داوریها نشان داد که چه تعداد این هیات ۷ نفر باشد چه ۹ و چه احتمالا ۱۵ همان انتخابهای ناشی از مصلحت و نه قابلیت و حقانیت وجود خواهد داشت. انتخاب داوران نشان میداد که انگار هیچ اجماعی بر انتخاب برندهها وجود ندارد و هر داوری بنا بر سلیقه به سهم خود یک سیمرغ را به کسی که اصلح میدانسته، اهدا کرد.
گلاویژ نادری: با اینکه سه چهار ماه قبل از برگزاری جشنواره این تصور وجود داشت که با فستیوالی مهم با حضور بزرگان و رقابت سرسخت آنها طرف هستیم اما در نهایت سی و هشتمین دوره جشنواره فیلم فجر تبدیل به یکی از معمولیترین و پرحاشیهترین دوره خود حداقل در ده سال اخیر شد. حاشیههایی که تنها هیاهو و جاروجنجال بیدلیل به پا کرد، حاشیههایی که برگزارکنندگان جشنواره یکی از عوامل اصلی ایجاد آن بودند. از همان آغاز با معرفی هیات انتخاب این دوره و حضور تنها دو سینماگر با سابقه در این هیات هفت نفره و فیلمساز تازهکاری که تعداد فیلمهایش حتی به تعداد انگشتان یک دست هم نمیرسید، معلوم بود که ابراهیم داروغهزاده که برای سومین سال متوالی دبیری جشنواره را برعهده گرفته، گزینهی زیادی در چنته خود نداشته است. داروغهزاده در این دوره فارغ از هر جسارتی عمل میکرد، انگار بازی را از پیش باخته است و دیگر چیزی برای از دست دادن ندارد. او در یکی از مصاحبههایش اعلام کرد که دبیری دوره بعد را نخواهد پذیرفت و از همان ابتدا آنقدر بیانگیزه به انتخابها و تصمیماتاش عمل میکرد و هیچ توجهی به پیشنهادات و انتقادات نداشت که بهنظر میرسید از همان روز اول برای تمام شدن این دوره و خلاص شدن خود از زیر بار مسئولیت در حال لحظهشماری است. از ابتدا معلوم بود که این دوره فشارها و حواشی بیشتری نسبت به دورههای قبلی برای دبیر به همراه دارد و به اندازه همانها هم تدبیر و درایت بیشتری هم طلب میکند و داروغهزاده نشان داد که مرد این میدان نیست. فیلمهایی که به جشنواره راه پیدا کرده و نکردند، نشان میداد که دبیر خود را از هیات انتخاب جدا کرده و همه کارها را به آنها سپرده تا مبادا ناچار به پاسخگویی شود. نتیجه آن هم حضور تعداد زیادی فیلمهای متوسط و ضعیف بود که داروغهزاده همه را جزو برگزیدگان هیات انتخاب دانست و خود را مبرا از هرنوع انتقادی در این زمینه معرفی کرد.
نشستهای پرسش و پاسخ محلی برای به راهانداختن جنجال زیاد برای جشنواره پرحاشیه شد و دبیر از پس کنترل هیچیک از این نشستها برنیامد. نه او و نه دیگر همکارانش نمیتوانستند حاشیههای این نشستها را بکاهند و آنقدر مجریان ضعیف و ناکاربلدی هم برای آن تعریف کرده بودند که همه آنها به جز یکی، عامل بهوجود آمدن دعوا و هیاهوی بیشتر میشدند. دبیر جشنواره برای به اصطلاح سینماییتر شدن و تخصصیتر شدن این نشستها منتقدی را هم به آن افزوده بود که تنها حضورش به گفتن چند جمله محدود و بیاثر ختم میشد و نه تنها مشکلی را حل نمیکرد، بلکه باعث لوث شدن نقد و حضور منتقد در این نشستها شد. تشکیل جلسه برای فیلمی که اصلا در جشنواره حضور نداشت و تحریک فیلمسازان و اهالی سینما برای رودررویی با هم از دیگر تدابیر دبیر بود که تبدیل به گل به خودی شد و نتیجه عکس را برای جشنواره و هنرمندان به همراه داشت.همه اینها در کنار برگزاری اختتامیهای مغشوش، بینظم و پرحرف و حدیث پازل برگزاری یک جشنواره پرهیاهو و معیوب را کامل کرد. با اینکه امسال کارتهای جشنواره دارای شماره و کدهایی بود. که معلوم نیست به چه دلیل روی کارت درج شده بود. حتی کارت اهل رسانه هم نشاندار بود اما ورود و حضور افراد به سالن از تمام دو دوره قبلی جشنواره بینظمتر و بیقاعدهتر بود. انگار اگر سی و هشت دوره دیگر هم اختتامیه در برج میلاد برگزار شود، باز هم دستاندرکاران آن تصور میکنند برای اولین بار است که چنین سالنی را در اختیار دارند. با اینکه این سالن درهای ورودی متعددی دارد اما تا به امروز هیچیک از مدیران روابط عمومی نتوانسته ورودیای را به اهالی رسانه اختصاص دهد که حداقل از فشار جمعیت حریص برای ورود به سالن در امان مانند و ادوات و تجهیزات آنها سالم به داخل سالن برسد. با اینکه امسال مسئولان روابط عمومی کارتها را نشاندار کرده بودند اما معلوم نبود این دایرههای رنگی به چه کار خواهد آمد. با باز شدن درهای سالن در موعد مقرر، افرادی که موفق به ورود به سالن شدند با تعجب شاهد سالنی نیمهپر بودند که معلوم نبود افراد حاضر در آن از چه راه و به چه دلیلی وارد شده و روی صندلیها نشستند. تنها چهار پنچ ردیف انتهایی خالی بود که آن هم به سرعت پر شد و حدود دو سوم جمعیت پشت درهای بسته ماندند و راهنماها به همکاران خود اعلام کردند که درها را ببندند. اما آنقدر جمعیت متراکم بیرون از سالن برای آمدن به مراسم هیجان داشتند که صدای جیغ و هوار آنها به هوا بلند بود و آنقدر فشار آوردند که درها گشوده شده و افرادی که از فشار و هلدادنهای مکرر عصبی و خشمگین بودند با القابی زشت مدیران جشنواره را خطاب قرار داده و با تندخویی چنان وارد سالن شدند که صندلیهای آن را با استادیوم اشتباه گرفته و با پرش از روی صندلیها خود را به جاهای خالی رساندند. همه اینها در حالی بود که وزیر و رئیس سازمان سینمایی در سالن بودند و این سروصداها و فحشها به گوش آنها رسید. اهالی رسانهها وقتی به جایگاه خود رسیدند که دیگر جایی برای نشستن باقی نمانده بود و به بالکن راهنمایی شدند.
مجری مراسم که انگار چند ساعت قبل از اختتامیه برای این کار انتخاب شده بود با اینکه تجربه اجرای این مراسم را دارد حتی از تعداد جایزهها و مجزا بودن جایزه صدابردار و صداگذار هم خبر نداشت. بگذریم از اشتباهات لپی و غیر لپی او که فریدون جیرانی را جوزانی خطاب کرد و نمیدانست «تومان» ساخته چندم کارگردانش است که البته این یکی را احتمالا نباید هم بداند. او آنقدر بیشور و هیجان این مراسم را اجرا کرد که تازه بعد از دو ساعت از شروع برنامه، نوبت به اعلام جوایز اصلی رسید. هرچقدر هم که قرار بود، مراسم رنگ و بوی جشن را به خود نداشته باشد اما کندی، بیاطلاعی و صحبتهای بیدلیل و مطول و بدون دانش مجری نفس تماشاگر را گرفت و دیگر رمقی برای تشویق آنها در بخشهای اصلی باقی نگذاشت.
داوریها هم نشان داد که چه تعداد این هیات هفت نفر باشد چه نُه و چه احتمالا ۱۵ همان انتخابهای ناشی از مصلحت و نه قابلیت و حقانیت وجود خواهد داشت. انگار رای بر این است که همه دست پر از این مراسم بیرون بروند. انتخاب داوران نشان میداد که انگار هیچ اجماعی بر انتخاب برندهها وجود ندارد و هر داوری بنا بر سلیقه به سهم خود یک سیمرغ را به کسی که اصلح میدانسته، اهدا کرد. اگر بازی امیر آقایی، طناز طباطبایی و پیمان معادی در نقشهایی اگزوتیک مورد نظر داوران بوده به یکباره نازنین احمدی در فیلمی از سینمای هنری چطور آنها را وادار به جایزه دادن به او کرده است؟ فیلمبرداری مرتضی نجفی در «تومان» بیش از هرچیز به سلیقه تورج اصلانی نزدیک است تا فریدون جیرانی یا نرگس آبیار یا حتی محمدمهدی عسگرپور. این عزم بر تقسیم جوایز در جشنواره درست مانند تقسیم غنایمی است که در جنگ صورت میگیرد و شاید چندان بیراه نیست اگر جشنواره امسال را هم مانند میدان جنگی ببینیم که طرفهای درگیر در آن نمیدانستند علت دشمنیشان با هم چیست و دشمن واقعی کیست. شاید اگر درایت و تدبیری وجود داشت، این دشمنیها فرصت آشتی پیدا میکردند افسوس که نه مدبری بود و نه تدبیری.
برگزیدگان جشنواره فیلم فجر
بهترین فیلم از نگاه تماشاگران: شنای پروانه
(رسول صدرعاملی)
بهترین فیلم: خورشید (امیربنان و مجید مجیدی)
بهترین کارگردان: محمد حسین مهدویان (درخت گردو)
جایزه ویژه هیات داوران: سعید ملکان (روز صفر)
بهترین فیلمنامه: نیما جاویدی، مجید مجیدی (خورشید)
نقش اصلی مرد: پیمان معادی (درخت گردو)
نقش اصلی زن: نازنین احمدی (ابر بارانش گرفته)
نقش مکمل مرد: امیر آقایی (شنای پروانه)
نقش مکمل زن: طناز طباطبایی (شنای پروانه)
فیلمبرداری: مرتضی نجفی(تومان)
تدوین: اسماعیل علیزاده (شنای پروانه)
موسیقی: بامداد افشار(پوست)
طراحی صحنه: کیوان مقدم(خورشید)
صدا: آرش قاسمی و مهدی صالحکرمانی(شنای پروانه)
طراحی لباس: امیر ملکپور(روز صفر)
چهره پردازی: مهرداد میرکیانی(خروج)
جلوههای ویژه میدانی: محسن روزبهانی(روز صفر)
جلوههای ویژه بصری: محمد برادران (خروج)
سیمرغ بهترین فیلم هنر و تجربه: برادران ارک «پوست»
جایزه ویژه سردار سلیمانی: آبادان یازده شصت
سیمرغ ملی: روز صفر (سعید ملکان)
سیمرغ بهترین فیلم نگاه نو: روزصفر
بهترین فیلم مستند: جایی برای فرشتهها نیست
بهترین فیلم کوتاه: دابر(سعید نجاتی)