سالهاي مديدي است كه ١٠ تير ماه روز صنعت و معدن جشن گرفته مي شود. روزهاي مناسبتي بهانه اي است براي بررسي، بزرگداشت و پرداختن به نقاط قوت و ضعف، فرصت و تهديدها. اما قبل از آن بايد ديد كه صنعت و معدن خود فرصت است يا تهديد.
انگار همين ديروز بود كه در اثناي تدوين اولين برنامه توسعه اقتصادي كشور بحث داغ محافل اقتصادی اين بود كه محور توسعه كشور، صنعت است يا كشاورزي، عده اي كشاورزي را محور مي دانستند و توسعه صنعت را در حول و حوش كشاورزي؛ معقولتر. عده ي ديگر صنعت را و اينكه هر چه هست و نيست صنعتي شود را صلاح ملك و ملت مي دانستند. هر نحله اي شعار خود مي داد و براي تحقق آرزوهاي خود تلاش مي كرد. تكاپوي توجيهات و استدلالات آنچنان بود كه هيچ تفكري غالب نشد و هر تفكري در حيطه نفوذ خود مصوب كرد، مقرر كرد، بودجه جذب كرد و كرد و كرد كه آن شد كه نبايد مي شد. نفت كه "يوزارسيف" توسعه بود از ته چاه حسادت و چشم و همچشمي سياستمداران توسعه خواه به بازار مكاره رفت و به ثمن بخس عرضه شد. نه كسي ارزشش را فهميد و نه زبانش را. شتاب هيجان زده توسعه كه با پيشرفت جهان اولي ها هم تشديد مي شد و شعارهاي آرماني كه از يك سو به گرايشات تاريخي و اسطوره اي و از سوي ديگر به تعابير ديني و ايدئولوژيك پيوند خورده بود، از دو سو، صنعتي را در ايران رقم زد كه هم ناقص الخلقه بود و هم دچار بيماري ساختاري و صعب العلاج. پول نفت هم از ته چاه به خدمت این شتاب آمد. صنعت ايراني معاصر ناقص الخلقه شد چون كه نطفه اش زمان لازم را براي تكميل شدن نداشت. دستاني زمخت و تپل داشت كه هيچ ارثي از دستان ظريف استخواني هنرمندان اصناف ايراني نبرده بود، پاهايي كوتاه و چاق كه چابكي را از آن مي گرفت و سري كوچك و شكمي بزرگ. صنعتي كه نه به اصل خود در جهان اول شباهتي داشت و نه به ذات خود در ايران. شايد اگر متوليان توسعه حوصله و فرصت كافي داشتند از پدر چشم آبي غربي و مادر سبزه شرقي فرزندي با شكوه متولد مي شد كه متأسفانه نشد كه نشد. صنعت ايراني به مثابه درختان سرو و كاجي كه در جشن هاي كريسمس از دل طبيعت جدا مي شوند و با زلنگ و زولونگ و چراغ هاي چشمك زن فرحي كوتاه را در شب عيد به خانه مي آورند و كادوهاي روبان كشيده در سايه اش دل كودكان را شاد مي كنند، جاي بيد كهن داستان كتاب هاي دبستان را گرفت. صنعت واردات محور ايراني، كوتاه زماني دل هايي را شاد كرد و شب عيد شرابش گذشت و بامداد خمارش رسيد. دهم تير ماه اگر پرداختن به نقص هاي خلقي صنعت ايراني باشد مبارك است هر چند شاد و فرحبخش نيست. دهم تيرماه بهانه ايست كه با نگاهي عميقتر به صنعت و معدن ايراني بنگريم. نگاهي نه از جنس نگاه سياستمدران و حاكمان، نگاهي از جنس مربيان دلسوز و كاربلد. نگاهي روشن كه از چراغ هاي رنگي درخت كريسمس بذوق نمي آيد و مي داند كه اين درخت و اين نور بزودي مي افسرد چون كه ريشه در اين خاك ندارد. شايد تلخ باشد اين حقيقت ولي بهتر باشد از اين توهمي كه در آن غرقيم و سالهاست كه جشن مي گيريم و براي خودمان كف مي زنيم. آري نتيجه خود شيفتگي بيمارگونه مان، زميني شده سوخته، هوايي آلوده، اعتمادي شكسته، خلاقيتي حبس شده، جرأتي خرد شده، نفسي بشماره افتاده، فشاري بالا و روحي خسته براي توسعه، كه اصلاح نمي شود جز به همت خيل زنان و مرداني واقع بين، دست پاك، طبيعي و بي ادعا كه مي سازند با همه چيز و از همه چيز و جايشان هميشه خاليست در جلسات رسمي و جشنهاي روز صنعت و معدن.
محمد گوهريان / مدیرعامل شرکت دانش بنیان گز سکه