مردم آمریکا جو بایدن را بهعنوان رئیسجمهور جدید خود انتخاب کردهاند، این تغییر چه تأثیری بر بورس ایران خواهد داشت؟
ببینید، اقتصاد کشور ما دولتی است و هیچگاه اقتصاد مقاومتی و قانون مبازره با فساد از سوی مسئولان اجرائی نشده است. دولت نیز نهتنها کوچک نشده، بلکه روز به روز خود را بزرگتر کرده و همین عوامل کار را به اینجا رسانده است. اقتصاد ما عملا تکمحصولی بوده و وابستگی بودجه ما به دلار نفتی است؛ اما مدیریت ضعیف دولت، بهحداقلرسیدن ارز و همچنین انتظار بیهوده دولت و بانک مرکزی از شرکتهای خصولتی و نهادها بنیادی که ارز وارداتی را برگردانند، شرایط اقتصادی کشور را به اینجا رسانده است. این عوامل سبب شده در وضعیتی گرفتار شویم که انتخابات آمریکا در سرنوشت ما تأثیرگذار باشد. متأسفانه دلالان و اقتصاد زیرزمینی است که تعیین کننده است. کشوری که بیش از 60 درصد اقتصاد آن زیرزمینی است و صاحبان پولهای بزرگ وضع را به اینجا رسانده و در اصل آنها تصمیمگیرنده هستند. دلیل دیگر این اتفاقات، نبود شفافیت و مبارزهنکردن با فساد است و بیاعتمادی که مدیریت ضعیف تیمهای اقتصادی در دو دهه گذشته ایجاد کردند. فرق آقای روحانی با رؤسای جمهور قبلی، در این است که تنها رئیس دولتی است که کاهش بنگاهداری را با فشار برای عرضه سهام دولتی در بورس اجرائی کرده است؛ هرچند این کار را نیز آنقدر دیر انجام داد که کار از کنترل دولت خارج شده و اقتصاد به دست بازار سیاه افتاده است.
افت قیمت دلار و سکه که پس از اعلام نتایج انتخابات آمریکا اتفاق افتاد تا چه سطحی قابل تداوم است؟
تجربه آن را داریم؛ وقتی آقای روحانی در سال 92 دولت را با دلار پنج هزار تومان تحویل گرفت، زمانی که به برجام رسیدیم قیمت دلار ریزش کرد، اما رئیس بانک مرکزی اعلام کرد کف قیمت دوهزارو 700 تومان کافی است و اجازه نداد قیمت دلار پایینتر از آن بیاید. علت آن بود که اقتصاد زیرزمینی که دسترسی به ارز را در انحصار دارد، اجازه نمیداد قیمت ارز کاهش پیدا کند. متأسفانه این تفکر از زمان آقای محمود بهمنی در بانک مرکزی وجود دارد و مدیران او میگفتند وقتی قیمت مواد غذایی در بازار افزایش یافته، چرا ما باید دلار را هزار تومان بفروشیم؟ متأسفانه بانک مرکزی که وظیفهاش حفظ وجهه پول ملی بود، به دلار به چشم یک کالای قابل فروش نگاه میکرد؛ درحالیکه بالا و پایینشدن نرخ ارز، یکی از آثار ارزش پول ملی است.
بعد از انتخابات آمریکا این خوشبینی ایجاد شد که وضعیت روابط ایران با بازارهای جهانی به شکلی برقرار شود یا دستکم از طریق بورس بتوان به صادارت بخشی از محصولات امید داشت؛ آیا این امید میتواند قابل تحقق باشد؟
موضوع این است که از بورس بهعنوان «محلل» قیمتگذاری برای محصولات صادراتی مثل فولاد، پتروشیمی و قیر استفاده میشود. این واژه به این معناست که در بورس کشف قیمت این محصولات صورت میگیرد، اما هنگام صادرات فیزیکی آنها مشخص نیست که به چه نرخ و ارزی فروخته شده است. یکی از مشکلات فساد مالی در کشور ما همین است که محصولاتی که در بورس کالا تعیین قیمت شدهاند، هنگام صادرات قیمت دیگری دارند. اگر دادگاههایی را که درباره فساد محصولاتی مثل قیر و پتروشیمی هستند، پیگیری کنید، خواهید دید تمامی متهمان از بورس بهعنوان محلل استفاده کردهاند. این رفتار قطعا به بورس و ماهیت آن لطمه جدی میزند که باید برای آن چارهای اندیشید.
نکته دیگر اینکه ما در برجام توانستیم مشکلات صادرات را تا حدودی حل کنیم، اما در آن هیچگونه پیشبینیای درباره رفع محدودیتهای بانکها نشده بود. گفته میشد که با صندوق بینالمللی پول رابطه داریم، ولی بانکهای خارجی با بانکهای داخلی کار نمیکردند. پس تا وقتی که تحریم نقلوانتقال پول در کشور رفع نشود، به هیچچیز نمیتوانیم دلخوش باشیم که اتفاق خاصی رخ دهد.
روابط ایران با بازیگران جهانی چگونه باید تعریف شود؟
دنیا چندقطبی شده؛ یک قسمت تحت سلطه چین است و قسمت دیگر تحت سلطه انگلیس و آمریکا. صنعت کشور ما در دهههای 50 و 60 وابستگی کامل به اروپا داشت، اما ما آن را به سمت چین برگرداندهایم. این به تصمیم مسئولان بستگی دارد که میخواهند با دنیا چگونه و با چه حد و حدودی ارتباط داشته باشند. تحریمها یک جاده دوطرفه است؛ به این معنا که رفع آن هم عزم دو کشور ایران و آمریکا را میطلبد. باز به این موضوع اشاره میکنم که مهمترین کار ایجاد شفافیت است. در این صورت است که بازارهای مالی میتوانند نقش خود را بهخوبی ایفا کنند و نقش مهمی در صادرات محصولاتی مانند فولاد و پتروشیمی داشته باشند.