رابینسون میر در آتلانتیک نوشت: روزنامه وال استریت ژورنال چندی پیش طی گزارشی از تلاش ترامپ برای خرید جزیره گرینلند خبر داد. براساس گزارش این روزنامه ترامپ در جلسات مختلف، شامهای کاری و گفتگوهای انجامشده از مشاورانش پرسیده بود که آیا ایالات متحده میتواند گرینلند را از آن خود کند؟ این احتمال (یعنی خرید گرینلند) در حالی مطرح شده که یکی از منابع آگاه به وال استریت ژورنال گفته ممکن است ترامپ در این باره شوخی کرده باشد. از آنجایی که رئیسجمهوری آمریکا هنوز ایدهاش مبنی بر تمایل برای خرید جزیره گرینلند را در سخنرانیهای کمپین انتخاباتیاش مطرح نکرده است، از همین رو این گمانهزنی وجود دارد که ترامپ برای انجام این مسئله مصمم نیست. با این حال آنگونه که وال استریت ژورنال نوشته است ترامپ از وکلایش در کاخ سفید خواسته تا در ارتباط با خرید این جزیره تحقیقاتشان را انجام دهند. اجرای این طرح از منظر لجستیک با موانع جدی روبهرو است. دانمارک که در قرن هجدهم به اجبار این سرزمین را در قاب مستعمرهاش تعریف کرد، هماکنون اداره این سرزمین نیمهخودمختار را برای تحقق منافع اقتصادیاش عهدهدار است و به هیچ عنوان تمایلی برای جلب مشارکت یا همراهی بازیگری دیگر جهت بهرهبرداری از منابع نهفته در قطب شمال ندارد.
درهای گرینلند برای فروش بسته است
اگر دلبستگی اقتصادی دانمارکیها به گرینلند را نادیده بگیریم، داشتن این جزیره برای این کشور ( دانمارک) از منظر ژئوپلتیک با اهمیت است چراکه به این بازیگر اجازه میدهد تا در قالب مجموعهها و سازمانهایی چون شورای آتلانتیک و امثال آن مشارکت جدی داشته باشد. همچنین جزیره فرصتی در اختیار دانمارک قرار میدهد تا با گذشتهاش که مبتنی بر جنگاوری اسکاندیناوی است، مرتبط شود. مواردی که بدان اشاره شد صرفا در چارچوب تصمیمسازیهای دانمارک تبیین نمیشود بلکه بیش از ۵ هزار و ۶۰۰ نفر از ساکنان این جزیره که پایبند به اینوئیت گرینلندیاند (نامی است که اسکیموهای کانادا و گرینلند برای اشاره به قوم خود از آن استفاده میکنند. اینوئیتها در شمال امریکا و کانادا و بیشتر مناطق گرینلند ساکن هستند و فرهنگی مشابه دارند. آنها گستردهترین اقوام بومی قطب شمال از لحاظ جغرافیایی بهشمار میآیند. واژه اینوئیت شکل جمع واژه «اینوک» است که در زبانهای اسکیموها به معنی انسان یا «انسان واقعی» است) از منظر حقوقی و اخلاقی در بابش تصمیم میگیرند، اینکه سرزمینشان در اتحادیه، سازمان یا شورایی مشارکت داشته باشد یا نه. از همین رو توئیت وزیر خارجه گرینلند که نوشته بود: «درهای این سرزمین برای تجارت باز است نه برای فروش» قابل تامل است. با این حال ممکن است بتوان این موانع را برطرف کرد. مثلا دانمارک بخواهد در قاب بسته تشویقی در بخشهایی از این سرزمین شریک داشته باشد. شاید هم گرینلندیها؛ همانهایی که به داشتن خرسهای قطبی یا عقابهای دریایی سرزمینشان مینازند، به خرس خاکستری آمریکایی با ارزشهای امریکایی تمایل پنهانی داشته باشند. از همین رو ممکن است در روزی که شاید چندان دور هم نباشد، معاملهای در ازای مبلغی هنگفت، کاغذبازیهای احمقانه و حتی مراسم پرچم انجام شود. آن روز ترامپ طبیعتا بایستی تدبیری غیرقابلپیشبینی درارتباطبا فدرالیسم امریکایی ارائه کند.
حس مالکیت عمومی
طبیعتا رئیسجمهوری امریکا برای تعریف گرینلند به عنوان پنجاه و یکمین ایالت متحده باید محتاطانه عمل کند؛ چراکه قرار است سوسیالیستیترین ساختارهای سیاسی جهان در کنار ایالتهای دیگر این سرزمین تعریف شود. ممکن است سوالهایی درباره چگونگی سوسیالیستی بودن گرینلند مطرح شود؟ مثلا چه مولفههایی موجب شده تا این سرزمین را در چنین ساختاری تعریف کنیم. مالکیت خصوصی زمین در گرینلند معنا ندارد. تمامی زمینها توسط پنج کمون محلی اداره میشود. البته بهتر است در ترجمه عبارت کمون انعطاف داشته باشیم، یعنی به جایش بگویم شبه کمون یا همان شهرداری. گرینلندیها نه مالک زمینی هستند که در آن زندگی میکنند و نه آن را اجاره میدهند. سال ۲۰۱۷ یکی از کشاورزان جنوب این سرزمین درباره ساختار حاکم به من گفت: «زمانی که تصمیم بر آن شد تا وسعت زمینهایم را گسترش دهم مسئله را با اعضای کمون یا همان شهرداریهای محلی مطرح کردم. قرار بر آن شد این موضوع به شکل عمومی تبلیغ شود. این تصمیم را به اطلاع همه رساندم، وقتی کسی اعتراض نکرد، به من اجازه دادند تا اندکی گستره و پهنای زمینم را گسترش دهم». در این میان مسئله بهداشت عمومی را نباید نادیده گرفت. در گرینلند صنعت بهداشت عمومی است. داروهای پزشکی و تجویزی به شکلی رایگان در اختیار مردمان این سرزمین قرار میگیرد. در بیمارستان گرینلند حس کردم وارد یکی از مدارس دولتی امریکا یا کتابخانه عمومی شدم با راهروها و کریدورهای روشن و زیبا، تزئیات محلی و کارکنانی حرفهای، گرم و صد البته جدی و حرفهای. آنجا معنای مالکیت مشترک را بهخوبی درک میکردی. با این اوصاف نمیتوان گفت این سیستم عملکردی وحشتناک و هولناکی دارد. آمار مرگ و میر در گرینلند براساس دادهها اینگونه است: «از میان هزار تولد ۸,۹ مورد مرگ و میر ثبت شده است» میزان اعلام شده در قیاس با امریکا که نرخ ۵.۸ درصدی را ثبت کرده است، بالاست، اما در مقایسه با آمار مرگ و میر سیاهان آمریکایی (۱۱.۴) و بومیان و سرخپوستان امریکایی (۹.۴ درصد) بسیار پایین است. اخلاق مبتنی بر مالکیت مشترک بر بنگاههای اقتصادی این سرزمین حاکم است. بزرگترین کمپانی ماهیگیری گرینلند متعلق به دولت است. بزرگترین خردهفروشیها در اختیار دولت قرار دارد. ایر گرینلند، کشتیهای حامل پرچم به شکلی مشترک در اختیار گرینلند، دانمارک و گروه موسوم به SAS، (جمعی که مالکیتش به طور مشخص در اختیار دولتین دانمارک و سوئد قرار دارد) باز هم عمومی است.
ترامپ میخواهد اینزهاور امریکا باشد
گرینلند برای تحقق وعدههایش به یارانه سالانه ۵۹۱ میلیون دلاری که توسط پارلمان دانمارک در اختیارش قرار میگیرد، وابسته است یا به ۱۰,۵۵۰ دلاری پرداختی در قاب کمکهای ساکنان سرزمین. این مبالغ بخش عمدهای از بودجه فدرال گرینلند را تشکیل میدهد. شاید زیاد به نظر برسد اما بیش از محدوده مخارج ایالتهای امریکا نیست. در حال حاضر کنگره سالانه مبلغی متوسط ۱۲ میلیارد دلار کمکهای مالی در اختیار ایالتها قرار میدهد. سال ۲۰۱۶ ایالت نیومکزیکو رقمی بالغ بر ۹.۷۰۰ دلار در قاب یارانه خالص فدرال دریافت کرد، مبلغی که اندکی کمتر از میانگین ۱۰.۵۵۰ دلار گرینلند ارزیابی میشود. اگر ترامپ بخواهد این سرزمین را در کنار ایالتهای امریکا تعریف کند، باید به تمامی این تعهدات پایبند باشد. بعد از انضمام امریکا ایالت متفاوتی را در اختیار خواهد داشت، سرزمینی که مالکیت زمین در آن غیرقانونی است، برخورداری از امکانات خصوصی درمان ممنوع است و تمامی صنایع بزرگش توسط دولت محلی اداره میشود. بسیاری از گرینلندیها حامی احزاب سوسیالاند، در حال حاضر سه چهارمشان میخواهند در زمینه مسائل آب و هوایی، موضوعی که زندگیشان را تحت تاثیر قرار داده مشارکت داشته باشند. براساس دادههای وال استریت ژورنال میتوان حدس زد که ترامپ نیم نگاهی به گرینلند دارد اما میخواهد جا پای چهرهای چون دوایت آیزنهاور، سی و چهارمین رئیسجمهوری امریکا گذاشته چون او که برای ضمیمه کردن آلاسکا و هاوایی تلاش داشت، گرینلند را در کنار ایالتهای امریکا قرار دهد. حال تصور کنید عزم ترامپ برای انضمام گرینلند جدی باشد. آن زمان یک جامعه کاملا سوسیالیستی در ساختاری ضدکمونیستی امریکا تعریف خواهد شد. حقیقتا آن لحظه برای چهرههایی چون برنی سندرز لحظهای تاریخی قلمداد خواهد شد.
درباره بزرگترین جزیره سوسیالیستی جهان
گروئنلند یا گرینلند، سرزمینی خودمختار است تحت کنترل دانمارک. این سرزمین از منظر جغرافیایی در قاره آمریکای شمالی (در آبهای اقیانوس منجمد شمالی) واقع شده است اما به لحاظ سیاسی و فرهنگی با اروپا بهویژه کشورهایی چون نروژ و دانمارک ارتباط نزدیکتری دارد. پهنای این سرزمین,۱۶۶۰۸۶ ۲کیلومتر مربع برآورد شده است؛ یعنی سرزمینی به وسعت عربستان سعودی. از همین رو از گرینلند تحت عنوان بزرگترین جزیره غیرقارهای جهان یاد میشود. گرینلند در شمال اقیانوس اطلس قرار دارد و دریای گرینلند از مهمترین دریاهای آن است. بیشتر مساحت گرینلند در بالای مدار شمالگان قرار دارد. سال ۲۰۰۸ از ذخایر نفت و گاز نهفته در این سرزمین پرده برداشته شد. از همان زمان به بعد بهتدریج حفاریهایی برای یافتن ذخایر انرژی و معدنی مختلف انجام و مشخص شد که گرینلند، کانسارهای زیادی از سنگآهن، مس، روی، سرب، اورانیوم، فلورید، طلا، یاقوت و عناصر نادر خاکی (مورد استفاده در برخی صنایع مانند تولید تلفن همراه، پنلهای خورشیدی و توربینهای بادی) در خود نهفته دارد. کشف این منابع باعث شد که تمام احزاب سیاسی اصلی گرینلند، به اتفاق آرا از توسعه صنعت معدن این کشور حمایت کنند.
ساناز نفیسی