سوال از رئیس‌جمهور چالش مهم این روزهای کشور است؛ در بحبوحه مشکلات اقتصادی بازار نارآرام است و افکارعمومی از بازار ارز و سکه ناآرام‌تر. مردم سردرگم شده‌اند که نتیجه این تلاطمات چه خواهد شد و گرانی‌ها تا کجا قرار است ادامه یابد؛ اما در این شرایط با وجود نیاز مردم و جامعه به شنیدن توضیحات مسئولان دولتی، گفت‌وگوی تلویزیونی رئیس‌جمهور لغو می‌شود و پس از آن هم هیچ خبری از حضور مسئولان دولتی در رسانه ملی یا مجامع عمومی و ارائه توضیح برای شرایط پرالتهاب کنونی نمی‌شود. این اتفاقات که حالا دست‌به‌دست هم داده و باعث شده که پس از چندین و چندبار بالاخره سوال از رئیس‌جمهور در صحن مجلس اعلام وصول شود و بالاجبار حسن روحانی به مسیر سخن گفتن بیاید؛ مسیری که به‌نظر می‌رسد دولت و طرفداران آن بنا ندارند اجازه دهند که به‌سادگی طی شود. نزدیکان روحانی می‌گویند حالا که رئیس‌جمهور مجبور به حضور در مجلس شده بیاید و افشاگری کند و بعد از آن هم البته روحانی نامه زده که هم این طرح سوال غیرقانونی است و هم آمدن من به مجلس برخلاف برخی مصلحت‌ها. در این شرایط با ایستادگی دو طرف یکی بر سر سوال و اجبار دولت به پاسخگویی و آن یکی برای سکوت و دورماندن از مجامع عمومی و نهایتا تندی در پاسخ به مجلس، به‌نظر می‌رسد که مجددا چالشی شبیه به همان اتفاقات سال‌های پایانی دولت دهم در انتظار کشور باشد، شرایطی که بویی از انسجام ملی و تلاش برای وحدت در آن نبود. «فرهیختگان» در شماره امروز خود به ارزیابی این شرایط پرداخته است.

روحانی یا احمدی‌نژاد؟!

«مجلس در راس امور نیست!» این اتهام احمدی‌نژاد به مجلس بود که علاوه‌بر «بگم؟بگم؟»های آن یکشنبه معروف، پایش به جلسه سوال نمایندگان مجلس از رئیس دولت دهم باز شد. اولین سوال نمایندگان مجلس از رئیس‌جمهور در تاریخ ایران، اسفند سال 90 و به نام محمود احمدی‌نژاد ثبت شد؛ جلسه‌ای که از روزهای قبل ارگان‌های رسمی دولت به عناوین مختلف از افشای حرف‌های مگو در آن جلسه سخن می‌گفتند و درنهایت احمدی‌نژاد با عبارتی چون «با یک شصتی دکتر شدند»، «سال آخر است و با شما شوخی می‌کنم»، «رئیس‌جمهور گفته بالای چشم‌تان ابرو است و کار به سوال کشیده»، «با ما مشورت می‌کردید سوال‌های بهتری طرح می‌شد» و... در عمل هم نشان داد که مجلس را در راس امور نمی‌داند.

حالا این روزها بعد از منتفی شدن سه سوال نمایندگان مجلس دهم، آشفته‌بازار اقتصاد، دومین سوال در تاریخ ایران از رئیس‌جمهور را به نام روحانی ثبت کرده است. مجلسی‌ها یادآور می‌شوند که نماینده مردم هستند و معتقدند رئیس‌جمهور باید پیش از این به مجلس می‌آمد و درخصوص عبور از اوضاع کنونی، اقدامات صورت‌گرفته و برنامه‌های آینده خود را اعلام می‌کرد و با تعامل دولت و مجلس اوضاع به‌گونه‌ای مدیریت می‌شد که دود بی‌تدبیری‌ها به چشم مردم نرود. اما به گفته کواکبیان، نماینده مردم تهران، رئیس‌جمهور تاکنون به این درخواست نمایندگان پاسخی نداده است. از این رو چهارمین طرح سوال نمایندگان، روز چهارشنبه گذشته بعد از طی فراز و نشیب‌های بسیار، بالاخره اعلام وصول شد. اگرچه در این مدت بازار لابی‌ دولتی‌ها برای منصرف کردن نمایندگان، در بهارستان داغ بود و 30 نفر لیست نمایندگان امید تهران، ترجیح دادند مردم را از شنیده شدن صدایشان ناامید کنند و طرح سوال از رئیس‌جمهور را برخلاف عهدشان با دولت دیدند. حالا با اعلام وصول سوال، بار دیگر تاریخ تکرار شده است. این بار نزدیکان روحانی، پایشان را جای پای نزدیکان احمدی‌نژاد گذاشتند و برای رئیس‌جمهور حقوقدان نسخه راه انداختن «بگم، بگم» پیچیدند؛ بگم بگمی که به جای پاسخگویی به افکار عمومی و مسئولیت‌پذیری، بیش از هر چیز رنگ و بوی سیاست‌زدگی و منافع جناحی دارد و این همانی احمدی‌نژاد- روحانی را تداعی می‌کند... .

نمایندگان از احمدی‌نژاد پرسیدند چرا مجلس را در راس امور نمی‌داند و احمدی‌نژاد با گفتن این جمله که یک حدی از آزادی را برای رئیس‌جمهور قائل باشید، تاکید کرد که اگر کسی می‌تواند برای راس امور بودن مجلس استدلال بیاورد!...

یک انتخاب دشوار

دوگانه شکل‌گرفته میان حامیان دولت که نگاه مثبتی به طرح سوال از رئیس‌جمهور ندارند و منتقدان که اعتقاد دارند روحانی باید در شرایط کنونی بیش از هر زمان دیگری بابت وضع پیش‌آمده پاسخگو باشد، رفته‌رفته در حال شکل دادن به نوعی فضای قطبی شده است که در یک سر آن بر لزوم سخن گفتن رئیس‌جمهور و پاسخگویی به افکار عمومی اصرار می‌شود و در سر دیگر آن گروهی می‌گویند دولت مقصر این وضعیت نیست و سوال از روحانی هم بیش از هر چیز خاستگاه سیاسی و جناحی دارد و چیزی که در میان مقاصد سوال‌کنندگان یافت نمی‌شود، توجه به منافع مردم است.

هر چه هست، این موضوع به‌طور ناخواسته اکنون به معیاری برای بازتعریف مرزبندی‌های رایج در فضای سیاسی کشور تبدیل شده و هر یک از کنشگران باید نسبت خود را با آن روشن سازند. در این مسیر به نظر می‌رسد تکلیف معتقدان به لزوم پاسخگویی رئیس‌جمهور تا حد زیادی روشن است. حامیان اصلاح‌طلب روحانی نیز به‌طور طبیعی باید میان ادامه حمایت‌ها از روحانی در عین پذیرش مسئولیت وضع موجود بابت این حمایت یا رفتن در موضع نقد عملکرد دولت یکی را انتخاب کنند. در هر صورت انتخاب هر یک از این دو مسیر هزینه‌های زیادی را به این جریان تحمیل خواهد کرد. از یک سو ادامه توجیه وضع موجود با واکنش منفی جامعه و بدنه اجتماعی این جریان همراه خواهد بود و از سوی دیگر تنها گذاشتن روحانی و فرار از بار مسئولیت آن حمایت و این شرایط، اعتماد عمومی را نسبت به آنها تا حد زیادی تقلیل خواهد داد.

در این میان اما حکایت چهره‌هایی چون علی‌اکبر ناطق نوری، علی لاریجانی و باقی رفقا حکایت دیگری است. اقتضای دوقطبی شکل‌گرفته حالا مثل همه دوقطبی‌های دیگر، شفاف شدن فضا و تنگ شدن عرصه برای هر نوع رفتار و موضع‌گیری دوپهلو و ابهام‌آلود یا حتی مرضی‌الطرفین است.

همین موضوع کار را برای بازیگرانی از جنس ناطق که این روزها سودای هاشمی شدن در سر دارد و لاریجانی که نه می‌تواند قید ائتلافش با روحانی را بزند و نه در موقعیت فعلی امکانی برای باقی ماندن در این جایگاه دارد، سخت کرده است. در چنین فضایی شاید بتوان حضور رئیس‌جمهور در مجلس را از دشوارترین مقاطع حیات سیاسی آنها تصور کرد.

روحانی علیه روحانی

نامه روز گذشته حسن روحانی به رئیس مجلس و تاکید او بر غیرقانونی بودن طرح سوال از رئیس‌جمهور و نیز مغایرت آن با مصالح کشور در مقطع کنونی، یک پیام مهم را هم دربر داشت. روحانی خط و نشان کشید که خواهم آمد و از این فرصت استفاده خواهم کرد تا برخی از حقایق را برای مردم بازگو کنم.

این البته استمرار رویه‌ای بود که طیف‌هایی از حامیان دولت و رسانه‌های آنها پیش از این آن را کلید زده بودند. بر این اساس خیلی‌ها به روحانی توصیه کردند از این فرصت بهره گیرد و از ناگفته‌ها و پشت پرده بگوید. مصطفی تاج‌زاده، مسیح مهاجری، حسین مرعشی، بهرام پارسایی و... به علاوه بسیاری از روزنامه‌های اصلاح‌طلب از این دسته بودند. در چنین شرایطی روحانی هم دعوت حامیانش را لبیک گفته و از فحوای کلام نامه یادشده به نظر می‌رسد تلاش دارد آن‌گونه باشد که به او توصیه شده است.

در این‌باره فارغ از آنکه حرف ناگفته‌ای برای فضاسازی علیه سایر نهاد‌ها باقی نمانده، لازم به ذکر است درصورت حرکت روحانی به سمت رادیکال کردن فضا، بیش از هر چیز وجهه‌ای که او در ماه‌های گذشته تلاش داشت از خود بسازد، تخریب خواهد شد. هر چه باشد، روحانی چند صباحی است مواضعی می‌گیرد که نمونه‌هایش در پنج سال گذشته عمدتا بی‌سابقه بوده. سخن راندن از لزوم حفظ وحدت در میان نیروهای داخلی و تاکید بر مقاومت دربرابر فشارهای آمریکا برای عبور از بحران موجود را از این زاویه می‌توان تحلیل کرد. سخنان اخیر رئیس‌جمهور در جمع مدیران اجرایی کشور مبنی‌بر تغییر رویه‌های موجود و مقابله با زورگویی استکبار و تکیه بر توان داخلی را خیلی‌ها به فال نیک گرفتند و آن را به پای دور جدیدی از سیاست‌ورزی روحانی نوشتند؛ سیاست‌ورزی‌ای که با فاصله گرفتن از ذهنیت‌های بسته پیشین، نوید بهره‌گیری از تجربیات گذشته و حرکت در جهت منافع ملی را می‌داد. دور جدید تنش‌زایی و حرکت به سمت مقابله‌جویی با سایر نهادهای حاکمیت را باید نوعی عقبگرد از روحانی کلاسیک دانست؛ عقبگردی که عواقبش پیش از همه دامان رئیس دولت را خواهد گرفت.

کار سخت دفاع از دولت

در چالش سفت و سخت اقتصادی که این روزها گریبان مردم و دولت را گرفته است، صف‌آرایی دو گروه کاملا مشهود است؛ گروه اول همان طرفداران دولت - از اصلاح‌طلبان گرفته تا نزدیکان ریاست مجلس- که مخالف سوال از رئیس‌جمهور هستند یا می‌گویند دولت خوب عمل کرده و همه چیز هم خوب است یا اینکه روحانی اگر هم به مجلس می‌رود باید افشاگری کند و از ناگفته‌ها سخن بگوید؛ گروه دوم قاطبه کسانی هستند که به‌عنوان جریان اصولگرایی در مجلس شناخته شده و بی‌تدبیری در اداره کشور را موثرتر از فشارهای خارجی و تحریم‌ها می‌دانند و از دولت می‌خواهند مسیر خود را اصلاح کند.

در کنار این صف‌بندی، اگر نگاهی به نظرسنجی‌های رسمی و غیررسمی حتی آنهایی که مورد تایید دولت است بیندازیم، یا تحلیل تحلیلگران طرفدار دولت را ببینیم، این مساله کاملا مشهود است که محبوبیت دولت به صورت جدی کاسته شده و از روی منطق و به احتمال زیاد با وضعیت اقتصادی چند ماه اخیر و پاسخگویی‌هایی که باید صورت می‌گرفت، اما وجه تحقق به خود نگرفت، بازهم این محبوبیت کاهش خواهد یافت و موقعیت دولت را باز هم تضعیف خواهد کرد.

در شرایط تضعیف دولت و در ایامی که طرفداران حسن روحانی - از اصلاح‌طلبان تا آنهایی که روی مرز اصولگرایی ایستاده‌اند- توان دفاع از عملکرد دولت را ندارند و سبد رای خود را در افکار عمومی از دست‌رفته می‌بینند، منتقدان دولت به‌ویژه اصولگرایان به‌عنوان گزینه جایگزین در اذهان عمومی مطرح خواهند شد. البته به شرط آنکه در این میان اصولگرایان نیز به واقع و نه‌تنها در زبان، دغدغه‌های جناحی و سیاسی را کنار گذاشته و صادقانه شنوای دردهای مردم باشند و از هیچ کمکی برای بهبود اوضاع دریغ نکنند. فارغ از این شرط اساسی، بایدهای جریانی اصولگرایان و برنامه‌ریزی و ساختارمندی‌ درون خانوادگی آنها نیز از جمله نکات قابل‌توجه است که در این میان نباید از نگاه اصولگرایان نادیده گرفته شود.

مهدی فضایلی:

رفتارهای احمدی‌نژادی انسجام ملی را خدشه‌دار می‌کند

مهدی فضایلی درخصوص ماجرای سوال از رئیس‌جمهور به «فرهیختگان» گفت: «نمایندگان مجلس، اعم از موافقان سوال و مخالفان این ماجرا و جناب روحانی و همکاران‌شان در دولت باید در شرایط کنونی دو محور اصلی را مدنظر قرار دهند و هر کنش یا واکنشی که در جریان سوال نمایندگان و پاسخ رئیس‌جمهوری می‌خواهد انجام شود با محوریت این دو موضوع انجام گیرد. نکته اول ضرورت انسجام ملی است و نکته دوم بحث تزریق امید به جامعه. امروز ما در میانه یک جنگ اقتصادی هستیم، این شرایط باید از سوی همه افراد درک شود و هرکسی به سهم خود کاری را انجام دهد.»

وی ادامه داد: «در این شرایط وقتی ما به رفتار دشمن توجه می‌کنیم، می‌بینیم که متحد شده‌اند تا در انسجام ملت ایران خلل وارد کنند و همزمان تلاش سازمان‌یافته و سنگینی را انجام می‌دهند تا امید را در جامعه ما بگیرند؛ لذا اگر در مسیر حفظ انسجام و امید نتوانیم موثر عمل کنیم مطمئنا با مشکلات بزرگی مواجه خواهیم شد. دشمن در همین نقطه‌ای که ما به آن بی‌توجهی می‌کنیم، سرمایه‌گذاری بیشتری را خواهد کرد و تبعات منفی بیشتری را برای ما به وجود خواهد آورد.»

این کارشناس مسائل سیاسی درخصوص رفتار طرفداران دولت در جریان سوال از رئیس‌جمهور گفت: «در این شرایط سوال از آقای روحانی در مجلس مطرح شده، اما متاسفانه می‌بینیم که شبیه همان رفتاری که در جریان سوال از رئیس‌جمهور قبلی یعنی آقای احمدی‌نژاد صورت گرفت در حال وقوع است یعنی به همان شکلی که آقای احمدی‌نژاد با مجلس رفتار کرد دولت کنونی هم می‌خواهد همان رفتار را تکرار کند، لذا معتقدم باید رفتارها به‌نوعی کنترل‌شده‌تر باشد تا وقایع سوال از آقای احمدی‌نژاد دوباره تکرار نشود.»

مهدی فضایلی در پاسخ به سوالی درمورد چرایی سخن نگفتن دولت با مردم در شرایط پرچالش اقتصادی در ماه‌های اخیر افزود: «مطالبه حضور دولت و شخص رئیس‌جمهور در صحنه و پاسخگو بودن آنها در قبال وضع موجود، مطالبه‌ای کاملا درستی است، مطالبه‌ای که حدود یک‌ماه قبل و در دیداری که دولت با رهبری داشتند هم مطرح شد، دیداری که در حقیقت رهبری، اعضای دولت را به‌نوعی احضار کرده و این مساله را به آنها گوشزد کرد که دولت باید بین مردم حضور پیدا کرده و با آنها صحبت کند، حالا اینکه چرا آقایان بین مردم نمی‌آیند و توضیح نمی‌دهند که چرا وضعیت این‌گونه شده، قاعدتا سوالی است که اعضای دولت باید پاسخ دهند و بگویند چرا به این نیاز واقعی مردم توجه نمی‌کنند. البته از دیدگاه من شاید این دوری از پاسخگویی به این علت باشد که دولت پاسخ روشن و قانع‌کننده‌ای ندارد.»

این پژوهشگر عرصه سیاسی در ادامه با بیان اینکه حتی در صورت سخن گفتن صرف با مردم هم دردی از آنها دوا نخواهد شد، گفت: «قطعا باید این را هم مدنظر قرار داد که گفتاردرمانی کفایت نمی‌کند و مردم ما به‌ازای گفتار دولتمردان به این توجه می‌کنند که آیا آنها حقیقتا در میدان حاضر هستند و تلاش لازم را دارند یا نه؟ لذا اگر فقط بخواهند مشکلات را با سخن گفتن حل کنند و اقدام عملی و میدانی قابل‌توجهی نداشته باشند، طبیعتا مشکلی از کشور حل نخواهد شد؛ چراکه بخش مهمی از توقع و مطالبه مردم با اثبات تلاش شبانه‌روزی و بودن در صحنه حل و برطرف می‌شود، ولو اینکه بخشی از مشکلات حل نشود.»

وی همچنین گفت: «ممکن است ما بعضی از مشکلات را نتوانیم حل کنیم ولی با همان استدلالی که درخصوص مسابقات ایران در جام‌جهانی فوتبال مطرح شد، اگر مردم تلاش ویژه مسئولان را ببیند و متوجه شوند که آنها از جان و دل برای حل مشکلات تلاش می‌کنند قاعدتا مشکلات‌شان کاسته خواهد شد و از نظر روحی و روانی اطمینان بیشتری گرفته و لذا فضا آرام خواهد شد.»

بیژن مقدم کارشناس سیاسی:

آقای رئیس‌جمهور! استدلالی دارید؟

نکته قابل تامل در نامه آقای روحانی خطاب به رئیس مجلس به‌نظرم در بخش اول این نامه است. رئیس‌جمهور که باید حافظ قانون اساسی باشد، اینجا اعلام می‌کند که این سوال در چارچوب قانون اساسی نیست! در حقیقت ایشان اعلام می‌کند این سوال قانونی نیست، ولی با این حال می‌خواهد به مجلس پاسخ دهد. رئیس‌جمهور در این خصوص باید استدلال‌های بیشتری بیاورد و اگر توضیحی دارند بیان کند که چرا این سوال در چارچوب قانون اساسی نیست. آن حرف‌هایی که بعدا می‌خواهد بزند، حالا بگوید. واقعا سوال از رئیس‌جمهور بعد از این همه مراحل و سختی و مشکلات برای نمایندگان، توانسته به نقطه‌ای برسد که اعلام وصول شود و آقای روحانی بیاید جواب بدهد، این غیرقانونی است؟! خب ایشان دلایل‌شان را بگویند.

آن چیزی که روشن است اینکه دولت و حتی هیات‌رئیسه مجلس هیچ علاقه‌ای به طرح سوال از رئیس‌جمهور نداشتند و می‌خواستند که این اتفاق هیچ زمانی نیفتد. به همین دلیل تمام سوال‌های قبلی با تلاش‌های مسئولان دولتی و لابی‌ها و جلسات پشت‌پرده به محاق رفتند و به نتیجه نرسیدند. این‌بار چون شرایط از لحاظ اجتماعی و اقتصادی، شرایط خوبی نیست، شاید نتوانستند این سوال را از دستور خارج کنند و قرار شد که رئیس‌جمهور برای پاسخگویی به مجلس بیاید. با این حال آقای روحانی می‌گوید این سوال برخلاف قانون اساسی است و دلیلی برای آن ارائه نمی‌کند. نکته قابل توجه بعدی این است که می‌گوید در زمان و شرایط مناسبی نیست. تشخیص این موضوع با رئیس‌جمهور نیست؟ رئیس‌جمهور باید در هر شرایطی به مجلس پاسخگو باشد. در هر شرایطی که سوال از رئیس‌جمهور می‌خواهد پرسیده شود، می‌گوید شرایط مناسب نیست! اتفاقا چون شرایط مناسب و عادی نیست، می‌خواهند از رئیس‌جمهور سوال کنند. در شرایط عادی که سوالی وجود ندارد. اگر همه‌چیز به روال خودش باشد که بحثی نیست، نه سوالی و نه استیضاحی هست؛ اما چون شرایط مناسب نیست، اتفاقا بحث سوال به میان می‌آید. آقای روحانی می‌گوید که شرایط را برای آمدنم مناسب نمی‌دانم اما با این حال می‌گوید به مجلس می‌آید؛ بنابراین به‌نظرم نامه ایشان این دو اشکال را دارد و ‌ای کاش ایشان توضیحات بیشتری می‌داد و اگر آن را خلاف قانون اساسی می‌دانست، اثباتش می‌کرد و سوال را منتفی می‌کردند.

اینکه آقای روحانی اشاره داشت که از فرصت استفاده کرده و حقایق را به مردم می‌گوید، یک عبارت تقریبا کلیشه‌ای است. این عبارت کلیشه‌ای را هرکسی که می‌خواهد به مجلس بیاید می‌گوید؛ من می‌آیم و چون فرصتی است که من حرف‌هایی بزنم که مردم بشنوند، اتفاقا نمایندگان مجلس هم می‌خواهند این فرصت را در اختیار رئیس‌جمهور بگذارند که در مقابل نمایندگان مردم حاضر شوند، حرف‌ها‌یشان را بزنند و به تک‌تک سوالات پاسخ دهند و نمایندگان مجلس به نمایندگی از مردم اعلام کنند که از پاسخ‌ها قانع شده‌اند یا نه. بنابراین سوال از رئیس‌جمهور یک فرصت برای آقای روحانی است.

برای طرح سوال از رئیس‌جمهور اگرچه نام هیچ‌یک از نمایندگان تهران در میان امضاکنندگان نیست، اما این سوال را تقریبا بخشی از نمایندگان غیر از اصولگراها هم امضا کرده‌اند و این‌طور نیست که مربوط به طیف خاصی در مجلس باشد.

اسماعیلی:

چه حرف نگفته‌ای دارید؟

محمدمهدی اسماعیلی، استاد دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران به «فرهیختگان» گفت: «سوال از رئیس‌جمهور و وزرای کابینه جزء اختیارات مجلس شورای اسلامی است، نه‌تنها سوال که استیضاح هم حق آنهاست؛ فرآیندی که عین دموکراسی و مطابق قانون اساسی است، از این رو معلوم نیست به چه دلیل در حاکمیت و در بخشی از دولت نسبت به این موضوع واکنش منفی نشان داده می‌شود؟!»

استاد دانشگاه تهران افزود: «وضعیت اقتصادی و ارزی دچار نوسانات بی‌سابقه در تاریخ اقتصادی کشور است. طبیعتا کمترین کاری که نمایندگان مجلس می‌توانند انجام دهند، همین طرح سوال است. من فکر می‌کنم هم سوال‌کنندگان و هم کل مجلس باید خیلی جدی موارد را بیان کنند و آقای رئیس‌جمهور هم به صورت روشن در برابر افکارعمومی پاسخ دهند.»

وی ادامه داد: «علاوه‌بر این بنده گمان می‌کنم که موقعیت امروز، بهترین فرصت برای رئیس‌جمهور است؛ فرصتی برای اینکه اگر آقای روحانی عملکرد خود را قابل‌دفاع می‌دانند، گزارش آن را از طریق تریبون مجلس به مردم و نمایندگان ارائه دهند؛ ارائه گزارشی به دور از خطابه‌های یک‌طرفه و فضای رسانه‌ای یکسویه.»

اسماعیلی با بیان اینکه دولت دارای مشکلاتی در سرمایه اجتماعی و اعتماد عمومی شده، گفت: «فرصت پاسخگویی در صحن مجلس می‌تواند به دولت کمک کند و اقدام مثبتی در افکارعمومی هم تلقی شود.»

وی در ادامه با بیان اینکه رئیس‌جمهور مسئول اصلی امور اجرایی کشور است، گفت: «آقای روحانی با بحث‌های روشن و قابل‌احصا در مجلس برنامه ارائه داده و مردم و نمایندگان‌شان هم دوبار به وی و کابینه معرفی‌شده اعتماد کرده‌اند. از این رو وقتی در مدیریت اجرایی معضلات گوناگونی مشاهده می‌شود، طبیعی است که مردم و نمایندگان مجلس به سراغ آنها بروند از آنها سوال کنند. امروز وضعیت اقتصادی ویژه‌ای بر کشور حاکم است، بازار ارز دچار نوسانات بی‌سابقه شده و طبیعتا کمترین کاری که نمایندگان مجلس می‌توانند انجام دهند، همین طرح سوال است.»

وی در تحلیل رفتار کسانی که می‌گویند «روحانی حرف‌های ناگفته را در مجلس بیان کند»، اظهار کرد: «اینها نوعی فرافکنی است و افکار عمومی آنها را جدی نمی‌گیرد، چراکه افکار عمومی می‌پرسند مگر چه حرف ناگفته‌ای وجود دارد؟ مگر آقای روحانی در 40 سال گذشته خارج از حاکمیت بوده و حالا یکباره داخل جمهوری اسلامی افتاده است؟ مگر آقای روحانی بدون شناخت فضای کشور کاندیدای ریاست‌جمهوری شده؟ آقای روحانی سال 92 وقتی نامزد ریاست‌جمهوری شد، سابقه 24 سال عضویت شورای عالی امنیت ملی و 15 سال دبیری این شورا و چند دوره نایب‌رئیسی مجلس شورای اسلامی را در کارنامه داشت، مگر می‌شود این فرد نداند که در کشور چه خبر است؟»

استاد رشته علوم سیاسی دانشگاه تهران ادامه داد: «برای آقای روحانی چه چیز مخفی در اداره امور کشور وجود دارد که در این دو تا سه‌ماهه که قیمت ارز یکباره دچار این مشکلات شده، بخواهند حرف‌های ناگفته‌ای بیان کنند. مگر آقای روحانی و معاون اول ایشان در تبلیغات و انتخابات ریاست‌جمهوری مشکل بی‌ثباتی بازار ارز را محصول بی‌تدبیری دولت قبل عنوان نکردند و نگفتند که مدیریت جدید توانسته آن را بهبود ببخشد؟ حالا چطور شده در شرایطی که هنوز نه تحریم‌ها اعمال شده و نه هنوز صادرات نفتی کاهش یافته، بلکه افزایش قیمت هم داشته‌ایم و درآمد ارزی بالا داشتیم، به این بی‌ثباتی رسیده‌ایم؟»

اسماعیلی با بیان اینکه «مگر می‌شود دولتی از پنج سال دوره مسئولیت خود چهار سال و 9 ماه موفقیت صد درصدی داشته باشد و ناگهان در این سه ماه شکست بخورد؟» اظهار کرد: «ساختن یک عامل قدرتمند یا ترسیم اینکه دست‌های ناپیدایی یکباره آمده و عرصه اقتصاد را دچار مشکل کرده، تنها بازی با افکار عمومی است و اساسا آنقدر نخ‌نما شده که دیگر جواب نمی‌دهد. هرچند شاید در گذشته این سیاست گاهی فضای رسانه‌ای مناسبی برای فرار از مسئولیت‌ها ایجاد می‌کرد. از این‌رو استفاده از این شگردهای قدیمی نشان می‌دهد اولا دست مدعیان خالی است و می‌خواهند با این اتفاق از مسئولیت‌ها فرار کنند و ثانیا گواهی عدم برخورد صادقانه دولت با افکار عمومی است.»

وی گفت: «دولت باید صادقانه اشتباهات خود را بپذیرد، چراکه همه می‌دانند مشکلی که امروز در کشور وجود دارد، نشات‌گرفته از درآمدهای ارزی نیست. طبق آمار دولتی، در سال 96 درآمدهای ارزی کشور حدود 95 میلیارد دلار بوده، حدود 50 میلیارد دلار درآمد نفتی و قریب به 45 میلیارد دلار درآمد غیرنفتی حاصل شده است، در شرایطی که هزینه کل مایحتاج کشور زیر 20 میلیارد دلار بوده است.»

این کارشناس مسائل سیاسی با بیان اینکه هم‌اکنون به میزان لازم ارز در کشور وجود دارد، گفت: «کاملا مشهود است که مدیریت کشور دچار مشکل شده است. باید پرسید که چرا در مدیریت دولت دچار چندصدایی هستیم؟ معاون اول اقتصاد را یک مدل جلو می‌برد، رئیس سازمان برنامه یک مدل و رئیس بانک مرکزی مدل دیگر. مشکل دولت این است. مشکل دولت در داخل خود کابینه است. از این‌رو کسی نخواهد پذیرفت که مشکلات کشور به محدودیت‌های بیرونی ارتباط دارد. تنها عامل اصلی مشکلات ما بی‌تدبیری مدیریت اقتصادی در کشور است و آقایانی که مسئولیت اقتصادی را برعهده دارند، باید پاسخگوی عملکرد خود باشند.»