نگاه به شرق
كمتر مطلبی درباره عضویت ایران در پیمان شانگهای می‌بینید كه از «نگاه به شرق» ایران در آن سخن به میان نیامده باشد. چنین اتفاقی، یعنی عمومیت‌یافتن یك عبارت یا گزاره یا اعتقاد در مطالب مطبوعاتی، آن را تبدیل به باور عمومی می‌كند و راه نقد آن را هرچه دشوارتر. به‌ویژه آنكه مطالب را رسانه‌هایی با اعتبار و مخاطب فراوان منتشر كرده باشند. عمده رسانه‌های غربی چه فارسی و چه غیرفارسی از تغییر سیاست ایران و نگاه به شرق نوشتند. اولین نكته آنكه ایران خود كشوری شرقی است و نگاه به شرق را درباره آن به‌ كار بردن كمی از نظر معنایی مشكل دارد و عملا می‌توان با یك جایگزینی ساده كلمه در آن به نگاه به خود تعبیر كرد؛ اما اساس مشكل خود تقسیم‌بندی جهان به دو بخش شرق و غرب است كه تقسیم‌بندی ایدئولوژیك است و همخوانی با واقعیات ندارد. از توضیح این مسئله می‌شود گذشت و تنها به یادآوری این نكته پرداخت كه دوره تقسیم‌بندی‌های این‌چنینی مدت‌ها است تاریخ مصرف را رد كرده؛ اما به تسامح و با ساده‌كردن موضوع فهمید كه منظور از آن چیست: شرق یعنی چین و روسیه و غرب یعنی اتحادیه‌ اروپا و آمریكا. اما عضویت در پیمان شانگهای را می‌توان به تغییر جهت نگاه ایران از غرب به شرق توصیف كرد؟ چنین ادعایی را كه بسیار هم تكرار شده، جدا می‌شود به پرسش گرفت. نخست اینكه نگاه ایران به غرب همچنان خیره است. تلاش ایران برای احیای توافق با قدرت‌های جهانی، كه مهم‌ترین آن قسمت غربی این قدرت‌ها با مركزیت آمریكاست، یك نشان برای اثبات این ادعاست. ایران همواره كشوری بوده است با مردمی كه غرب را می‌پسندند یا حداقل دشمنی با آن ندارند. این مسئله در رویكرد سیاست‌مداران ایرانی نیز مشهود است؛ حتی با وجود ادبیاتی كه جز این را می‌رساند. روابط ایران با اروپا چه طی تاریخ چه در دوران معاصر برقرار بوده است. تجارت میان ایران و اروپا تاریخی چند‌صد‌ساله دارد و تا همین سال‌های اخیر و قبل از تحریم‌های ایالات‌ متحده هم برقرار بوده؛ اما حتی با فرض صحت این ادعا در واقع ایران نگاهش را به شرق برنگردانده؛ در حقیقت غرب نگاهش را از ایران برداشته و با به‌هم‌زدن توافقی كه با ایران داشت، گزینه همكاری با ایران را منتفی كرد. حتی همین ادعا را هم می‌توان تخریب كرد: درخواست عضویت در پیمان شانگهای مربوط به 13 سال پیش است؛ یعنی نه به برجام ربطی داشته و نه به رئیس‌جمهور جدید. می‌شود اضافه كرد كه یك كشور مهم این پیمان حتی با تعریف مصطلح هم شرقی نیست؛ یعنی روسیه كه بیشتر به غرب شبیه است تا شرق و البته گستردگی جغرافیایی و ریشه‌های مستقل فرهنگی از غرب آن را تبدیل به موجودیتی تكینه كرده است؛ این از از نگاه به شرق.
اختلال یك‌قطبی
جهان با فروپاشی بلوك‌ شرق و اتحاد جماهیر شوروی دچار اختلالی شد كه تا امروز اثرات آن ادامه دارد. بخش پیروز آن مبارزه میان شرق و غرب از سال 1991 به بعد چنان غره به خود شد كه مدتی بعد متفكر درجه سوم آمریكایی با استفاده از واژگان هگل فریاد زد تاریخ بالاخره به پایان رسید. حتی خود او امروز از اعتقادش دست كشیده. حد فاصل این سال‌ها غرب به دخالت گسترده در كشورهای جهان دست زد و هدیه تحمیلی دموكراسی خودخوانده را به بهای گزاف به خیلی از جاها تقدیم كرد و تا مرزهای شرق سابق هم پیش رفت. دنیای یك‌قطبی‌شده پایدار نماند و شرق سابق، روسیه و شرق تازه سربرآورده، چین، مدعی شدند. بازتاب آن را در برخی اتفاقات نزدیك و معاصر مانند ضمیمه‌كردن كریمه به خاك روسیه و اشغال نمادین گرجستان می‌توان دید. روسیه در جهت نظامی احیا شد و در اقتصاد با پیوستن به سازمان كشورهای صادركننده نفت، اوپك، بیشتر خود را در برابر غرب تعریف كرد. چین با رشد حیرت‌آور اقتصادی به جایی رسید كه هرچند مبادلات اقتصادی پرحجمی با آمریكا دارد؛ اما چنان اعتمادبه‌نفسی پیدا كرده كه حتی زحمت خواندن متن تحریم‌های آمریكا را به خود نمی‌دهد و كار خودش را می‌كند. در چنین شرایطی زاده‌شدن پیمانی نظیر پیمان شانگهای كه تاریخ تولد آن تصادفا با حمله آمریكا به افغانستان یكی شده، چندان تعجب‌آور نیست. امروز نصف مردم جهان –البته به‌ واسطه تصمیم‌های دولتشان كه عموما هم نقشی در آن ندارند- عضو پیمان شانگهای هستند. ظاهرا اختلال یك‌قطبی به پایان راه رسیده. ایالات‌ متحده دیگر آشكارا و در عمل از حضور نظامی خود در پهنه جهان می‌كاهد و رفته‌رفته می‌شود منتظر اختلال دوقطبی یا حتی بیشتر در جهان بود.
و اما اقتصاد...
چنانچه بسیار هم نوشته‌اند، همكاری اقتصادی میان كشورهای عضو در پیمان شانگهای با وجود ابراقتصادهایی مانند چین و هند به‌هیچ‌عنوان چشمگیر نیست. همكاری اقتصادی این كشورها حجم بالا دارد؛ اما ربطی به پیمان ندارد. هنوز منطقه آزاد تجاری در آن تعریف نشده، واحد پول مشترك ندارد و حتی تجارت با پولی غیر از دلار و یورو در آن تحقق نیافته است؛ اما همه این آرزوها وجود دارد. در تاریخ 23 سپتامبر سال 2003 چین در نشست این سازمان پیشنهاد ایجاد منطقه متحد آزاد تجاری را به‌عنوان هدفی بلندمدت مطرح كرد. در زمینه انرژی بحث همكاری میان كشورها در زمینه نفت، گاز و منابع آبی مطرح است و همچنین ایجاد «كلوب انرژی» در سازمان به پیشنهاد روسیه مطرح شد كه هنوز تصویب كشورهای عضو را ندارد. درباره جایگزینی تجارت با دلار؛ این مسئله آرزوی دیرینه بسیاری از كشورها بوده و هست. از روسیه گرفته تا لیبی قذافی و ونزوئلای چاوز و بسیاری دیگر حتی صدام كه هیچ‌كدام جز روسیه عاقبت‌ به‌ خیر نشدند. حتی مجموع كشورهای اوپك نیز زمانی بدشان نمی‌آمد كه حداقل معاملاتشان را با اروپا به یورو تبدیل كنند. تمایل از جهت اروپا نیز وجود داشت و در سال 2003 گرهارد شرودر آلمانی به پوتین پیشنهاد كرد پول انرژی دریافتی را به یورو پرداخت كنند. پیشنهاد را از جانب اوپك نماینده ایران، جواد یارجانی، یك سال پیش از حمله آمریكا به عراق در نشستی در اسپانیا به اروپا ارائه كرد كه البته به جایی نرسید. ظاهرا عراق موفقیت‌هایی در دریافت یورو در مقابل نفت پیدا كرده بود؛ اما همبستگی میان حمله به عراق و این موضوع به‌هیچ‌عنوان ثابت‌شده نیست؛ اما بار دیگر و در سال‌های 2007 و 2008 این مبحث در شانگهای مطرح شد. سخنان ولادیمیر پوتین را می‌توان عصاره چرایی شكل‌گیری سازمانی نظیر سازمان همكاری شانگهای دانست. سخنان پوتین در اكتبر سال 2008 خطاب به اعضا به نقل از «راشا تودی» این است كه:
«اكنون به‌وضوح می‌توان شكست انحصار مالی دنیا را مشاهده كرد و نیز شكست خودخواهی اقتصادی را. برای حل این مشكل روسیه برای تغییر ساختار سیستم مالی جهان مشاركت خواهد كرد... . جهان اكنون شاهد سربرآوردن موقعیت ژئوپلیتیكی است كه از نظر كیفی متفاوت از گذشته است؛ مراكز اقتصادی و سیاسی جدید سر برآورده‌اند. ما نظاره‌گر و نیز مشاركت‌كننده در مسیر تغییر امنیت منطقه‌ای و معماری توسعه جهان كه مطابق واقعیات نوین جهان در قرن 21 باشد، خواهیم بود»؛ اما این آرزوها محقق خواهند شد؟ معلوم نیست. اگر محقق بشوند، خوب است؟ معلوم نیست. عضویت ایران در آن موفقیت‌آمیز است؟ باز هم معلوم نیست.