ساعت دو و سی دقیقه صبح روز پنج‌شنبه، چراغ عمر بنیانگذار کارخانه مهرام و یکی از موثرترین مردان صنایع غذایی ایران خاموش شد. همسرش به یکی از نزدیکان او گفته بود: «صبح پنج‌شنبه آرام در بسترش خوابیده بود و دیگر چشمش را باز نکرد.» او مانند تمام روزهای عمرش متین و بی‌حاشیه باقی ماند و حتی مرگی در سکوت داشت. چند ساعت پس از درگذشت او مسعود خوانساری رئیس اتاق بازرگانی تهران در صفحه اینستاگرامش نوشت: «‌متین، آرام، متواضع و بی‌حاشیه زندگی کرد و چنین هم چشم از جهان فروبست.» شاهرخ ظهیری در ۸۹ سالگی هم روزانه ۱۲ ساعت کار می‌کرد. او مشاور رئیس اتاق بازرگانی تهران بود و مدتی قبل هم مشاور اتاق بازرگانی مشترک ایران و روسیه شده بود. ظهیری اهل کناره‌گیری و حاشیه‌نشینی نبود و هیچگاه در حاشیه نماند. اما چرا ظهیری چهره مهمی در اقتصاد ایران بود؟ 

 

چرا او مهم است؟ 
زندگینامه او نشان می‌دهد که از هیچ به جایگاه ریاست کارخانه و کارآفرینی رسیده‌ بود. محمد‌رضا بهرامن رئیس خانه صنعت و معدن ایران است. او هم پیرمردی محترم از نیروهای قدیمی اقتصاد ایران به شمار می‌آید. چند ساعت پس از درگذشت شاهرخ ظهیری دوست و همکار قدیمی‌اش در صفحه تلگرامش زندگی‌نامه‌ای کوتاه از ظهیری منتشر کرد. او در مورد ظهیری نوشته‌بود: «‌او کارخانه سرکه را از پسر پهلوی خرید و مدتی بعد اولین نفری در ایران شد که سس مایونز را به کشور وارد کرد.»

زمانی که او سس را به ایران آورد کسی نمی‌دانست که با این محصول غذایی چه باید بکند. ظهیری در چند مصاحبه خود گفته بود که بخشی از درآمد شرکت را صرف آگهی تلویزیونی و روزنامه‌ها کرد تا به مردم آموزش بدهد که سس مایونز را چطور باید مصرف کنند. او خلاقانه سعی کرد که شیوه مصرف را در کشور تغییر دهد و حداقل در دهه ۵۰ به‌عنوان یکی از کارخانه‌های پیش‌روی صنایع غذایی شناخته می‌شد که روندهای صرفی مردم را تعیین می‌کردند.

او در توضیح این جسارت خود برای انتخاب محصولی جدید گفته بود: «ما بدون اینکه تجربه‌ای برای تولید داشته باشیم و برای تولید، اول بازاریابی کنیم و ببینیم این جنس آیا بازار دارد یا ندارد و آیا آن را می‌خرند یا نمی‌خرند، موافقت‌های تولید آن را گرفتیم و شرکت را راه انداختیم. روزی که تولید کردیم و جنس آماده شد باید به بازار می‌رساندیم. تازه متوجه شدیم اصلا کسی در ایران نمی‌داند که سس چه هست و اصلا کسی نمی‌داند چگونه باید آن را خورد و مصرف آن به چه صورت است. ما رفته‌رفته ذائقه‌سازی کردیم و اول فقط سس مایونز تولید کردیم و بعد هم چهار نوع سس دیگر. یعنی سس فرانسوی، سس ایتالیایی، سس روسی و سس ساندویچ.»

وقتی ظهیری سس را وارد سبد غذایی ایرانی‌ها کرد، هنوز مشتری برای محصولاتش نداشت. بنابراین روش خرید و فروش «کاذب» را آغاز کرد. او در گفت‌وگو با سایت عصر ایران در مورد این کارش توضیح داده بود: «چاره نداشتیم. ما کار خلاف نمی‌کردیم. فردی از جانب ما جنس را از فروشگاه می‌خرید. وقتی صاحب فروشگاه می‌دید که ۱۰ نفر یا ۲۰ نفر پشت سر هم و هر نیم ساعت یک بار، یک نفر می‌آید یک شیشه سس می‌خرد و می‌رود. خودش هم تشویق می‌شد که فکر کند‌ این چه محصولی است. ما هم در شرکت مهرام، کاتالوگ چاپ کرده بودیم. بعد از آن هم کار دیگری انجام دادیم که در آنان عشق به کار را بیش‌تر به وجود بیاوریم.» داستان زندگی مهرام چنین آغاز شد. 

 

او چطور مهرام را تاسیس کرد؟ 
 ظهیری از خانواده‌ای طبقه متوسط برخاسته بود. او برای راه‌اندازی کسب‌و‌کارش هیچ حمایت دولتی یا خانوادگی نداشت و هرآنچه بعدها ساخت، محصول تلاش‌های شخصی خودش بود. در زندگینامه او آمده‌است: «‌شاهرخ ظهیری در سال ۱۳۰۹ در شهر ملایر از پدری ملایری و مادری تهرانی زاده شد. خانواده آنها وقتی شاهرخ ۲ ساله بود به تهران‌ و در ۴ سالگی او به قم مهاجرت کردند و برای چندین سال در آنجا ساکن بودند. شاهرخ ظهیری تحصیلات متوسطه را در این شهر گذراند.

در ۱۸ سالگی پدرش را بر اثر بیماری سل از دست داد و به عنوان فرزند بزرگ، کفالت مادر و خواهران و برادرانش را عهده‌دار شد. ابتدا با مدرک تحصیلی پنجم دبیرستان به استخدام اداره فرهنگ قم درآمد و به عنوان معلم دبستان به تدریس مشغول شد. بعد از مدتی به قلهک انتقالی گرفته و در آنجا همزمان با ادامه تحصیل در رشته حقوق در مقطع کارشناسی، در دبستان تدریس کرده و همچنین در یک فروشگاه منسوجات مشغول به کار می‌شود.» او دانش‌آموخته حقوق بود ولی ترجیح داد کارمند وزارت دادگستری نشود.

مدتی قبل در مصاحبه‌ای با سایت عصر ایران درباره این انتخاب گفته بود: «از نظر شیخوخیت باید بگویم با جامعه‌ای که کار می‌کردم روش و منش و اخلاق و اصالت کار من و صحت کار من، آنان را وامی‌داشت که جنبه داوری در مسائل یا مشورت درباره مسائل مختلف را داشته باشیم. من در دانشکده حقوق دانشگاه تهران لیسانسیه قضایی شدم. در آن زمان معلم بودم و کارمند اداره فرهنگ (آموزش و پرورش) بودم. خیلی از هم رشته‌ای‌های من در دانشگاه، بلافاصله بعد از فارغ‌التحصیل شدن به استخدام دادگستری درآمدند. اما برای من کار در دادگستری جای سوال بود. پیش خودم فکر می‌کردم که اگر قاضی شوم و یک موقع به من تحمیل شود که تو فلان رای را بده یا فلان کار را انجام بده، این وضع با ذائقه من سازگار نیست.»

ویژگی معلمی تا روزهای آخر زندگی با ظهیری باقی ماند. او برخلاف بسیاری از هم‌نسلانش اهل گفت‌وگو با جوانان بود. بارها در نشست‌‌های مشترک با استارت‌آپ‌ها شرکت می‌کرد. از انجام گفت‌وگوهای مطبوعاتی و ابراز نظر در مورد موضوعات روز و بیان خاطرات گذشته پرهیز نداشت و در دسته معدود کارآفرینانی جای می‌گرفت که خودش را به بی‌قیدی درباره شرایط روز جامعه نمی‌زد. 

 

چطور کارش را آغاز کرد؟ 
شاید شانس ظهیری بلند بود که مدتی بعد از آغاز کارش به محمد هراتی گره خورد. هراتی مدتی نماینده مجلس بود ولی شهرتش به کارخانه ستاره یزد مربوط می‌شود. هراتی واردکننده بی‌ام‌و به ایران بود و از بنیانگذاران تراکتورسازی هم به حساب می‌آمد. ظهیری در این مورد گفته است: «‌آقای هراتی صاحب شرکت درخشان یزد، نمایندگی تراکتور و کمباین را از انگلیس و نمایندگی اتومبیل‌های بی‌ام‌و را از آلمان گرفت و  من از بازار بزرگ تهران به خیابان شمیران آمدم و در یک کمپانی مستقر شدم. به عنوان مدیر فروش شرکت ماشین‌های کشاورزی، فعالیت کردم. از همان موقع در کار اقتصاد وارد شدم و همان سه برنامه را برای خودم گذاشتم یعنی هدف، صداقت و پشتکار.»

ظهیری تا همین اواخر عمرش همچنان به منزل هراتی رفت و آمد داشت. البته منزل هراتی دیگر نامی از او نداشت و در سال‌های پس از انقلاب به «موسسه عالی آموزش و پژوهش مدیریت و برنامه‌ریزی» یا به قول رسانه‌ها «موسسه نیاوران» تبدیل شد. این ساختمان آخرین میراث هراتی در اقتصاد ایران است که هنوز کلنگ به پیکرش نخورده‌ است. مدتی از همکاری هراتی و ظهیری نگذشته بود که شاهرخ جوان به اصلی‌ترین نیروی مجموعه او بدل شده بود.

اما از اقبال بد هراتی و شانس بلند ظهیری، صراف‌زاده، یکی از نمایندگان مجلس از هراتی خواسته بود که ظهیری را به عنوان نیروی کارآزموده شرکتش به هلدینگ او بفرستد: «‌من وقتی به محل کار آقای صراف‌زاده رفتم، دیدم آنجا یک هلدینگ است و اسم آن «گروه ماه» است که چند شرکت بزرگ دارند. اسم یکی از آن شرکت ها، «مه کشت» بود که تراکتور و کمباین و ماشین‌آلات کشاورزی می‌فروخت. من را برای مدیر عاملی شرکت مه کشت خواسته بودند. در آنجا مشغول به کار شدم.» جابه‌جایی جدید برای شاهرخ بسیار مفید بود چراکه از دل این تحول، مهرام خلق شد.

مهرام یکی از برندهای ماندگار اقتصاد ایران حاصل همکاری مشترک ظهیری و مهدی بوشهری بود. بوشهری از خاندان‌های سرمایه‌دار عصر پهلوی به شمار می‌آمد. او شوهر اشرف پهلوی بود و در هلدینگ ماه با صراف‌زاده و اسدالله علم شریک شده ‌بود. بوشهری از شاهرخ جوان خواست که کارش را از یکی از مجموعه‌های نساجی مجموعه او آغاز کند.

در مورد همکاری با بوشهری گفته بود: «آن وقت خیلی مورد اعتماد آقای دکتر بوشهری قرار گرفتم و حساب و کتاب و چک را به دست من داد. مثلا اگر می‌گفت ۵۰ هزار تومان به فلانی بدهید یا ۲ میلیون تومان از آنجا بگیرید و در حساب بریزید، همه را شفاهی می‌گفت و من یادداشت می‌کردم و بعد آن را انجام می‌دادم. گروه ماه، چند شرکت داشت که یکی شرکت مه کشت بود و من آن را اداره می‌کردم. شرکت «ماه موتور» یک شرکت دیگر بود که موتورهای بزرگ صنعتی مثل ژنراتورها را وارد می‌کرد. شرکت «ماه یار» واردات لوازم الکتریکی را انجام می‌داد. شرکت «ماه ساز» هم راه آهن مشهد و ایستگاه راه آهن مشهد را می‌ساخت. خب معلوم است وقتی که آقایان در آن حد و اندازه، صاحب آن باشند کارهای بزرگی هم انجام می‌دهند. هر کدام از این شرکت‌ها، مدیر عامل داشت. صراف‌زاده و بوشهری در بسیاری از صنایع ایران دست داشتند ولی وارد حوزه صنایع غذایی نشده ‌بودند. آنها در جلسه‌ای عمومی در وزارت دربار برای اولین بار اعلام می‌کنند که به‌زودی حضورشان در این صنعت را هم جشن می‌گیرند. 

مهدی بوشهری به شاهرخ ماموریت می‌دهد که شرایط را برای راه‌اندازی کارخانه صنایع غذایی بررسی کند. مدتی قبل او در گفت‌و‌گو با سایت عصر ایران درباره راه‌اندازی این کارخانه گفته بود: «اگر هر کس برای خودش، هدفی را معین کند و با آن هدف همچنین پشتکار و صحت عمل داشته باشد می‌تواند موفق شود. بنابراین اگر برای من در کار تولید، موفقیتی حاصل شده ناشی از این سه عامل است. درحقیقت من دو سال قبل از بازنشستگی، کار تاسیس شرکت مهرام را برنامه‌ریزی کرده بودم. اما وقتی از دستگاه دولتی بازنشسته شدم.»

مهرام چنین متولد شد: «به من تکلیف کردند و گفتند شما بروید یک شرکت تاسیس کنید و ۲۰ درصد هم سهم آن را برای خودتان بگذارید. من خیلی خوشحال شدم. چون پول چندانی نداشتم. دکتر بوشهری، به اصطلاح پارتی ما بود. چون همه کارهای آقای دکتر بوشهری را من انجام می‌دادم. آقای دکتر بوشهری پیشنهاد داد و گفت ۲۰ درصد هم تصویب کنید که به آقای ظهیری بدهیم تا صنعت غذا را راه بیندازد. بنابراین واضح است ما باید اسمی برای این شرکت انتخاب کنیم که متناسب با گروه ماه باشد. چون گروه ماه، شرکت‌های مه‌کشت، ماه‌ساز، ماه‌یار و ماه‌موتور را داشت ما اسم مهرام را انتخاب کردیم.» 

ظهیری موانع زیادی برای راه‌اندازی مهرام داشت. او در همین گفت‌وگو چنین توضیح داده بود: «اینکه اصلا چطور ما وارد کار غذایی شدیم، یک تاریخچه قبلی دارد. اینگونه نیست که من شب خوابیده باشم و صبح گفته باشم کارخانه غذایی راه‌اندازی کنم و اسم آن را مهرام بگذارم. ما در سال ۱۳۴۹ از وزارت صنایع مجوز تاسیس کارخانه مهرام را در شهر صنعتی البرز قزوین گرفتیم. دفتر شرکت هم در خیابان سعدی تهران بود. ما برنامه‌ریزی کردیم و با یکی از شرکا که علاقه‌مند بود با ما همکاری داشته باشد، این کار را شروع کردیم. غفلتی که اتفاق افتاد و ناشی از عدم تجربه بود، این بود که ما به توصیه یکی از بستگان که در آمریکا بود، محصولی را در برنامه شرکت مهرام گذاشتیم که شناخته شده نبود. او توصیه کرد که فلانی الان انواع سس‌ در آمریکا پر‌طرفدار است و در ایران هم تولید نمی‌شود. گفت شما کارخانه سس تاسیس کنید.» 

 

فروشنده جنس طاغوتی
ظهیری برای راه‌اندازی کارخانه مهرام از خاندان پهلوی کمک نگرفته بود و بدهی بانکی هم نداشت. به همین دلیل در لیست معروف موسوم به ۵۳ نفر سرمایه‌داری که اموالشان مصادره شده ‌بود،‌ نامی از مهرام نیامد. شاهرخ اساسا در امور سیاسی ورود نداشت و در تمام روزهای دهه ۵۰ بیشترین زمان زندگیش را صرف کارخانه کرده‌ بود. او حتی در هفته تنها یک‌بار به خانه می‌رفت و در تمام ساعات شبانه‌روز در محل کارش حاضر بود. اما در میانه دهه ۶۰ آتش‌ سوزان برخورد با صنایع، دامان مهرام را هم گرفت. به ظهیری گفته شد که او «جنس طاغوتی» تولید می‌کند. باور برخی از نیروهای تندرو دولتی و حاکمیتی این بود که سس کالایی غیرضروری و تجملاتی است و سرمایه کشور نباید صرف تولید آن شود.

ظهیری در این ‌باره گفته است: «پنج نفر آمده بودند. نمی‌دانم توده‌ای بودند یا از چه گروهی بودند. ما گفتیم این طور که نمی‌شود. گفتیم ما مجوز داریم و با مجوز کار تولید را انجام می‌دهیم و سهمیه مواد اولیه داریم می‌گیریم. همچنین گفتیم حضرت امام فرموده‌اند که کارخانه‌ها باید کار کنند و اعتصاب کارگران تمام شود. گفتیم اگر ما باید کارخانه را تعطیل کنیم و جنس دیگر تولید کنیم، شما یک دستخط از حضرت امام برای ما بیاورید و بنویسند خط تولید سس را تعطیل کنید و ما هم تعطیل می‌کنیم. گفتیم بدون دلیل نمی‌توانیم تعطیل کنیم. چون زیر نظر وزارت صنایع کار می‌کنیم و مجوز بازرگانی داریم به ما سهمیه روغن و شکر می‌دهند. از این نوع رفتارها در آن زمان وجود داشت. بعد رفتند که چنین دستخطی را بیاورند که هنوز هم نیاورده‌اند.»

سال‌های پس از انقلاب به اوج‌گیری مهرام کمک هم کرد چراکه در دوره جنگ و مدتی پس از آن واردات انواع کالاها با محدودیت همراه بود و همزمان کارخانه‌های داخلی انحصار بازار را در دست گرفته بودند. ظهیری هم بارها گفته بود که مهرام در این دوره زمانی به حاکم اول بازار سس تبدیل شد. حتی مدتی قبل مهرام و کارخانه «بیژن» باهم رقابت داشتند ولی این دوره زمانی «مهرام» را به صدر نشاند.

کارخانه بیژن هم محصول فکر بیژن، موسس کارخانه بود که فرمول تهیه سس مایونز را از مادرش آموخته بود. با این وجود محصول مهرام بازارپسندی بیشتری داشت. اما موقعیت هر دو کارخانه مدتی بعد به هم ریخت. براساس آنچه بهرام در کانال تلگرامی‌اش در مورد ظهیری نوشته‌است: «‌پس از خاتمه جنگ تحمیلی، مشکلات اقتصادی به گونه‌ای دیگر بر سر جامعه صنعتی ایران خراب شد. بانک مرکزی در آن زمان اعتبارات شرکت‌های خصوصی را تا ۵۰ درصد کاهش داد و به این ترتیب واحدهای تولیدی بخش خصوصی برای خرید و تأمین مواد اولیه با مشکل مواجه شدند. شرکت مهرام نیز که تا پیش از این در قالب سهامی خاص فعالیت می‌کرد، به ناچار به سهامی عام تبدیل شد و با ورود ۵۰ درصد سرمایه شرکت به بورس جان تازه‌ای گرفت. شاهرخ ظهیری در آن زمان بود که دیگر توان اداره مهرام را در خود ندید. بالارفتن سن و بیماری قلبی او باعث شد از مدیریت مهرام کناره‌گیری کند.» این روایت رسمی از تحولات مهرام است. کارخانه ظهیری در اوج بود. او روزانه ۱۴۰ هزار شیشه سس مایونز و ۱۷۰ هزار شیشه سس قرمز تولید می‌کرد. 

شاهرخ ظهیری در سال‌های پایانی عمرش درمورد واگذاری شرکت در محافل خصوصی بیشتر صحبت می‌کرد. در چند مصاحبه خواسته بود که این بخش از صحبت‌هایش حذف شود. سناریوی اینکه او بعد از مهرام به دلیل خستگی کناره‌گیری کرده باشد، مردود است چراکه بعد از مهرام مدتی مدیر کارخانه گراندیس در همدان شد ولی این کار را ادامه نداد. در یکی از مصاحبه‌های خود گفته بود: «‌وقتی شرکت مهرام، سهامی عام شد ۶۰ درصد سهام را خریدند و ما ۴۰ درصد سهام داشتیم. بنابراین مدیریت شرکت مهرام را از ما گرفتند. وقتی مدیریت را گرفتند وقایعی اتفاق افتاد و وزارت اطلاعات پرونده آن را بررسی کرد.» در جایی دیگر گفته بود که کارخانه را «از دستش درآورده‌اند». رازهای تصاحب کارخانه مهرام یا تغییرات مدیریتی در آن با ظهیری از بین نرفته است. هنوز هم کسانی می‌توانند درمورد ابعاد این ماجرا توضیحات بیشتری بدهند. چه کسانی مهرام را گرفتند؟

 

ظهیری ماندگار شد؟ 
شاهرخ ظهیری نه برای وارد کردن سس به ایران، نه برای راه‌اندازی کارخانه مهرام که به دلیل شیوه رفتار و زندگیش سال‌ها در حافظه بخش‌خصوصی ایران ماندگار خواهد شد. او هیچ‌وقت دست از کار نکشید و از آن مهم‌تر با وجود اینکه سال‌ها با طیف سنتی‌های اقتصاد ایران همکاری داشت نه در آنها و نه در رقبایشان ذوب نشد. شاهرخ ظهیری نمادی از کارآفرینی سخت‌کوشانه و البته سرنوشت این سخت‌کوشی بود. او می‌توانست مدت‌ها قبل ایران را ترک کند ولی باقی ماند تا در مقبره خانوادگی دفن شود.