محمد سالاری:
چهارباغ فرهنگی
اگر اصفهان را یک پهنهای تاریخی بدانیم؛ چهارباغ را باید از مهمترین و اصلیترین عناصر هستی بخش این پهنه دانست که در دورههای مختلف تاریخی هویت و کارکرد جداگانهای برای خود و شهر اصفهان پیدا میکند. بهعنوان مثال این محور در دوره شاهعباس پیادهراهی مخصوص طبقه اشراف بوده تا چهره یک شهر ثروتمند را به رخ سفرا و گردشگران غربی بکشد. این خیابان، به نوعی ابزاری قدرتی برای مقابله با دولت عثمانی در معامله با دولتهای اروپایی به شمار میرفت. در دوره پهلوی اول به واسطه وجود کارخانههای صنعتی دورن چهارباغ، این محور تبدیل به هسته اقتصادی شهر اصفهان میشود. در دوره پهلوی دوم، پساز جمعشدن این کارخانجات چهارباغ ویژگی اجتماعی پیدا میکند و محوری برای تفرج شهروندان اصفهانی و حضور اجتماعی آنان میشود. اما بهرغم سیاسی بودن شهر اصفهان بهویژه در جریان انقلاب، هیچگاه به خیابانی با کارکرد سیاسی و جایی برای بروز اعتراضها و تجمعها تبدیل نمیشود.
اما اکنون چهارباغ چهویژگی و کارکردی در اصفهان میتواند داشته باشد، تا این روند را ادامه دهد. به اعتقاد من در روزگار ما چهارباغ میتواند تبدیل به خیابانی با ویژگیهای فرهنگی بشود. یعنی جایی که مهمترین گردهماییها وریدادهای فرهنگی شهر اصفهان در آنجا صورت بگیرد و عرصهای برای بروز و ظهور مسائل فرهنگی این شهر باشد.
اما متاسفانه رفتار دودهه گذشته مسئولین شهری دراین خیابان همچنان برای پیداکردن کارکردها و ویژگیهای جدید آن چالش برانگیز است. حدود پانزده سال این خیابان تبدیل به کارگاه ساختمانی احداث مترو شد. علاوه بر آسیبهایی که مترو به درختان و محیطزیست این خیابان وارد کرد موجب شد تا بسیاری از شهروندان بهخصوص جوانان و نوجوانان خاطرات این خیابان را یا از ذهن خود پاک کنند، و یا اصلا خاطرهای از آن نداشته باشند.
من فکر میکنم پیادهراه کردن چهارباغ میتواند کمک شایانی بکند تا شهروندان بتوانند این دوره گذار از کارگاهی بودن این محور به فرهنگی بودن آن را طی کنند. آن را دوباره به حافظه شهری خود بسپارند و در آینده این خیابان به فضای فرهنگی مهمی تبدیل شود. فرهنگی شدن خیابان ملازم است با رفتاری فرهیخته شهروندان. بنابراین انتظار بر آن است همه لایههای اجتماعی، از فقیر و غنی، هنگام حضور در این خیابان کوشش کنند فرهیختهترین چهره و رفتار خود را نشان دهند.
همایون صادقی:
اجرای اشتباه
درابتدا باید تاکید کنم با تبدیل چهارباغ به پیادهراهی که تردد خودرو در آن کنترل شده باشد و سنگفرش کردن آن موافقم. حتی نیت تعداد محدودی از کارشناسان این پروژه را هم درست میدانم. هرچند معتقدم اجرای دوشعار پیادهرا کردن و سنگفرش چهارباغ و نگاه ابزاری و تبلیغاتی به آن باعث فاجعه شده است.
ازسوی دیگر در فضای میانی چهارباغ، یعنی حدفاصل میدان انقلاب تا دروازه دولت، سنگفرش بسیار زیبا قابل نگهداری و بارگزاری برای پیادهراه، از دوران صفوی در سطح خیابان وجود داشت که طی دوسال گذشته از سر عمد آن را با لودر جمع آوری کردند. نکته جالبتر اینکه برخی سعی دارند تخریب این سنگ فرشها را به دوره شهرداری مهدی جمالینژاد نسبت دهند. درحالی که آقای جمالینژاد از شنیدن این موضوع شوکه شد و گفت:" قرار بود این سنگفرشها با ابزار مخصوص و با ظرافت جابهجا شود تا مجدد درجای خود قرار گیرد"
ازسویدیگر، اگر مسائل تاریخی را هم کنار بگذریم، باید تاکید کنم نحوه اجرای پروژه فاجعه است. استفاده از ماشینهای راهسازی برای احداث مترو و بازسازی چهارباغ، به کل آثار تاریخی و ریشه درختان موجود در آن صدمات جبران ناپذیری وارد کرده است. سنگهایی که برای کفسازی این خیابان استفاده کردهاند بههیچعنوان مناسب نیست؛ شکی نداشته باشید این سنگها برای سالهای سال پیادهروی در این خیابان را با چالش روبهرو خواهد کرد. بتونی که برای کفسازی این خیابان استفاده کردهاند بههیچ عنوان مناسب نیست. علاوه براینکه بازهم بهریشه درختان آسیب وارد میکند؛ میزان تنفس و نفوذپذیری خاک در برابر آب باران را کاهش میدهد.
ازتمام موارد که بگذریم بستن کامل این خیابان بهروی خودرو کسبه، این خیابان را دچار چالش میکند؛ آنها را به سمت مشاغل کم ارزش هدایت خواهدکرد. درنظر داشته باشید چهارباغ برای نسل پدربزرگان ما یک تفرجگاه طبیعی بود. برای نسل پدران ما یک مرکز خرید شیک همراه با تفریح که تمام برندهای مشهور دنیا در آن بهفروش میرفت. اما متاسفانه رفتار مدیریت شهری اصفهان در بیستسال گذشته موجب شده تا چهارباغ از یک خیابان شیک به یک جمعهبازار تبدیل شود و شان آن افول یابد.
در آخر بازهم تاکید میکنم هرچند با پیادهراه شدن چهارباغ موافقم اما با شیوه اجرای کنونی آن کاملا مخالفم و معتقدم این طرح با طرح مهدی جمالینژاد شهردار اسبق اصفهان منافات دارد.
مهدی معمارزاده:
حفظ بدنه ارزشمند
هرچند با پیادهراه کردن چهارباغ موافقام؛ اما با نوع کفسازی و سنگفرش کردن آن کاملا مخالفم. زیرا که هم موجب تنزل هویت این خیابان تاریخی شده است و هم از بینرفتن محیططبیعی آن. درحالی که میتوانستیم با شن ریزی در بساری از نقاط این خیابان موجب نفوذپذیری آب باران بهخاک جهت آبیاری فضای سبز و حفظ طبیعت آن شویم.
چهارباغ خیابانی پانصدساله است و شاردن در سفرنامهاش ذکر میکند از بسیاری از خیابانهای ایتالیا زیباتر و با ارزشتر است. خیابانی که به علت وجود چهارباغ در اطراف آن که یکی از آنها هشتبهشت است به این نام مشهور شده است. باغ زیبایی که هنوز هم در بدنه شرقی چهارباغ موجود است؛ اما متاسفانه بهدلیل ساخت یک مرکز تجاری طولی ارتباط چهارباغ با تنها باغ باقی مانده از دوران صفوی در این محور قطع شده است.
ازسویدیگر ما بناهای ارزشمند فراونی از دوره پهلوی در این خیابان را داریم که رهایشان کردهایم. مانند هتل جهان و یا بسیاری از مغازه که در لچکی خود کاشیکار و گچبریهای واقعا ارشمندی برگرفته از عصرصفوی را دارند.
همچنین به اعتقاد من رویکرد اصلی مدیریت شهری به پیادهراه کردن خیابانهای تاریخی ازاین جهت است که یک پوستهای را داشته باشیم اما بهدرون بافتهای تاریخی توجهی نشود و به مرور آنجا را نابود کنیم. موضوعی که متاسفانه در تمام شهرهای ایران درحال رخ دادن است. این درحالیست که میتوان از خانههای تاریخی موجود در این بافتهای تاریخی بهخصوص در شهری مانند اصفهان برای استفادههای اقامتی و فرهنگی بهرهبرداری نمود.
ازسوی دیگر احداث مسیر دوچرخهسواری که یکی از وسایل نقلیه مورد توجه و علاقه شهروندان اصفهانی است باید در این خیابان مورد توجه قرار گیرد. همچنین احیا مادیهای مرتبط با این خیابان هم از نکات مهم در مورد چهارباغ است.
در آخر تاکید میکنم هویت اصفهان به درآوردن کف چهارباغ و بازگشت به دوران صفویه نیست. بلکه این هویت باید از جهت ارتقاء کیفیت منظری تاریخی و مبلمان شهری مناسب جهت استفادهی گردشگران مورد توجه قرار گیرد. ازسوی دیگر، از آنجا که اصفهان به لحاظ توپوگرافی، پستی و بلندی خاصی ندارد توصیه میشود استفاده از تراموا جهت عبور و مرور داخل شهر بجای مترو مورد توجه قرار گیرد.
علیاصغربدری:
پیادهمحوری بهجای پیادهراه
در ابتدا باید تاکید کنم هرچند با پیادهمحور شدن چهارباغ به معنای اولویت بخشیدن به انسان در مقایسه با خودرو موافقم؛ اما با پیادهراه شدن آن بهدلایل گوناگون مخالفم. نخست اینکه پیادهراه شدن چهارباغ ساختار و کارکرد شبکه معابر شهری بهخصوص در خیابانهای اطرافاش را باچالش روبرو خواهد کرد.
دردرجه دوم، تردد سالمندان، کودکان و افراد کمتوان جسمی را دچار مشکل میکند. جنبه تفرجی چهارباغ را از آن سلب میکند آن را از یک خیابان تاریخی به یک مرکز خرید طولانی و خسته کنند تبدیل میکند. علاوه برآن باتوجه به تاثیرات منفی فعالیتهای عمرانی طی چند سال گذشته در این خیابان که تاثیرات منفی بر فضای کسبوکار و فضای اجتماعی این محور داشته است، پیادهراه کردن آن میتواند شوک اقتصادی و اجتماعی بزرگی را به آن وارد و بحران را تشدید کند.
بنابراین بهتر است برای مقابله با چالشهای مذکور، حداقلهایی را در نظر گرفت. مثلا میتوان از خودروهای برقی جهت حملونقل عمومی در آن استفاده کرد یا حتی برخی از ساعات شبانهروز اجازه تردد خودرو حمل بار و خدماترسانی را به فعالان آن صادر کرد. ناگفته نماند تخریب سبزهمیدان یا کهنهبازار که مرکز خرید اقشار متوسط و کم درآمد شهر بود، موجب شد تا بسیاری از کسبه و مشتریان آن محدوده به چهارباغ هجوم آورند؛ که این مساله موجب افول چهره و شان این خیابان شد.
درآخر باید تاکید کنم بهترین راه برای احیاء چهارباغ حفظ بدنه باارزش تاریخی آن و ارتقای عملکرد توام با برگزاری رویدادهای مناسب با شان آن است.
ماندانا خرم/ نوسان