرارگرفتن کاندیدا در کنار برخی شخصیت‌های معلوم‌الحال، نه به خاطر وعده‌‌و‌وعید‌های دورغین یا حرمت‌شکنی از سوی رقبای آقای روحانی، به آقای روحانی رأی دادند؛ بلکه از روی بصیرت و آگاهی و از اینکه ادامه مسیر با آقای روحانی ممکن است، به او رأی دادند. مردم به این آگاهی رسیدند که برای ادامه مسیر و اجرای سیاست‌های منطبق بر منطق، باید شخصیتی مانند آقای روحانی را انتخاب کنند؛ یعنی ضمن اینکه مردم «نه» بزرگی به افراد با وعده‌های دروغین گفتند، از روی آگاهی و واقعیت‌های موجود جامعه، در صحنه حضور پیدا کردند. نمی‌توان چنین حضوری از جانب مردم را صرفا در تقابل مردم با گروه یا فرد خاص حاضر در صحنه انتخابات، تعبیر کرد؛ بلکه مردم به درجه‌ای از شعور سیاسی رسیده‌اند که برای ساختن یک جامعه محکم‌تر با بنیه‌های مهم اقتصادی و سیاسی، باید شخصی مانند روحانی را در شرایط کنونی انتخاب کنند.
احمدی‌نژاد هم بود، شکست می‌خورد
علی سرزعیم، اقتصاددان

این انتخابات بیش از آنکه باخت آقایان رئیسی و قالیباف باشد، باخت مدل انتخاباتی آقای احمدی‌نژاد بود. هنر احمدی‌نژاد آن بود که موضوع انتخابات را از حوزه دموکراسی و مباحث مدرنیته یا سنت، بیرون کشید و به بحث فقر و غنا وارد کرد و دوقطبی را در آن عرصه شکل داد. انتخابات در دوره احمدی‌نژاد نشان داد او توانسته با وعده‌های توزیعی و بازتوزیعی، مردم را با خود همسو کند و انتخابات را ببرد. اصولگرایان در دام پیروزی احمدی‌نژاد افتادند؛ آنها تصور کردند چون احمدی‌نژاد توانست با آن وعده‌ها پیروز شود، آنها هم می‌توانند از همان طریق پیروز میدان باشند؛ اما نتیجه انتخابات نشان داد این استراتژی، نمی‌تواند استراتژی درستی باشد و جامعه ایران از چند مورد گذر کرده است. دیگر یارانه موضوعی نیست که تعیین‌کننده قطعی انتخابات باشد. ‌ای‌کاش آقای احمدی‌نژاد ردصلاحیت نمی‌شد و این باخت اصلی را او تجربه می‌کرد. اکنون افزایش یارانه‌ بیشتر نمی‌تواند جامعه را به سمت خاصی بکشاند. به عقیده من، این مسئله نکته کلیدی این انتخابات بود؛ البته فکر می‌کنم ما نباید مغرور بر این پیروزی شویم و پیام‌های درستی را که از سوی منتقدان دولت در تبلیغات انتخاباتی و همین‌طور هواداران دولت مطرح شده بود، نادیده بگیریم. از قدیم می‌گویند، دشمن درس‌های خوبی برای هر فرد دارد. منتقد وقتی نقد می‌کند، از‌آنجا‌که نقاط ضعف را مطرح می‌کند، می‌تواند به بهبود اوضاع کمک مهمی کند. یکی از نقاط ضعفی که مخالفان آقای روحانی روی آن دست گذاشته بودند، آن بود که ارزش یارانه‌ها به دلیل تورم، پایین آمده بود و این مسئله برای افراد فقیری که تحت پوشش نهادهای حمایتی قرار ندارند، وضعیت آسیب‌زایی را ایجاد کرده بود. بنابراین، در عین حال که یارانه عاملی نیست که بتواند نتیجه انتخابات را تعیین کند؛  باید این را هم یاد بگیریم که هدفمندی یارانه‌ها باید از سوی دولت دوازدهم، جدی گرفته شود و هرچه سریع‌تر یارانه دهک‌های برخوردار قطع شده و از دهک‌های ضعیف‌تر که تنها راه ارتزاق‌شان همین یارانه است، بیشتر حمایت شود. دولت جدید باید یارانه فقرا را افزایش دهد؛ البته این به آن معنا نیست که دولت باید دست به افزایش یارانه کل افراد یارانه‌بگیر بزند، زیرا اصولا بودجه دولت کفاف پرداخت این حجم از یارانه را نمی‌دهد. خوشبختانه دولت یازدهم، پایگاه اطلاعاتی لازم را در این زمینه فراهم کرده و اکنون می‌تواند دست به این عمل بزند. دو سال پیش چنین امکانی برای دولت فراهم نبود؛ اما اکنون چنین بستری برای دولت دوازدهم فراهم است. نکته دیگری که دولت باید به آن توجه کند، به مسئله طرح‌های دولت برمی‌گردد که هرچند فراهم شده؛ اما هنوز اجرائی نشده است. در تبلیغات مخالفان دولت، به‌خوبی روی بحث کارورزی و اشتغال جوانان دست گذاشته شده بود؛ درحالی‌که دولت در این راستا اقدام کرده بود. این امر نشان می‌دهد جامعه در زمینه اشتغال، مطالبه جدی دارد و باید هرچه زودتر دولت در این زمینه وارد عمل شود. بالابودن سن کابینه هم از سوی منتقدان مطرح شده بود که آقای روحانی قول داده نسبت به نوگرایی و کاهش سن اعضای کابینه اقدام کند. این امری است که طرفداران آقای روحانی هم روی آن اتفاق‌نظر دارند. خواست ملی دیگر که بین مردم و منتقدان دولت مشترک است، شفافیت و آزادی بیشتر اطلاعات و جلوگیری از فساد است که باید از سوی دولت جدی‌تر پیگیری شود. علاوه بر آنکه در ماجرای ٩٦درصد و چهار‌درصدی که از سوی آقای قالیباف به‌صورت کپی‌برداری شده از آقای احمدی‌نژاد مطرح شده بود که حتی اصل آن (احمدی‌نژاد) هم برای مردم زیر سؤال رفته، دیگر برای مردم جذابیتی ندارد، چه برسد به نسخه کپی‌شده، آن هم ناشیانه‌اش که دیگر مورد اعتماد مردم نبود! در مجموع پیام اصلی این انتخابات گذر از پوپولیسم بود و نشان داد انتخابات سال ٩٦، یک اتفاق نبود. کشور یک چرخش تاریخی به سوی عقلانیت در انتخاب‌ها را تجربه می‌کند که پیام بسیار امیدبخش این انتخابات است.

مردم تفاوت طلا و مس را مي‌دانند
سعيد ليلاز،‌استاد اقتصاد دانشگاه شهيد بهشتي

اتفاقي كه در دوازدهمين انتخابات رياست‌جمهوري افتاد، اين بود كه مردم به تمامي نشان دادند هيچ نكته‌اي را از جناح راست باور و قبول ندارند. مي‌خواهم بگويم انتخابات دوازدهم رياست‌جمهوري، «نه» مردم به «پوپوليسم» بود. «نه» مردم به «بي‌اخلاقي» بود. «نه» مردم به «دروغ‌گويي» بود؛ چراكه مردم دريافته بودند شعارهاي اين‌چنيني پشتوانه‌اي ندارد و اين سخنان براي‌شان نان و آب نمي‌شود. مردم ايران نه حافظه تاريخي ضعيفي دارند و نه بي‌سوادند. آنها فرق طلا و مس را تشخيص مي‌دهند و با طنابي كه يك بار به چاه رفته‌اند، دوباره به چاه نمي‌روند. 
اين انتخابات صحنه چند رفتار و كنش سياسي بسيار بسيار زشت و قبيح بود؛ نخست بيانیه مؤتلفه عليه آقاي ميرسليم بود. اين بيانيه نشان داد اينها نه‌تنها كار حزبي را متوجه نشده‌اند، بلكه خودشان هم به تصميم خودشان احترام نمي‌گذارند. مورد ديگر ملاقات آقاي رئيسي با آقاي امير تتلو بود. مي‌خواهم بگويم فردي كه خودش را «كمربسته» امام رضا (ع) معرفي مي‌كند، اجازه ندارد كه امام رضا را وسط مناقشه سياسي بياورد. مورد سوم قبيح در اين انتخابات، بود؛ اتهام دولت و مدارس به ترويج همجنس‌گرايي. اين سطح از بي‌اخلاقي براي جمع‌كردن رأي، زشت است. مورد آخر و چهارم يارانه ٢٥٠‌هزار‌توماني بود.
اما مردم به همه اين قباحت‌ها «نه» گفتند؛ به دروغ‌گويي «نه» گفتند و در يك كلام تكليف جناح راست را كه ادعاي اصولگرايي دارد، روشن كردند. مي‌خواهم بگويم رابطه جريان راست با جريان اصولگرايان در اين انتخابات به‌كلي قطع شد.
تجربه پوپولیسم در ايران مربوط به قرن پيش نيست كه مردم فراموش كرده باشند؛ اين تجربه چهار سال پيش است و مردم هنوز آن را فراموش نكرده‌اند. حتي مي‌خواهم بگويم اين مردم هنوز تجربه انقلاب را هم فراموش نكرده‌اند. تجربه جنگ را هم به همين ترتيب و اتفاقا از سال ١٣٧٦ شروع به مبارزه با پوپوليسم كرده‌اند. جناح راستي كه زماني مي‌خواست زنان را برقع پوش كند، امروز با امير تتلو نشست و برخاست مي‌كند. اما شايد اين پرسش پيش بيايد كه چرا؟ چرا اينها اين روش از پوپوليسم را در دستور كار قرار دادند؟ بايد توضيح داد كه اينها همه محصول ارتباط كم و تقريبا قطع و گسسته آقايان با مردم است. آنها با واقعيات روز جامعه ايران ارتباطي ندارند. اتفاقا شيوه عوام‌فريبي‌شان هم از جايگاه زور است. آنها حتي با پوپوليسم هم امنيتي برخورد مي‌كنند. درست به دليل بي‌سوادي و به‌روز نبودن، اينها سعي كردند از شعار ١٢ سال پيش يك پوپوليست واقعي بهره بجويند؛ يعني پرداخت يارانه‌هاي نقدي. غافل از اينكه مردم با يك طناب پوسيده دوبار به چاه نمي‌روند. اتفاقا اگر آقاي احمدي‌نژاد هم كانديدا مي‌شد، اصلا سراغ موضوع اقتصاد نمي‌رفت؛ او موارد ديگري در سر داشت. تصوير جناح راست از مردم، تصوير ساده‌لوحانه‌اي است. اتفاقا تيم آقاي رئيسي را هم تيم آقاي احمدي‌نژاد اداره مي‌كرد كه هيچ ارزشي براي رئيس‌جمهوري‌شدن او قائل نبود. با‌اين‌همه به آقاي روحاني هشدار مي‌دهم، در سفرهايي كه به استان‌هاي مختلف داشته‌ام، برايم مسجل شده است كه بزرگ‌ترين منشأ نارضايتي مردم، استاندارهايي هستند كه خموده و بي‌حوصله‌اند؛ اينها هيچ غيرتي براي دولت ندارند. همه چيز برايشان علي‌السويه است. آقاي روحاني بايد كابينه‌اش را ترميم كند.
نه به تكرار  احمدي‌نژاد
هادي حق‌شناس، نماينده اسبق مجلس

به نظر مي‌رسد، رأي به روحاني از دو منظر قابل تحليل است؛ نخست اينكه اين انتخابات تأييدي بر سياست‌هاي اقتصادي چهار سال گذشته بود؛ سياست‌هاي مبتني بر تنش‌زدايي با دنيا و همچنين اتخاذ سياست‌هاي پولي، مالي و ارزي باثبات. از سوي ديگر دولت كه توانسته بود با اتخاذ سياست‌هاي راهبردي، اقتصاد ورشكسته سال ١٣٩٢ را به ريل اصلي بازگرداند، دوباره از مردم رأي اعتماد گرفت. به عبارت ساده‌تر، كنترل نرخ تورم و رساندن آن به تورم يك‌رقمي مورد تأييد شهروندان بود. از سوي ديگر، توجه دولت به صنايع نفت و گاز، خودروسازي، پالايشگاهي، پتروشيمي و دستاورد تراز تجاري مثبت دو ساله گذشته، مورد تأييد مردم قرار گرفت. مردم تأييد كردند كه برجام نه‌تنها آثار مثبت سياسي براي اقتصاد داشته است، بلكه بستر مناسبي براي روابط تجاري ايران و جهان برقرار كرد. آنها تأييد كردند كه ناوگان هواپيمايي بايد نوسازي شود، ناوگان كشتي‌راني بايد نوسازي شود؛ تكنولوژي جديد وارد بنگاه‌هاي اقتصادي شود و در مجموع توجه دولت يازدهم به بخش واقعي اقتصادي را پسنديدند؛ بنابراین يك رويكرد رأي‌دهندگان به آقاي روحاني توجه به عملكرد چهار سال گذشته بود.
اما رويكرد دوم رأي‌دهندگان سلبي بود؛ يعني مردم تمايل نداشتند كه دولتي برسر كار بيايد كه رفتارهايي همچون رفتارهاي دولت نهم و دهم را داشته باشد. مردم تمايل نداشتند كه بي‌مزد و بدون كاركردن، حق دريافت يارانه‌هاي سه‌برابر را داشته باشند. مردم عوارض مسكن مهر را ديده بودند و نخواستند مسكن مهر ديگري ايجاد شود كه هزينه آن با عنوان تورم از درآمد فقراي جامعه كسر شود. مردم احساس كردند كه مقدسات و به ‌طور مشخص خادمان امام هشتم، مي‌خواهند از آنها استفاده ابزاري كنند؛ درحالي‌كه در سنوات گذشته، از توليت آستان قدس رضوي، هيچ توجه ويژه‌اي به وضع فقرا نشده بود. مردم در حالي عملكرد اقتصادي و سياسي دولت يازدهم را تأييد مي‌كردند كه مطالبات آنها در سطح مطلوب تأمين نشده بود؛ هرچند اين دليل بر آن نشد كه دست به انتخابي بزنند كه آن انتخاب رفاه شهروندان را در سال ١٤٠٠ نه كمتر از سال ١٣٩٦ بلكه كمتر از ١٣٩٢ كند. مردم پيش‌تر شعارِ آوردن پول نفت سر سفره‌ها را شنيده و امتحان كرده بودند؛ بنابراین با اين گفته که ما مي‌توانيم يا ما منابع داريم، ولي هيچ‌گاه منشأ منابع مشخص نشود، مجددا فریب مسكن اجتماعي، يارانه چند برابر و اشتغال شش ميليوني را نخوردند. شايد بتوان در يك جمله، دو ديدگاه را بيان كرد: مردم اين‌بار با آگاهي كامل مي‌دانستند كه چه مي‌خواهند و چه نمي‌خواهند. آنچه مي‌خواستند اين بود كه رفاه پايدار شود و آنچه نمي‌خواستند، مسكن ناپايدار بود. آنچه در اين دوره از مناظره‌هاي انتخاباتي مطرح شد استفاده ابزاري از شاخص‌هاي اقتصادي بود. پوپوليسم يا «هدف وسيله را توجيه مي‌كند»، بارها با مردم مورد آزمايش قرار گرفته شده بود. در سال‌هاي ١٣٨٤ تا ١٣٩٢ بارها گفته شد كه بي‌كاري ريشه‌كن شده و نرخ تورم كنترل شده و وضع مردم مطلوب شده است؛ اما در عمل چنين اتفاقي نيفتاده بود. پوپوليسم يك بار ديگر با همان شعارهاي نان، مسكن، كار و وفور منابع خواست كه اقشار آسيب‌پذير را جذب خود كند، ولي در عمل چنين اتفاقي نيفتاد. اين‌بار پوپوليسم هم از ابزار ايد‌ئولوژيك و هم از ابزار معيشتي بهره جست اما به دليل تجربه نه چندان دور گذشته و آگاهي‌هاي مردم و تجربه انتخابات آمريكا و برخي كشورهاي اروپايي، پوپوليسم در ايران به هدف خود نرسيد. ترامپ يك پديده منفي در جهان بود. اطلاعات سياسي افكار عمومي را در جهان افزايش داد كه چگونه سياست‌مداران پوپوليسم از نيازهاي مردم سوءاستفاده مي‌كنند.