فاطمه محمودیفر– سالهاست که مسوولان درباره یک «سونامی جمعیتی» هشدار دادهاند زیرا پیشبینیهای داخلی و بینالمللی نشان میدهد که ایران تا سال۲۰۵۰ ممکن است یکی از پنج کشور دارای بزرگترین جمعیت سالمند باشد. در حال حاضر تقریبا ۱۱درصد از ایرانیان – حدود ۳/۵میلیون نفر از جمعیت ۸۴میلیونی- بالای ۶۰ سال دارند اما این رقم ممکن است بهطور قابلتوجهی در آینده افزایش یابد. طبق پیشبینی برنامه توسعه سازمان ملل (UNDP)، جمعیت سالمند ایران تا سال۲۰۵۰ بیش از ۳۰درصد کل جمعیت را تشکیل خواهد داد و ایران به کشوری با بزرگترین جمعیت سالمند در خاورمیانه تبدیل خواهد شد. در همین پیشبینیها جمعیت سالمند عربستان سعودی، رقیب منطقهای ایران، به ۲۵درصد کل جمعیت تا سال۲۰۵۰ خواهد رسید و در عراق فقط ۶/۱۰درصد خواهد بود.
طبق آماری که بهتازگی از سوی مرکز آمار ایران منتشر شده، تعداد نوزادان متولدشده در کشور طی سال ۱۴۰۳ برای اولینبار در چند دهه اخیر به زیر یکمیلیون نفر رسیده است. این عدد ساده شاید در نگاه اول فقط یک آمار باشد اما وقتی آن را کنار روند سالهای گذشته قرار بدهیم، متوجه میشویم با یکی از جدیترین هشدارهای جمعیتی کشور روبهرو هستیم؛ اتفاقی که از سال ۱۳۴۵ تاکنون سابقه نداشته است. واقعیت این است که کاهش چشمگیر تولدها فقط به معنای کمتر شدن بچهها نیست؛ این پدیده زنجیرهای از پیامدها را با خودش بههمراه میآورد. از پیر شدن جمعیت و بالا رفتن میانگین سن جامعه گرفته تا کمبود نیروی کار، اختلال در چرخه تولید و حتی تهدید فرهنگ و سرمایه اجتماعی. با این حال هنوز به نظر میرسد آطور که باید عمق این بحران جدی گرفته نشده است. از سوی دیگر احمد دلبری، رییس انجمن علمی سالمندان دیروز هشدار داد که با رسیدن سال۱۴۳۰، از هر سه ایرانی، یک نفر بالای ۶۰سال خواهد بود. دلبری با استناد به دادههای رسمی و تحلیلهای جمعیتشناسی گفت: «در کشورهای توسعهیافته، دو برابر شدن جمعیت سالمند بیش از یک قرن به طول انجامیده اما ایران این مسیر را تنها طی ۴۰سال طی خواهد کرد. این یک تغییر ساختاری بیسابقه است که آینده کشور را تحتتاثیر قرار خواهد داد.» براساس پیشبینیهای رسمی، جمعیت سالمند کشور که هماکنون حدود ۹میلیون نفر برآورد میشود، تا سال۱۴۳۰ به بیش از ۲۷میلیون نفر خواهد رسید. سهم سالمندان از کل جمعیت کشور نیز از ۱۱درصد کنونی به حدود ۳۳درصد افزایش مییابد. در حال حاضر حدود ۸۰ تا ۹۰هزار سالمند مجرد در کشور وجود دارد. پیشبینی میشود این عدد تا ۱۴۳۰ به بیش از ۵/۲میلیون نفر برسد. در نهایت در مسیر شکلگیری نسلی از سالمندان قرار گرفتهایم که نه فرزند دارند، نه از پوشش بیمهای برخوردارند، نه مسکن در اختیار دارند و نه مستمری دریافت میکنند. میانگین سن بازنشستگی در ایران ۵۲ سال است در حالی که امید به زندگی به ۷۵ تا ۷۶ سال رسیده است یعنی بیش از یکسوم عمر افراد پس از بازنشستگی سپری میشود. این در حالی است که در بسیاری از کشورها، فرآیند بازنشستگی تدریجی است و آموزشهای چندهزار ساعته برای آمادهسازی روانی، اجتماعی و مهارتی سالمندان ارائه میشود. اشاره انجمن علمی سالمندان به سالمند شدن دهه شصتیهاست که اکنون در دوره میانسالی قرار دارند و ۲۶ساله آینده به دوره سالمند میرسند.
دهه شصتیهای ایران
شهلا کاظمیپور، جامعهشناس پیشتر درباره جمعیت دهه شصتیها در ایران گفته بود که مطابق با آخرین آمارهای عنوان شده از جمعیت به تفکیک سن در سال ۹۵شمسی، حدود ۵/۸میلیون مرد و حدود ۸میلیون و ۳۰۰هزار زن دهه شصتی در کشور وجود دارند که مجموع جمعیت آنها بالغ بر حدود ۱۶میلیون و ۸۰۰هزار نفر میشود.
به گفته علیرضا رییسی، معاون بهداشت وزارت بهداشت، زنان ۳۵ تا ۴۹ساله که متولدین سالهای ۱۳۵۵ تا ۱۳۶۸ هستند، ۶۰درصد ساختار سنی زنان متاهل کشور را تشکیل میدهند.
طبق آمارهای موجود حدود ۲میلیون و ۱۰۰هزار مجرد دهه شصتی در کشور وجود دارد که یکمیلیون و ۴۰۰هزار نفر مجرد و ۷۰۰هزار نفر نیز کسانی هستند که یا همسرشان را از دست دادهاند یا طلاق گرفتهاند و البته حدود ۱۰میلیون نفر از دههشصتیها هم متاهل هستند. به عقیده کارشناسان، وضعیت اقتصادی ناپایدار، تورم، بیکاری و افزایش شدید هزینههای زندگی بهویژه در زمینه مسکن، اجارهبها و تامین مایحتاج اولیه باعث شده بسیاری از جوانان دهه شصتی ازدواج را به تعویق بیندازند.
تغییر نگاه، آغاز سقوط جمعیتی
دکتر امانالله قراییمقدم، جامعهشناس درباره کاهش نرخ تولد در سال۱۴۰۳ به «جهانصنعت» گفت: این روند قابل پیشبینی بود. متاسفانه شرایط اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی موجود در کشور منجر به تغییر نگرش زنان و مردان نسبت به آینده شده است. بسیاری از خانوادهها چشمانداز روشنی برای آینده نمیبینند و همین موضوع باعث کاهش تمایل به فرزندآوری شده است. افراد امروز با خود میاندیشند که چگونه از پس هزینههای سنگین فرزندداری مانند تغذیه، بهداشت، آموزش و سایر نیازهای اساسی برآیند، آن هم در شرایطی که بیکاری، بیثباتی اقتصادی، افزایش نرخ طلاق و بحران مسکن وجود دارد. این مساله صرفا محدود به شهرها نیست بلکه در روستاها نیز نمود پیدا کرده است. دیگر مردان و زنان روستایی هم نسبت به آینده فرزندانشان دچار تردید شدهاند.
وی افزود: این تغییر نگرش ذهنی، از سالها پیش قابل پیشبینی بود. ما از ۴۰ تا ۵۰سال پیش در مقالاتمان نسبت به چنین آیندهای هشدار داده بودیم. وقتی جامعهای آیندهای روشن برای خود متصور نیست، افراد ترجیح میدهند ازدواج نکنند یا فرزندی به دنیا نیاورند.
این جامعهشناس یکی دیگر از عوامل کاهش فرزندآوری را کاهش آمار ازدواج دانست و افزود: هزینههای سنگین ازدواج، نبود شغل، درآمد پایین و نبود مسکن از جمله عواملی هستند که مانع ازدواج جوانان شدهاند. از سوی دیگر شکلگیری روابط خارج از چارچوب ازدواج رسمی نیز رو به افزایش است. من اصطلاح «همباشی سیاه» را برای این نوع روابط بهکار میبرم چرا که برخلاف ازدواج سفید که در برخی جوامع با چارچوبهای قانونی همراه است، این روابط آیندهای تاریک و مبهم دارند. چنین سبک زندگی نهتنها جایگزین مناسبی برای ازدواج نیست بلکه موجب تضعیف بنیان خانواده میشود.
قراییمقدم تاکید کرد: این تحولات به کاهش باروری و در نهایت کاهش جمعیت منجر شده است. وقتی جمعیت کاهش یابد نیروی انسانی که مهمترین سرمایه اجتماعی به شمار میرود کاهش پیدا میکند. حتی اگر منابع طبیعی، کارخانهها و زیرساختهای صنعتی در اختیار داشته باشیم، بدون نیروی انسانی کارآمد توسعه اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی غیرممکن است. همانطور که بنیامین هیگن میگوید: نیروی انسانی ستون فقرات هر جامعهای است.او در ادامه افزود: بدون نیروی انسانی انتقال میراث فرهنگی از نسلی به نسل دیگر نیز مختل میشود. در نتیجه جامعه بهتدریج تحلیل رفته و به سوی رکود و مرگ اجتماعی پیش میرود. ستون خیمه هر جامعهای خانواده است و خانواده با ازدواج و فرزندآوری شکل میگیرد. اگر این روند متوقف شود، جامعه در مسیر نابودی قرار میگیرد.
راهکار چیست؟
قراییمقدم درباره راهکارهای موجود برای برونرفت از این وضعیت گفت: راهحل این است که چشمانداز آینده کشور را برای جوانان روشن کنیم. اشتغالزایی، تامین مسکن، کاهش هزینههای زندگی، ایجاد امنیت اقتصادی و تقویت نظام حمایت اجتماعی از اولویتهای اصلی است. وقتی یک مرد جوان شغلی ندارد یا درآمد کافی ندارد، چگونه میتواند خانوادهای تشکیل دهد؟ آمار رسمی بیکاری بین ۸ تا ۱۱درصد است در حالی که حتی افرادی که شاغل هستند، توان تامین هزینههای اولیه زندگی خود را ندارند.
تغییر تربیت، تغییر فرهنگ فرزندآوری
قراییمقدم همچنین به مساله تربیتی اشاره کرد و گفت: ما جوانان را مسوولیتپذیر تربیت نکردهایم. به زنان و دختران نگفتهایم که مادری و فرزندآوری یکی از وظایف مهم اجتماعی است. در سالهایی که خودم درس «تنظیم خانواده» را تدریس میکردم، شاهد تغییر ذهنیت جوانان نسبت به مقوله فرزندآوری بودم؛ تغییری که متاسفانه پیامدهای گستردهای دارد.این جامعهشناس یادآور شد: بسیاری از کشورهای پیشرفته نیز امروزه با این بحران روبهرو هستند. ژاپن، بلاروس و حتی چین که سالها سیاست تکفرزندی را دنبال میکرد، امروز به مردم خود برای فرزندآوری جایزه میدهد. دلیلش هم ساده است: کاهش جمعیت برابر است با کاهش سرمایه انسانی و در نتیجه تهدیدی برای آینده کشور.
در پایان قراییمقدم با انتقاد از سیاستهای جمعیتی دولت در دهههای گذشته گفت: پس از انقلاب، مسوولان شعار «فرزند کمتر، زندگی بهتر» را سر دادند. تفکر آن دوران اکنون تاثیر خود را گذاشته و خانوادهها دیگر فرزند را نعمت نمیدانند بلکه باری بر دوش خود میپندارند. این نگاه باید اصلاح شود. بیاعتمادی به آینده، گرانی، تورم، فقر، بیکاری، طلاق، اعتیاد و حتی پدیدههایی چون گورخوابی، همگی عواملی هستند که زوجها را از فرزندآوری منصرف میکنند. امروز خانوادهها برای آوردن یک فرزند، حساب و کتاب میکنند و در نهایت به این نتیجه میرسند که «الان زمان مناسبی نیست.»