باید اسمش را «به رَنج» می‌گذاشتند تا برنج! واقعا به زحمتش نمی‌ارزد. این را فرهاد می‌گوید و ادامه می‌دهد من خودم اهل تهرانم اما همسرم بچه روستاهای گیلان است. چند هکتاری زمین برنج دارم که البته مالکش همسرم است چون محلی‌ها در گیلان به زمین کشاورزی‌شان تعصب دارند و آن را به غریبه نمی‌فروشند. می‌پرسم امسال 100 کیلو برنج می‌خواهم، می‌توانی برایم بیاوری؟ می‌گوید: الان که فصل برنج نیست. الان تازه فصل نشاکاری است، براي خريد برنج آخر تابستان و اوایل پاییز باید یادم بیاوری. البته محصول زمین برنج ما خیلی زیاد نیست؛ در حد مصرف خودمان و چند تا از دوستان و آشنایانم. می‌خندد و می‌گوید البته پارسال شرمنده همه شدم چون برنج‌ها را سر زمین دلال‌ها از من خریدند کیلویی 12 هزار تومان آن نيز نقد. آن‌قدر اصرار کردند که مجبور شدم همه را بفروشم. چند وقت بعد برای برنج مصرفی خودم مجبور شدم برنج را کیلویی 14 هزار تومان بخرم. فرهاد معتقد است با این هزینه‌ها، سود برنج به جیب دلال می‌رود. چون فارغ از زحمت‌های خزانه و نشاکاری و ... هزینه کارگر در فصل برداشت خیلی بالاست، حداقل روزی 80 هزار تومان. حالا حساب کنید برنج را باید چند فروخت.

قوت غالب؛ برنج!

اگر زمانی نان قوت غالب مردم ایران بود، الان دیگر چند سالی است که برنج جایش را گرفته است. بسياري از افراد، غذای بدون برنج را غذا نمی‌دانند. اگر سر سفره میزبان برنج نباشد، ميهمان آن را نوعی توهین تلقی می‌کند. همین جایگاه ویژه برنج سبب اهمیت بازار آن و به دنبال آن حاشیه‌ها و نوسانات بسیاری در بازار این محصول شده است. پامنار، راسته برنج فروش‌ها است. اینجا پر است از انواع و اقسام برنج از دم سیاه تا هندی و پاکستانی؛ برنج‌هایی که تبلیغاتش با رنگ و لعاب در تلویزیون پخش می‌شود و برای مردم آشناست و به وفور دیده می‌شود. یکی از شهروندان که برای خرید آمده و دلهره خاصی با دیدن قیمت برنج‌ها در چشمانش موج می‌زند، می‌گوید: اشتباه کردم همان اول پاییز باید بیشتر می‌خريدم. 30 کیلو بیشتر می‌خريدم، الان خیالم راحت بود. از او می‌پرسم قیمت‌ها چگونه است؟ «انتظار داشتم قیمت‌ها كمي متعادل‌تر باشد یا حداقل به منطق نزدیک‌تر، برنج ارزان هست ولی واقعا قابل خوردن نیست. ما که مجبور باشیم می‌خوریم ولی بچه‌ها اصلا طعم و بویش را دوست ندارند. تازه آن را نمی‌شود جلو ميهمان نيز گذاشت». شاید بتوان برنج را از جمله موادغذایی پرمصرفی دانست که هیچ وقت قیمت ثابتی ندارد و البته بهانه‌ها برای افزایش قیمت‌ها زیاد است، از قطع واردات گرفته تا هزینه بالای کارگر. اما در این میان یک چیز مشخص است که قیمت را بیشتر دلال‌ها بالا و پايین می‌برند و در این بازار که ‌نظارت به طور مشخص وجود ندارد، سود کلان نيز نصیب دلال‌ها می‌شود.

سه ماه توفانی برای برنج!

«معمولا بعد از برداشت برنج شاهد جنب و جوش و شتاب در بازار خرید و فروش هستیم. چون مردم نيز تاحدودي نگران نوسانات قیمت‌ها هستند، بيشتر سعی می‌کنند در همان اواخر تیر و مرداد و حتی شهریورماه، آن مقداري را كه براي مصرف برنج در مدت یک سال، نیاز دارند، خریداری و ذخیره سازی کنند. البته ناگفته نماند که به علت مشکلات اقتصادی و کاهش قدرت خرید، هرسال این میزان کمتر می‌شود». جمیل علیزاده شایق در گفت و گو با «قانون» با بیان این مطلب می‌گوید:«تقریبا هر سال در همان زمان‎هاي برداشت مردم سعی می‌کنند برنج خود را به هر طریقی تهیه کنند، چون می‌دانند قیمت‌ها پس از این فصل بالاتر خواهد رفت. ویژگی‌اي که برنج را از سایر محصولات کشاورزی متمایز می‌کند، این است که تقریبا تمام تولیدات برنج در یک زمان به بازار می‌آید چون برخلاف سایر محصولات زارعی و باغی، در شمال کشور متمرکز است. همین سبب می‌شود که بازار از برنج داخلی اشباع شود و مردم نيز که می‌دانند این امر موجب می‌شود برنج در این محدوده زمانی در کمترین قیمت باشد، برنج یک سال یا 6 ماهه خود را ذخیره می‌کنند». دبیرانجمن برنج ایران ادامه می‌دهد:« پس از این زمان، تقریبا دیگر برنجی به بازار عرضه نمی‌شود اما مصرف برنج همچنان ادامه دارد. به همین خاطر قیمت با یک شیب ملایم، روند تصاعدی پیدا می‌کند و بازار نيز آرام‌تر می‌شود».

شوک‌های وارد به بازار برنج

عليزاده تصريح مي‌كند:« در برخي زمان‌ها چندين شوک نيز به بازار وارد می‌شود مانند ماه‌های محرم و رمضان و ایام نوروز که البته چند سالی است که خریدار اين موضوع را می‎داند و این زمان‌ها را پیش‌بینی می‌کند و سعی می‌کند قبل از رسیدن به این زمان، برنج مورد نیاز این سه برهه زمانی را برای خود تامین کند. اما با پشت سر گذاشتن ماه فروردین و آغاز کشت برنج که زمین‌ها برای تولید سال بعد آماده می‌شود، دیگر کمتر کسی دنبال خرید برنج می‌رود مگر بر حسب ضرورت».

هیچ وقت به نفع تولید کننده نیست

وی معتقد است که بازار برنج با وضعیت کنونی هیچ‌گاه به نفع تولیدکننده نیست. برنج برخلاف بسیاری ازمحصولات دیگر، «تازه خوری» ندارد. یعنی درواقع شما وقتی برنج برداشت‌می‌کنيد، برنج قابل پخت را به دست نمی‌آورید. علیزاده در این باره توضیح می‌دهد: «وقتی شما میوه تولید می‌کنید حتی می‌توانید بخشی از آن را روی درخت بفروشید زیرا به راحتی توسط فرد چیده شده و همان جا قابل استفاده است. حتی در مورد گندم نيز، می‌توان در روستاها گندم را به وسیله آسیاب‌های کوچک، آرد کرده و گندم آن را مورد استفاده قرار داد. اما در مورد برنج، باید محصول را به کارخانه‌هاي شالیکوبی داد و کشاورز مجبور است تمام محصولش را یک جا به شالیکوبی بدهد. البته تا قبل از این، برنجکاران یادگرفته بودند بخشی از محصول را به شالیکوبی مي‌دادند و بخش دیگری را نگه می‌داشتند، اما اکنون آن‌قدر اندازه قطعات شالیزارها کوچک شده و محصول کم است که چاره‌اي جز بردن همه محصول به کارخانه‌های شالیکوبی نیست و کشاورز نمی‌تواند بخشی از محصولش را نگه دارد تا در زمان دیگری به شالیکوبی عرضه کند. در کارخانه‌های شالیکوبی نیز به علت حجم بالای برنجی که به آن وارد می‌شود، با مقدار بسيار زيادي روبه‌رو هستیم. به عبارتی کارخانه‌های شالیکوبی نیز با حجم انبوهی از برنج در انبارها روبه‌رو هستند که باید آن را به تدریج روانه بازار کنند و عملا یك فاصله زمانی بین 6 تا 9 ماه بین زمان تولید و آخرین عرضه افتاده است و محصول از تولیدکننده دور شده است. اگر شالیکار برنج را در اول فصل برداشت، با یک قیمتی به شالیکوب داده، قیمت عرضه محصول در شب عید سنخیتی با قیمتی که تولیدکننده عرضه کرده است، ندارد و با این وضعیت تولید کننده سودی نمی‌برد».

یک اتفاق ناگوار برای شالیکار!

اتفاق ناگوار دیگری نیز به خصوص در اواخر سال 94 افتاده است و آن فاصله‌دار شدن قیمت عرضه برنج در مراکز تولید با شهرهای بزرگ مثل تهران، شیراز و اصفهان بود. دبیرانجمن برنج ایران توضیح می‌دهد:«برای مثال در اسفندماه 94 قیمت برنج در شمال یك قیمت معمول بود اما اگر همان برنج را بعدا خریداری می‌کردید، آن قدر قیمتش بالا بود که هرگونه نيز قیمت حمل و نقل و سود و ... را محاسبه می‌کردید، باز هم مشاهده مي‌شد اين اتفاق منطقی نیست. تصورکنید کشاورز و تولیدکننده در گیلان و مازندران نشسته و نگاه می‌کند که برنجی که به یک قیمت مشخص فروخته، در تهران 10 برابر به فروش می‌رسد بدون اینکه در اين میان سودی نصیب تولید‌کننده شود».

نظارت حلقه مفقوده

وی دلیل این اتفاق را تنها عدم نظارت می‌داند و می‌گوید: «در بسیاری از کشورهای تولیدکننده برنج، اصناف، تشکل‌ها و اتحادیه‌هایی هستند که قدرت در اختیار آن‌هاست. این اتفاق نه فقط در برنج بلکه در همه محصولات کشاورزی رخ می‌دهد. در فرانسه و ایتالیا وقتی مشکلی برای تولیدکنندگان پیش می‌آید، در قالب همین اتحادیه‌ها مطرح شده و دولت نیز با توجه به قدرت و تاثیرگذاری آن‌ها، برای حل مشکل به صورت منطقی پا به میدان می‌گذارد. تشکل‌های ما باید از حالت شعار خارج شود. باید دولت در کنار افزایش قدرت و اختیارات تشکل‌ها، از آن‌ها مسئولیت نيز بخواهد نه اینکه اتحادیه‌های کشوری حالت نمایشی داشته باشند».

بازار نابسامان؛ بی‌ثباتی در سیاست‌گذاری

علیزاده معتقد است حداقل در مورد برنج، عدم ثبات در تصمیم‌گیری‌ها یکی از آفات مدیریت بازار در محصول کشاورزی است؛ یک بار اعلام می‌کنند 40درصد تعرفه واردات برنج اعمال می‌شود که در تمام طول سال ثابت است. حال چرا گفته می‌شود در تمام طول سال؟ چون قبلا گفته می‌شد تعرفه واردات برنج تنها در ماه‌هایی که برنج به بازار می‌آید، اعمال می‌شود تا تولیدکننده داخلی ضرر نکند. اما واردکنندگان نیز می‌دانستند چه کنند، در تیر و مرداد و شهریور برنج وارد نمی‌کردند و واردات را از آبان آغاز می‌کردند. اعلام تعرفه 40 درصد وارداتی بر برنج خارجی، ما را بسیار خوشحال کرد چون به نفع تولید داخل بود. غیر از این عقل سلیم حکم می‌کرد این درآمدی که از واردات به دست می‌آید، درصدی صرف توسعه و ارتقا زیرساخت‌های تولید برنج داخلی شود. درصورتی که این اتفاق رخ نداد و به جای آن این پول برای واردات سایر میوه‌ها در شب عید به کار گرفته شد. در واقع به برنج داخلی از تعرفه واردات چیزی نرسید جز بدنامی. از سوی دیگر به گفته وی همین تعرفه نیز در برخی موارد مانند شب عید دوباره کم و به حداقل نزدیک به پنج درصد رسید و عوارض گمرکی نیز حذف شد. خوب می‌توان گفت این در واقع یک بی‌ثباتی در سیاست‌گذاری‌هاست. اگر بخواهم در دو کلمه بگویم چگونه این بازار نابسامان درست می‌شود، یکی نظارت و دیگری ثبات در سیاست‌گذاری‌هاست.