نزدیک بودن اجلاسیه سالانه سران سازمان ملل متحد در نیویورک نیز بر شدت این گمانه‌زنی‌ها افزوده است. اما جالب‌تر اینجاست که یک روز بعد در حالی که حسن روحانی با تکرار و توضیح دقیق سخن خود سعی کرد راهبرد ایران را بیان کند همان رسانه‌های هیجان‌زده‌ی روزِ قبل، آن را به منزله عقب‌نشینی روحانی از مواضع خویش برای دیدار با دونالد ترامپ قلمداد کردند و آن‌گاه حدس‌های سیاسی شروع شد: جریان‌های اصول‌گرا و انحلال‌طلب و حتی اصلاح‌طلب همه شایعه کردند روحانی با یک تذکر عقب‌نشینی کرده است. اصول‌گرایان که صداوسیمایشان تا سه ساعت ترجیح داد خبر مذاکرات ظریف را از رادیو و تلویزیون دولتی کشور پخش نکند و در نهایت با تاخیر و تخفیف خبر در رده‌ی دهم ذیل اعتراض مردم فرانسه به گروه ۷، خبر را به صورت خلاصه‌شده پخش کردند، خشنود از عقب‌نشینی ادعایی روحانی سعی کردند بار دیگر القا کنند که دولت در سیاست خارجی هیچ‌کاره است. و در محافل سیاسی و نیمه‌رسمی به رئیس‌جمهور حمله کنند چون فکر می‌کردند به زودی روحانی و ترامپ با هم دیدار می‌کنند. انحلال‌طلبان هم که در BBCو ایران اینترنشنال سعی کردند مذاکرات ظریف و سخنان روحانی را حمل بر کوتاه آمدن جمهوری اسلامی قلمداد کنند هم در موج خبری تازه‌ای از حاکمیت دوگانه در ایران سخن گفتند. اصلاح‌طلبان هم به تعبیر یکی از دولتمردان ارشد در سرگیجه و گیجی سیاسی و خبری قرار گرفتند و در ضعف کار رسانه‌ای دولت گروهی به نقد رئیس‌جمهور پرداختند و گروهی از حاکمیت انتقاد کردند و گروه خردمندتر ترجیح دادند سکوت کنند. اما داستان چیست؟

این ماجرایی است که نمی‌توان آن را توئیت کرد باید آن را تمام و کمال خواند. این یک داستان است؛ یک داستان واقعی:

دولت جمهوری اسلامی ایران به عنوان یک دولت و حاکمیت یکپارچه هنوز تصمیمی برای مذاکره مستقیم با دونالد ترامپ رئیس‌جمهوری آمریکا ندارد. در این تردید نسبت به ترامپ هر دو جناح اصلاح‌طلب و اصولگرای حاکمیت متفق‌القول هستند نه از آن رو که با اصل مذاکره مخالف هستند بلکه بدان جهت که هدف نهایی و اعتبار فردی دونالد ترامپ برای آنان مجهول است:

از ایالات متحده آمریکا صدای واحدی به گوش نمی‌رسد. در دولت جمهوریخواه آمریکا حداقل ۳ جریان وجود دارد: اول جریان تندرومانند جان بولتون و رودی جولیانی که معتقد به براندازی جمهوری اسلامی ایران حتی به بهای جنگ نظامی و جایگزینی گروه‌های تروریستی مانند مجاهدین خلق هستند. دوم جریان میانه(نه میانه‌رو) مانند مایک پمپئو که به دنبال براندازی نرم مانند تداوم تحریم‌های اقتصادی هستند و بیشتر با سلطنت‌طلبان مرتبط هستند و سوم جریان کاسبکار یا عملگرا مانند خود دونالد ترامپ که به دست آوردن منافع ملی آمریکا و حتی منافع فردی در انتخابات ۲۰۲۰ نسبت به منافع اپوزیسیون ایران برایشان مهم‌تر است.

دکتر روحانی نمی‌داند با کدام آمریکا باید سخن بگوید و نمی‌تواند با ترامپ که هر روز به لباس یکی از مشاورانش درمی‌آید اعتماد کند.

با وجود این امانوئل مکرون رئیس‌جمهوری فرانسه در مذاکرات طولانی خود که از همان اولین سال حضورش در کاخ الیزه و سپس در حاشیه سازمان ملل متحد شروع شد اصرار زیادی بر مذاکره ایران و آمریکا دارد. مکرون در سال‌های ۹۶ و ۹۷ در موسم اجلاسیه ملل متحد بارها به روحانی پیشنهاد میانجی‌گری داده است و حتی یک بار برای آنکه به دیدار روحانی برود و زمان را از دست ندهد فاصله ماشین تا اتاق روحانی را چنان دوان دوان طی کرد که نفس‌هایش به شماره افتاد.البته مکرون هم به منافع ملی فرانسه می‌اندیشد و نه منافع ملی هیچ کشور دیگری چه ایران و چه آمریکا. مکرون به عنوان رئیس‌جمهوری لیبرال و معتدل که از هزیمت چپ و راست سنتی فرانسه سربرآورده است می‌خواهد بر جای شارل دوگل بنشیند و هویت فرانسه مستقل در برابر آمریکا را حفظ کند و روشنفکران اروپایی هم در برابر کهن‌سالی مرکل به جوان بودن مکرون دل بسته‌اند تا جایی که یورگن هابرماس گفته است در برابر ترامپ تنها کسی که می‌تواند دموکراسی را حفظ کند امانوئل مکرون است. از سوی دیگر اگر توان هسته‌ای و موشکی ایران توسعه یابد اروپا بیش از همه در معرض و دیدرس خطر قرار دارد به خصوص نابسامانی خاورمیانه و پدیده داعش و موج مهاجرت و ترانزیت مواد مخدر و سلاح گرم از آسیای میانه و خاورمیانه، اروپا را بیش از هر جایی تهدید می‌کند. منافع اقتصادی شرکت‌های فرانسوی از برجام هم مزید بر علت است و این همه به مکرون انگیزه کافی می‌دهد تا برجام را حفظ کند.

اروپایی‌ها تاکنون البته به وظیفه حقوقی و اقتصادی خود در برجام عمل نکرده‌اند. بخشی از این خلف وعده را می‌توان از موضع خوش‌بینانه ناشی از ضعف ساختاری اقتصاد اروپا و کوچک بودن آن در برابر اقتصاد آمریکا و غلبه‌ی بخش خصوصی چندملیتی بر بخش دولتی اقتصاد اروپا دانست. در عین حال این که فرانسوی‌ها نقش پلیس خوب را بازی می‌کنند هم دور از ذهن نیست. با وجود این امانوئل مکرون بارها به روحانی گفته است که ترامپ فقط از اسم برجام بدش می‌آید و نه رسم آن و حاضر است همان محتوا را با اسم دیگری امضا کند. سخن مکرون احتمالا دقیق نیست. حتی ممکن است صادقانه هم نباشد. شاید مکرون قصد دارد حرف آخر را روز اول نزند و این همه سبب تردید ایران در پذیرش پیشنهاد مذاکره مستقیم می‌شود. ردپای تغییر برجام و افزودن امتیازات موشکی در دورنمای پیشنهادات مکرون برای ایران نگران‌کننده و غیرقابل اعتماد است. به‌خصوص آنکه اروپایی‌ها در دوران بقای ایران بر برجام به وظایف حقوقی و اقتصادی خود عمل نکرده‌اند.

صبر ایران از زمان خروج آمریکا از برجام یک صبر راهبردی بوده است. در حالی که در آغاز به نظر می‌رسید جمهوری اسلامی بلافاصله یا در فاصله حداکثر ۱۵روزه از برجام خارج شود، ایران صبر کرد تا اروپایی‌ها میزان وفای به عهد خویش را نشان دهند.این صبر را شخص رئیس‌جمهور روحانی شخصا مدیریت می‌کرد و البته از نمایش اقتدار سیاسی و نظامی ایران هم ابایی نمی‌کرد. در یک هماهنگی تاریخی در حاکمیت ایران از روزی که روحانی از نفت در برابر نفت و از تنگه در برابر تنگه سخن گفت تا روزی که پهپاد آمریکایی سرنگون شد راه درازی سپری شد. البته حواس روحانی آن اندازه جمع بود که با انتقال یک پیام راهبردی از طریق سفارت سوئیس در تهران به آمریکا هم پیام مقاومت بدهد و هم از توسعه تنش جلوگیری کند هرچند که ترامپ سعی کرد خودداری از جنگ را به حساب انسان‌دوستی خود واریز کند! اما در اوج تنش روشن شد که آمریکا نه بولتون یا پمپئو که ترامپ است. مردی کاسبکار که به اعراب پیام داد پلیس خلیج‌فارس نیست یا حتی وقتی راهبرد کشتی در برابر کشتی طرح شد تلاش برای آزادی کشتی انگلیسی را در دستور کار دولت آمریکا قرار نداد.

از سوی دیگر برخلاف باور مرسوم در اپوزیسیون ایران میان سرداران صلح و جنگ در ایران شکافی پرناشدنی وجود ندارد. هنگامی که از عدم وجود دوگانه‌ی ظریف/سلیمانی حرف می‌زنیم دقیقا به همین معناست که عملکرد جمهوری اسلامی ایران (چه دولت چه حاکمیت) در عراق، سوریه، لبنان، یمن و حاشیه‌ی خلیج فارس باید در چارچوب یک استراتژی امنیت ملی مورد توجه قرار گیرد که فراتر از ایدئولوژی‌های سیاسی است. نرم شدن دولت حجاز، اختلاف حجاز و امارات، تمایل حکام سعودی برای مذاکره با ایران که از طریق واسطه‌هایی مانند ماهاتیرمحمد نخست‌وزیر مالزی و عادل عبدالمهدی نخست‌وزیر عراق مطرح شده است نشان‌دهنده صحت استراتژی ایران است. به همین علت است که قاسم سلیمانی پس از تحریم محمدجواد ظریف به دیدار وزیر امور خارجه می‌رود و محمدجواد ظریف به منطقه پیام می‌دهد که اگر آماده مذاکره با او نیستند می‌توانند با حاج قاسم مذاکره کنند! با وجود همه تفاوت‌های سیاسی این یک راهبرد ملی در نیروهای سیاسی و نظامی ایران است که دست کم در شرایط یک‌ساله‌ی اخیر حاکمیت یگانه را در سیاست خارجی محقق ساخته است.

براین اساس بیش از آنکه از مذاکره با آمریکا حرف بزنیم باید درباره‌ی دستاوردهای ایران از مذاکره سخن بگوییم. دونالد ترامپ حتی اگر در انتخابات ۲۰۲۰ پیروز شود در ۲۰۲۴ باید از قدرت کنار رود. چه کسی تضمین می‌کند توافق با ترامپ در دولت آینده آمریکا لغو نشود همان‌طور که او توافق با اوباما را لغو کرد؟ تضمین حقوقی و نه اخلاقی ترامپ برای این مذاکرات چیست؟ از سوی دیگر همه‌ی سخن روحانی این است که عکس یادگاری نتیجه مذاکره است نه مقدمه آن.مقدمه‌ی مذاکره چراغ سبز آمریکا به اروپا برای راه‌اندازی کانال مالی و بانکی با ایران، اجازه دادن به چین و هند برای خرید نفت ایران و نیز حداقل تعلیق تحریم‌های آمریکا است. نمی‌شود همزمان در حالی که روسای جمهور دو کشور لبخندزنان در حال عکس گرفتن هستند بدترین و ظالمانه‌ترین تحریم‌ها علیه ایران در جریان باشد. شاید آقای ترامپ به این عکس نیاز داشته باشد چراکه انتخابات در پیش دارد اما روحانی دیگر انتخاباتی در پیش ندارد!ممکن است ترامپ از کلمه برجام گریزان باشد چراکه او را به یاد اوباما می‌اندازد. رسم برجام اما مهمتر از اسم برجام است. می‌توان صورت‌بندی‌های تازه‌ای را انجام داد. دولت جمهوری اسلامی ایران به عنوان یک حاکمیت یکپارچه حتی با همین دولت کنونی ایالات متحده آمریکا در دوره وزارت ریچارد تیلرسون در آغاز به کار دونالد ترامپ در قالب ۱+۵ مذاکره کرد و حاکمیت ایران برای دولت و وزارت امور خارجه جهت انجام این گفت‌وگوهای چندجانبه (نه دوجانبه) هیچ منعی قرار نداده و نخواهد داد.برجام یک سند شورای امنیت سازمان ملل متحد است و ایران در چارچوب معاهدات بین‌المللی و چندجانبه مشکلی با مذاکره ندارد اما نه مذاکره در برجام علیه برجام یا افزودن برجام‌های تازه‌ای (موشکی) در حالی که برجام اصلی هنوز به درستی از طرف مقابل (نه ایران) اجرا نشده است. حتی می‌توان صورت‌بندی‌های تازه‌ای طراحی کرد. می‌توان به قول دوستان اصولگرا با اعداد بازی کرد: ۱+۵ اگر نشد، ۱+۷ یا ۱+۱+۱ و...

همین موقعیت است که دکتر حسن روحانی را در مقام مدعی مذاکره قرار می‌دهد نه متهم. جمهوری اسلامی هرگز برجام را نقض نکرده و از آن خارج نشده است. با مذاکره «در برجام» هم مخالفتی ندارد اما «بر برجام» مذاکره نمی‌کند.روحانی سال گذشته در صحن سازمان ملل متحد رسما ترامپ را به مباهله دعوت کرد. روحانی گفت مذاکره را در مجمع عمومی سازمان ملل متحد و پیش روی ملت‌های جهان شروع کنیم تا دولت آمریکا خود را مذاکره‌طلب و دولت ایران را مذاکره‌گریز نشان ندهد و نتواند برای مداخله‌جویی‌های خود بهانه به دست آورد. مشکل مذاکره دقیقا در ایالات متحده آمریکا است نه در ایران.قرار نیست روحانی یا دولتش عضو کمپین انتخاباتی ترامپ شوند. در عین حال روحانی هیچ امیدی هم به دموکرات‌ها ندارد. این یک دروغ تاریخی است که میانه‌روهای ایران دوست دموکرات‌ها هستند. اتفاقا تاریخ مذاکرات در ایران نشان می‌دهد که پدران تحریم‌ها همین دموکرات‌ها (کارتر و کلینتون) هستند و در دوره جمهوریخواهان (ریگان) مذاکرات تا جایی پیش رفت که صهیونیست‌ها و شاید روس‌ها مذاکرات را بر هم زدند. به همین علت در راس دولت روحانی این باور جدی وجود دارد که روشن نبود هیلاری کلینتون خیلی بهتر از دونالد ترامپ باشد هرچند که باراک اوباما در تاریخ آمریکا یک پدیده جدید بود.

همه دولت‌های آمریکا به دنبال منافع ملی آمریکا و تحت نفوذ لابی‌های صهیونیستی هستند. گرچه راهبرد ملی جمهوری اسلامی ایران به تعبیر عالی‌ترین مقام کشور نسبتی با یهودستیزی ندارد اما صهیونیست‌ها از عادی‌سازی روابط ایران و آمریکا هراس دارند. گرچه در مقطعی حرف‌های نسنجیده محمود احمدی‌نژاد سبب تقویت راست تندرو در تل‌آویو شد اما راهبرد برگزاری انتخابات آزاد با حضور همه فلسطینی‌ها در سرزمین‌های اشغالی و نیز مرزبندی رسمی جمهوری اسلامی ایران با تز جمال عبدالناصر که گفته بود یهودی‌ها را به دریا می‌ریزد مهمترین راهبرد منطقه‌ای جمهوری اسلامی ایران است. هویت انقلاب اسلامی ایران هرگز نمی‌پذیرد که جمهوری اسلامی، رژیم صهیونیستی را به عنوان یک دولت نژادپرست یهودی به رسمیت بشناسد اما دفاع از حقوق مردم فلسطین و لبنان به معنای جنگ‌افروزی با حمایت از تروریسم نیست. موضع جمهوری اسلامی ایران در برابر اسرائیل همان موضع حزب‌الله لبنان است و چیزی بیش از این نصیب غرب در مذاکرات با ایران نمی‌شود. حتی اگر روزی جمهوری اسلامی ایران با آمریکا مذاکره کند به معنای برقراری رابطه نیست و حتی اگر رابطه برقرار کند به معنای رابطه‌ی دوستانه نیست چنان که چین و روسیه و اخیرا ترکیه به شکاف‌های راهبردی با دولت آمریکا رسیده‌اند.اما آمریکا نباید بیش از این خود را قربانی اسرائیل کند. ترامپاگر دوست دارد به جای ریگان بنشیند باید از تجربه ماجرای مک‌فارلین عبرت بگیرد که صهیونیست‌ها مذاکرات ایران و آمریکا را بر هم زدند و آبروی دولت جمهوریخواه ریگان را بردند.

در سیاست داخلی هم برخلاف القای اصول‌گرایان تندرو و انحلال‌طلبان دولت روحانی یک دولت غربگرا نیست. غرب‌گرایان فکر می‌کنند کلید توسعه ایران در رابطه با غرب است و به محض مذاکره، رابطه برقرار می‌شود و به محض رابطه پرنده کوچک خوشبختی بر شانه ایران می‌نشیند. راه توسعه ایران از تقویت سرمایه‌داری ملی می‌گذرد و حتما به دولت در این زمینه ایراداتی جدی وارد است و گرچه سرمایه‌گذاری خارجی ضروری است اما حتی این سرمایه باید در بستر سرمایه‌داری ملی به کار گرفته شود.از مقدمه تا نتیجه مذاکره راهی دراز در پیش است و از مذاکره چندجانبه تا مذاکره دوجانبه راهی درازتر و مذاکره دوجانبه هم ممکن است سال‌ها و حداقل تا تعیین تکلیف دونالد ترامپ در سیاست آمریکا به طول بینجامد. در این فاصله‌ی طولانی تنها هدف ایران از مذاکره با غرب و نه آمریکا می‌تواند کاستن از شر آمریکا و قرار دادن آن در یک انزوا یا انفعال دیپلماتیک باشد که ظریف را پس از دعوت به مذاکره در کاخ سفید و اتاق بیضی تحریم می‌کند و آنگاه مجبور است حضور ظریف را در بیاریتز تحمل کند.

همین تحلیل راهبردی است که سبب می‌شود امانوئل مکرون بیش از اصولگرایان و انحلال‌طلبان مخالف روحانی حرف رئیس‌جمهور ایران را بفهمد و در پی مذاکره طولانی چندساعته‌ی روز شنبه به روحانی بگوید من نسبت حرف‌های روز اول و دوم شما را درک می‌کنم و در حال مطالعه دقیق آن هستم. روحانی مخالف مذاکره نیست اما نه مذاکره برای مذکره و نه مذاکره به هر قیمتی و نه مذاکره بی‌پایان. روحانی می‌خواهد مذاکره‌ای بکند که مقدمه و نتیجه داشته باشد و عزت و عظمت ایران را مخدوش نکند و همه حاکمیت پشتوانه‌ی آن باشند. دروغ بزرگی است اگر فکر کنیم محمدجواد ظریف بدون هماهنگی وارد بیاریتز شد و دروغ بزرگتر آن است که جمله شرطیه او که گفته بود «ملاقات روسای جمهور ایران و آمریکا متصور نیست مگر آنکه مقدمات آن طی شود» را مخدوش بخوانیم. به همین علت است که روحانی نه تنها در افکار عمومی که نزد سران قوا به صراحت سخن خود را تکرار کرده است که از مذاکره ابایی ندارد به شرط آنکه منافع ملی ایران حفظ شود.

حسن روحانی چون نه چپ است، نه راست هم از راست ناسزا می‌شنود و هم از چپ بی‌وفایی می‌بیند. ایرادات اجرایی دولت روحانی انکارناشدنی است اما راهبرد این دولت یک راهبرد ملی است. مشکل روحانی فقط این نیست که رسانه‌های دولتی در بیان مواضع دولت نارسا هستند، مشکل اصلی در اینجاست که روحانی نمی‌تواند ناگفته‌هایش را بیان کند چراکه حرف‌های او بخشی از برنامه بزرگی است که باید برای صلح، توسعه و آزادی ایران انجام شود و بیان این سخنان ممکن است تحقق آنها را به تاخیر بیندازد. تنها به هنگام عمل است که بخشی از نظرات و مصائبی که بر روحانی می‌رود آشکار خواهد شد واین تنها بخشی از آن مصائب است که تفصیل را باید در تاریخ بنویسند.

 

محمد قوچانی