زمین لرزید؛ خانه، قلعه، ارگ و طاق بر سر بازار فروریخت. در ‏سحرگاه یکی از روزهای تابستان‌ سال ١٣٦٠ زلزله در چشم بر هم زدنی زندگی این مردمان را زیر و رو کرد: «رادیو گفته بود ‏سیرچ و شهداد با زلزله‌ هفت و سه‌دهم ریشتری با خاک یکسان شدند و تلویزیون تصاویری هوایی از شهداد و سیرچ پخش ‏کرده بود که جز درخت، چیزی دیده نمی‌شد. شهداد و سیرچ تلویزیون نداشتند.» جنازه‌ها که در خاک آرمید، آوارها که ‏بار کامیون شد، روی محوطه‌ باستانی و روی جای خواب درفش ٦‌هزار ساله‌ شهداد را که طوفان شن پوشاند، زندگی ‏کم‌رمق شد یعنی مزرعه‌های حنا کم‌کم بی‌رنگ شد، پرتقال‌ها ‌خشکید. نخل‌ها ‏سوخت. باغ‌های نیمه‌سوخته با چینه‌های فروریخته رها و زندگی خوب بی‌رمق شد. و حالا، شهداد بود که دیگر آن شهدادِ پیش از ‏آن نبود؛ نه هیاهوی باستان‌شناسان از شهر باستانی و نه صدای پای کاروانیان و نه بروبیای کشاورزان. و چشمه‌های اقتصاد ‏خشکید و چشمه‌ اشک‌ها جاری. «بعد از زلزله، کشاورزی شهداد دیگه جای خودش رو نگرفت»؛  جمله‌ای آشنا بین اهالی ‏شهداد. کو نشان آن شهداد که: «از دور، یکپارچه باغ خرماست. نخلستان‌های چسبیده به هم، کوچه‌های باریک با دیوارهای بلند ‏باغ‌ها و نهرهایی روان در آن، مناظر زیبا و چشم‌نوازی است». بعد از زلزله، باران نیامد و قنات‌ها هم درست نشدند. دهه ٦٠ به ‏بعد بود که بیکاری آمد و فقر با خودش آورد، ولی کسی از آنها که باید، صدای پای فقر و بیکاری شهدادی‌ها را نشنید. مزرعه‌ها و ‏باغ‌ها خشک شد و آنگاه ماندن برای شهدادی‌ها بی‌معنی شد. همسایه‌های کویر می‌دانستند که باخته‌اند؛ چاره چه بود؟ ماندن ‏در رنج یا رفتن با اندوه؟ بسیاری دومی را انتخاب کردند و راهی کرمان شدند. اغلب به کارگری، رانندگی، به حاشیه‌‌نشینی، به ‏غربت و به فقر پناه آوردند. فقرِ شهری‌شده. شهداد دیگر آن شهداد پیش از آن نبود. «عبدالله» چرا شهداد نموندی؟ ‏درد دل زیاد دارد: «بیکار بودم. کشاورزی بعد از زلزله دیگه جای خودش رو نگرفت. کارخونه‌ای هم نبود. کارخونه‌ شیره‌ خرما ‏در شهداد داشتیم که تعطیل شد. نئوپان‌سازی قرار بود زده بشه، دو تا آسیا برای خردن‌کردن چوب‌ها آوردن و دیگه جمع شد. ‏کارتن‌سازی هم در حد یه تابلو موند. جوو‌ن‌های شهداد بیکار موندن. موندن دیگه فایده نداشت. اومدم کرمون کارگری.» شهداد ‏فراموش شده بود و مهاجرت‌ها روزافزون که دوباره زنگ زندگی به صدا در آمد. بیابان لوت این‌بار به داد زندگی ‏رسیده بود؛ عالمی سحرانگیز، سرشار از رازهای گشوده و رازهای سر به مُهر، با کلوت‌ها، با گندم‌بریان، با رود شور و گلدان‌های ‏شنی و تپه‌های ستاره‌ای، با طوفان‌هایش، آسمان و ستاره‌هایش و سکوت وهم‌انگیزش.‏


لوت ثبت جهانی که شد، دوباره دکمه‌ میکروفن‌ها زده شد و مدام از لوت و از شهداد و از رونق، حرف‌ها گفته شد و در این ‏حرف‌ها، کشاورزی به ‌حاشیه رفته منزوی‌تر شد، اما لوت و گردشگری به سرخط خبرها آمد. رزم‌حسینی، استاندار وقت کرمان ‏این‌گونه درباره لوت سخنرانی کرده بود: «بیابان لوت متعلق به همه‌ جهانیان است و برنامه‌ریزی مدیریت‌شده‌ای برای ‏گردشگران داخلی و خارجی برای بازدید از بیابان لوت و کلوت‌های شهداد تنظیم شده است.»‏ خبر که به لوت رسید، آبادی‌های ‏کناره‌هایش، پس از سه دهه رکود و سکون، دوباره سر به راه زندگی برداشتند. شهداد سر به راه زندگی برداشت؟ «شهر خاموشه. ‏مردم دلسردن. نخلستون‌ها خشک شدن. هرچی نخل هست قدیمیه. نخل‌ها جایگزین نشدن. دیگه خرمایی نمونده. پرتقال؟ باید ‏از کرمون بخریم. چه پرتقال‌هایی داشت شهداد. یادتونه؟ تموم شد. جوونا همه رفتن. پیرترها موندن و اونا که کارمندن. واسه چی ‏بمونن؟ حتی امکانات ١٠‌سال پیش رو هم نداریم. مردم دلسرد و دلزده‌ان. شهر خاموشه. چرا بمونن؟» اینها را عزت‌الله می‌گوید. ‏او از اهالی شهداد است؛ شهری در مرکز بخش شهداد و یکی از مهم‌ترین شهرهای شهرستان کرمان، در حاشیه‌ بیابانِ جهانیِ لوت. ‏‏«خیلی از مردم که اصلا نمی‌دونن ثبت‌ جهانی چیه؟ ثبت‌ جهانی واسه روستایی‌ها نسبتا خوبه. گردشگرا میان توی روستاها. ولی ‏شهر شهداد محرومه؛ از همه چی. شهری که به‌سختی می‌تونین یه نونوایی اونجا پیدا کنین، خاموشه. خاموش. آمد و رفت هست ‏ولی چیزی از این آمد و رفت‌ها نصیب مردم شهداد نشده.»‏
تیرماه ١٣٩٥ خورشیدی بود که یونسکو، لوت را، نخستین اثر طبیعی ایران را در پناه حمایت‌های خودش گرفت؛ به‌ دلیل ‏مشخصات خاص جغرافیایی لوت. بلندترین‌ها: تپه‌های ماسه‌ای ٤٧٥ متری، کلوت‌های ١٥٥ متری، نبکاهای ١٢ متری و  گرمای ‏بیش از ٧٠ درجه‌ گندم‌بریان و به‌ دلیل رود شور و شگفتی‌هایش. حاکمی، رئیس گروه باستان‌شناسی شهداد در دهه‌های ٤٠ و ‏‏٥٠ خورشیدی درباره لوت نوشته است: «روی سفال‌های قرمزرنگ مکشوفه در محوطه‌ باستانی شهداد، تعداد قابل توجهی ‏علامت و خطوط نشانه‌ای وجود دارد. کلمات تصویری مکشوفه در خبیص، مرحله‌ تازه‌ای را درباره‌ پیدایش خطوط ابتدایی اقوام ‏قبل از تاریخ نواحی شرق ایران می‌گشاید و موقعیت و اهمیت ممتازی را برای خبیص دوران قبل از تاریخ به وجود می‌آورد؛ استفاده ‏از خط و علایم مشخصه در آن عصر، مربوط به اقوامی بود که از لحاظ روابط اقتصادی و سیاسی در سطحی بالاتر از دیگر اقوام قرار ‏داشتند.» لوت حدود ١٧٥‌هزار کیلومتر مربع وسعت دارد. پهن شده بین سه استان؛ کرمان، سیستان ‌و بلوچستان و ‏خراسان ‌جنوبی. بیشترین سهم شگفتی‌های کشف‌شده‌اش در حوالی شهداد کرمان است. لوت که ثبت جهانی شد،  امیدها در ‏شهداد همان‌قدر زنده شد که در سیستان، که در خراسان و همه در کرمان از گردشگری لوت گفتند. و حالا سه‌سال گذشته است: ‏‏«ما در لوت زیرساخت نداریم و در این شرایط، وقتی برای گردشگری آن تبلیغ کنیم منطقه نابود می‌شود. به‌شدت هم نگرانیم ولی ‏چه کاری می‌توانیم انجام دهیم وقتی نه زیرساخت در لوت داریم، نه حمایت می‌شویم؟ متاسفانه، میراث ‌فرهنگی به میراث ‌طبیعی ‏توجه نمی‌کند، چون تجربه‌ نگهداری میراث ‌طبیعی را تاکنون در کشور نداشته‌ایم. بیشتر به میراث ‌‌فرهنگی رسیدگی می‌کنند‎.‎‏ ‏پایگاه ما در استان کرمان فقط با سه نیرو اداره می‌شود! با این امکانات چه کاری از دست ما ساخته است؟ ما هنوز حتی یگان ‏حفاظت لوت را نتوانسته‌ایم تشکیل بدهیم. چندین‌بار تاکنون برای تشکیل یگان حفاظت نامه‌نگاری کرده‌ایم ولی متاسفانه به آن ‏توجهی نشده است. خب، با این وضع چرا تبلیغات کنیم و توسعه‌ گردشگری داشته باشیم که منطقه نابود شود؟»  اینها را ‏دکتر مهران مقصودی، مدیر پایگاه ملی میراث جهانی بیابان لوت‎ ‎می‌گوید. چشم همه نگران؛ دل‌ها هم.‏
عباس تقی‌زاده، روزنامه‌نگار اهل شهداد در سال‌های گذشته فراوان برای شهداد و لوت زحمت کشیده تا مشکلات این منطقه کم ‏شود. او حالا از نبود بدیهیات گلایه‌مند است: «ما هنوز نقشه‌ راهی برای گردشگری بیابان لوت نداریم. هر نقشه‌ای که بخواهد ‏طراحی شود باید در آن، هر سه استان همسایه را با هم دید چون منافع به هم پیوسته‌ای دارند ولی اکنون می‌بینیم ارتباطات لازم ‏بین این سه استان به‌معنای واقعی شکل نگرفته است.»  ‏
تقی‌زاده یادآوری می‌کند: «از زمانی که لوت ثبت جهانی شده اینکه بیابان چه ویژگی‌هایی دارد و ثبت جهانی یعنی چه و پیوند ‏آن با زندگی مردم چیست و چه باید باشد، حتی برای مردم محلی توضیح داده نشده است، درحالی‌که یکی از کارهای مهم ‏آموزش‌های مستمر به مردم محلی است. مردم بسیاری در حاشیه‌ لوت زندگی می‌کنند. لوت زمانی محل عبور و مرور ‏کاروانیان تجاری بوده و حتی اشیای تاریخی مربوط به هزاره‌ سوم و چهارم قبل از میلاد در محوطه‌ باستانی شهداد کشف شده است ‏که درفش شهداد معروف‌ترین آن است. آثار تاریخی بسیاری در مناطق حاشیه‌ لوت وجود دارد که همه‌ این ظرفیت‌ها باید ‏معرفی و به آن رسیدگی شود، درحالی‌که تاکنون ‌درصد کمی از ظرفیت‌ها معرفی شده است. البته همین‌جا بگویم منظورم این ‏نیست که منطقه باید پر از گردشگر شود بلکه همه‌ اقدامات باید طبق برنامه و حساب‌شده باشد». او که یک‌سال است مدیر ‏روابط عمومی استانداری کرمان شده، هشدار می‌دهد: «درصد زیادی از مردم منطقه تحت پوشش نهادهای حمایتی هستند. این ‏وضعیت با داشته‌های منطقه همخوانی ندارد.» ‏
در این سه‌سال که لوت ثبت جهانی شده؛ در استان کرمان، وقتی حرفی از این اتفاق زده می‌شود، مقامات مغرور و مفتخر به ‏شکل‌گیری ٤٠ اقامت‌گاه بوم‌گردی در حاشیه‌ لوت اشاره می‌کنند و آن را دستاورد طلایی‌شان می‌خوانند و بهانه‌اش: «در راستای ‏رونق گردشگری». تقی‌زاده اما نگران است که این «توسعه‌‌ بی‌رویه» به ضد خود تبدیل شود: «در حوزه‌‌ گردشگری وقتی لوت ‏ثبت‌جهانی و معرفی شد، تبلیغات زیادی صورت گرفت، درحالی‌که زیرساخت‌های گردشگری در منطقه فراهم نبود. این اتفاق ‏منجر به سرمایه‌گذاری هواپیمایی ماهان در شهداد و توسعه‌  بوم‌گردی‌ها در اغلب مناطق حاشیه‌ لوت شد، ولی افزایش ‏بی‌رویه‌ بوم‌گردی‌ها می‌تواند آسیب‌زا باشد. این مراکز نیاز به آموزش دارند و باید سازماندهی شوند. بوم‌گردی‌ها مسائل ‏مختلفی دارند، ولی هنوز تشکل خاصی ندارند و پیشنهاد من این است که انجمن صنفی بوم‌گردی در هر منطقه‌ای که نیاز است ‏شکل بگیرد.»  به گفته‌ تقی‌زاده، متناسب با ظرفیت‌ها و جاذبه‌هایی که در منطقه وجود دارد، زیرساخت‌های گردشگری شکل ‏نگرفته و تمام تمرکز بر بوم‌گردی‌هاست، در صورتی که در کنار بوم‌گردی به مراکز درمانی و بهداشتی و هتل و دیگر امکانات هم ‏نیاز است.‏ باور تقی‌زاده این است که تاکنون نگاه‌ها به لوت و مسائل آن، کوتاه‌مدت و مقطعی و کلیشه‌ای بوده است: «پایگاه ثبت‌جهانی لوت ‏تلاش‌ زیادی در منطقه می‌کند، ولی نیاز است قدرت اجرایی کنار آن و همچنین همگرایی بین پایگاه و میراث و طبیعت‌گردها و ‏آژانس‌ها و دیگر دستگاه‌های مسئول شکل بگیرد. نمی‌خواهم بگویم لوت به حال خود رها شده، ولی نظارت جدی و کافی وجود ‏ندارد و زبان و فهم مشترکی نیز حول مسائل بیابان لوت شکل نگرفته است. حجم زیادی از گردشگر و مسافر وارد لوت ‏می‌شود، ولی به همین میزان، درآمد برای منطقه ایجاد نمی‌شود و تخریب هم وجود دارد.»‏


امان از گردشگران ایرانی
‏«کنار کلوت‌ها جای آتش روشن کردن، قلیان کشیدن و کباب درست کردن نیست! روی کلوت‌ها نباید یادگاری نوشت. با این ‏کارها، کلوت‌ها دارد آسیب می‌بیند.» این را محمدحسین یزدان‌پناه، بخشدار شهداد می‌گوید. «بزرگ‌ترین مشکلی که در ارتباط با ‏لوت وجود دارد، مشکلات زیست محیطی و تخریب‌های عمدی است. با گردشگران خارجی مشکلی نداریم، اما گردشگران ایرانی به ‏حفظ طبیعت لوت توجهی ندارند. همان‌طور که روی آثار تاریخی یادگاری می‌نویسند، روی کلوت‌ها هم یادگاری می‌نویسند و ‏اصلا توجه ندارند که این عارضه‌ها بیش از دو میلیون‌سال سن دارد. کنار کلوت‌ها آتش روشن می‌کنند، کباب درست می‌کنند و ‏قلیان می‌کشند.» به گفته او بعد از ثبت جهانی، بخش شهداد فاز دوم رشد خود را آغاز کرده و ۴۰ واحد بوم‌گردی در این منطقه ‏فعال شده و ۳۰ پرونده‌ هم در نوبت صدور مجوز است. دو هتل سنتی و کپری با ۱۵۰ تخت هم در شهر شهداد درحال احداث ‏است.  اما اقامت، تنها یکی از نیازهای گردشگرانی است که به این منطقه سفر می‌کنند. خدمات گردشگری در شهداد بسیار ضعیف ‏است و برای مشکلات محیط زیستی هم راه چاره‌ای اندیشیده نشده است. ‏


نمی‌توانیم بیش از این کاری بکنیم ‏
معین افضلی، مدیر پایگاه جهانی لوت در کرمان هم نگران است:   «نگران آینده‌ بیابان لوت هستم. بزرگ‌ترین مشکل ما، ‏هماهنگ نبودن دستگاه‌هایی است که در حوزه‌ لوت وظیفه دارند. در چند سالی که مسئولیت پایگاه جهانی لوت را برعهده داشتم، ‏درباره مسائل مختلف این حوزه اطلاع‌رسانی کرده‌ام. هرجا که ایرادی بود سعی کردیم رفع کنیم. با وضع موجود به‌شدت ‏نگران آینده‌ لوت هستم.» توضیحات افضلی گویای این است که امکانات و اعتبارات و نیروی کافی برای مدیریت عرصه‌ ٤٠‌هزار ‏کیلومتر مربعی ندارند. پایگاه لوت در کرمان با دو نفر نیرو و بدون هیچ امکاناتی دارد فعالیت می‌کند. دستگاه‌های مختلف در ‏حوزه‌ لوت وظیفه دارند که همگرایی بین‌شان وجود ندارد. شورای راهبردی لوت قرار بود تشکیل شود تا همه را دور یک میز ‏بنشاند. بارها و بارها در استان کرمان درخواست تشکیل این شورا را داده‌ایم، ولی توجهی نمی‌کنند. و همین‌جا می‌گویم که با این ‏وضعیت زیرساخت‌ها و این کمبود امکانات و این سیل گردشگری که به‌سمت بیابان روانه است، اگر همه به کمک نیایند معلوم ‏نیست چه اتفاقی در آینده بیفتد. ما دو، سه نفر در پایگاه لوت کرمان، درست است به‌اندازه‌ کل دستگاه‌هایی که در لوت وظیفه ‏دارند کار کرده‌ایم، اما از همین‌جا اعلام می‌کنم به‌عنوان پایگاه، با امکاناتی که الان داریم نمی‌توانیم بیش از این، کاری کنیم! اغراق ‏نیست اگر بگویم بعد از ثبت جهانی، حجم گردشگران ١٠برابر قبل شده؛ من قبل از ثبت جهانی هم در حوزه‌ لوت کار می‌کردم ‏و می‌گویم امکانات ما در حوزه‌ این بیابان نسبت به قبل تغییری نکرده است.» و باز هم تأکید می‌کند که سخت نگران آینده‌ ‏لوت است.‏


شرمندگی پیش روی میهمان
آینده‌ لوت یعنی آینده‌ چند صد‌هزار نفر آدمی که دل از مهاجرت کنده‌اند و دل‌خوش به وعده‌های رونق پساجهانی شدن ‏در زادگاه‌شان نشسته‌اند؛ در شهداد، اندوهجرد، جَهَر، پشوییه، کشیت، تکاب، ابارق، فهرج، بم، راور و ... آینده‌ لوت یعنی آینده‌ ‏همه‌ این آدم‌ها، یعنی آینده‌ امیر شفیع‌آبادی و شفیع‌آبادی‌های دیگر. امیر شفیع‌آبادی سی‌وهفت‌ساله است. سیکل دارد، ‏اما هفت‌سال است بوم‌گردی‌ای را مدیریت می‌کند که واحد نمونه‌ استانی هم شده و همین الان هم، به گفته‌ خودش، ‏بوم‌گردی‌اش تا خردادماه ٩٩ رزرو است. بوم‌گردی گندم‌بریان در روستای شفیع‌آباد خیلی نزدیک به بیابان لوت است. او اما دارد خون ‏دل می‌خورد تا چراغ این خانه روشن بماند. «ثبت جهانی لوت در این چند‌سال خیلی تأثیر خوبی بر کسب‌وکار ما گذاشته و پذیرش ‏گردشگران خارجی خیلی خوب انجام می‌شود. هفت‌سال است این اقامت‌گاه را با ٥٠٠، ٦٠٠‌میلیون تومان سرمایه‌گذاری ‏راه‌اندازی کرده‌ام، ولی از آب و برق محرومم و آب و برق اقامت‌گاهم را از طریق خانه‌ یکی از همسایه‌ها که آنجا زندگی نمی‌کند، ‏تأمین می‌کنم که همین هم پاسخگوی نیازم نیست. بارها و بارها از مسئولان خواسته‌ام به مشکلم رسیدگی کنند. وقتی ‏بوم‌گردی نمونه‌ استان شدم، رزم‌حسینی استاندار وقت کرمان از من پرسید چه درخواستی دارم؟ به او از آب و برق گفتم و ‏خواستم انشعاب آب و برق به اقامت‌گاهم بدهند. گفت که تا دو هفته‌ آینده مشکلت حل می‌شود. از آن زمان، سه، چهار‌سال ‏گذشته ولی من هنوز به این مشکل گرفتارم.»‏
درددل‌های او ادامه دارد: «بوم‌گردی ما در منطقه بیشترین گردشگر خارجی را پذیرش می‌کند. وقتی توریست‌ها می‌آیند و ‏جاذبه‌های عالی را در لوت می‌بینند، خوب نیست که در اقامت با کمبود امکانات روبه‌رو باشند. کاش مسئولان از ما حمایت ‏می‌کردند. ما که کمک بلاعوض نمی‌خواهیم. فقط امکاناتی نیاز داریم که پیش‌روی گردشگران شرمنده نشویم. الان گردشگران ‏خارجی دارند اتاق رزرو می‌کنند؛ من ولی دلهره دارم که در گرمای هوا اگر نتوانم اسپلیت را برایشان روشن کنم چه باید بکنم؟ ‏وقتی آب و برقم مشکل دارد باید مدام جلوی گردشگران خم شوم و عذرخواهی کنم. من نمی‌خواهم این‌طور میزبانی باشم و حل ‏این مشکل هم از عهده‌ خودم به‌تنهایی بر نمی‌آید.» ‏
او دلسوز دیگر اهالی منطقه‌ و همکارانش است:  «من با دل امید این اقامت‌گاه را تأسیس کردم و سینه‌خیز جلو آمده‌ام و در ‏کارم هم موفق شدم، ولی دوست دارم دیگر اهالی روستاهای این منطقه هم موفق بشوند. دوست دارم وقتی ظرفیت واحدم تکمیل ‏است گردشگران به‌جای ترک شهداد، به دیگر اقامت‌گاه‌ها بروند. همه می‌گویند ٤٠ بوم‌گردی در منطقه تأسیس شده، ولی نهایت ‏‏٢٠ واحد آن فعال است چون با این هزینه‌ها، خیلی‌ها با مشکل برخورد کرده‌اند و نمی‌توانند کار کنند. کسانی که تازه بوم‌گردی ‏راه‌اندازی کرده‌اند واقعا به پشتیبانی نیاز دارند.» سه‌سال از جهانی شدن بیابان گذشته؛ شهرها و روستاها با صدای پای گردشگرها ‏واجنبیده و آبی زیر پوست منطقه دویده، اما واقعیت این است که لوت با این شرایط جدید، تنها مانده و این، همه‌ چیزی است ‏که این گزارش می‌خواست بگوید.‏