هنگامی که به فقدان شناخت مشکل بر می‌خوریم علتش در طی ننمودن مسیر درست شناخت آن است. وقتی از مسیر دریافت درست و مناسب شناخت حرکت نکنیم ، ناچار در گرفتاری‌های متعدد نیز غرق خواهیم شد. راه حل مبتنی بر عدم شناخت درست نیز خود چندین مشکل دیگر خلق می‌کند. این مساله در عرصهٔ مدیریت و سیاست،  بسیار پر اهمیت است. برای مثال موضوع تورم و گرانی در کشور را در نظر بگیریم. اگر مدیران و مسئولین در شناخت آن  دچار مشکل باشند و نتوانند بخوبی موضوع را دریافت و شناخت کافی پیدا کنند نمی‌توانند اصلا موضوع را خوب بفهمند چه رسد راه حل داشته باشند.

ابتدا باید در جهان‌بینی  مسئولان مدیریت کشور اصل دانش پذیری و علم پذیری وجود داشته باشد تا بشود مراحل بعدی را طی نمود. اگر در منظر و مرآی حکومت علم جایی نداشته باشد از اساس مساله قابل تامل خواهد بود؛ بویژه اینکه دانش مدرن را کفر و دانش سنت گذشتهٔ  خود را اصالت بدهند! باید توجه باشد که راه شناخت موضوع علمی از مسیر ایدئولوژی نمی‌گذرد.علم صرفا از مسیر خودش می‌گذرد؛ برای نتایج هر مقوله‌ای باید مسیر درست همان پیموده شود.

در کشور ما مسیر درست شناخت مشکلات پیموده نمی‌شود در چنین وضعی راه حل درست را نباید انتظار داشت. مدیریت آب یک مقولهٔ کاملا علمی‌ست نمی‌شود به نماز باران مرتبطه نمود. مدیریت و پیش‌گیری مخرب سیل نیز متد و دانش خاص خود را لازم دارد. همچنین است اقتصاد که مقوله‌ای کاملا علمی‌ست نمی‌شود برای رفع مشکلات کشور به فقه موجود بسنده کرد. چنانکه سیاست و موضوعات سیاسی کاملا مساله علمی است و  نمی‌شود به رهنمود مرشد و پیر طریقت اکتفا شود.هرگاه دانش و علوم شناخت مسائل علمی اهمیت استراتژیک پیدا کرد پیدا کردن راه حل مشکلات سخت نخواهد بود.