محمدرضا ستاری در جهان صنعت نوشت: در سال ۱۹۶۹، شرکت فیلیپس پترولیوم در حالی که قصد توقف عملیات کاوش در فلات قاره نروژ را داشت، تصمیم گرفت یک چاه دیگر را حفاری کند و در این مرحله آخر بود که در اوج ناامیدی به گنج رسید؛ کشفی که نروژ را به یکی از ثروتمندترین کشورهای جهان تبدیل کرد و حالا صندوق ثروت حاکمیتی این کشور که برای سرمایهگذاری درآمدهای نفتی تاسیس شد، حدود دوتریلیون دلار یعنی معادل تقریبا ۳۴۰هزار دلار برای هر نروژی را مدیریت میکند. در چنین شرایطی برای سالها، درآمد نفت و صندوق ثروت باعث شده این کشور کوچک از نرخ بیکاری پایین، بدهی دولتی اندک و شبکه تامین اجتماعی گستردهای برخوردار باشد که استانداردهای زندگی بالایی را تضمین میکند.
اخیرا اما نشانههایی از ترک خوردگی ظاهر شده است زیرا میزان مرخصی استعلاجی در میان نروژیها نسبت به دهه پیش بسیار افزایش یافته و هزینههای خدمات بهداشتی را بالا برده است. همچنین نمرات دانشآموزان در آزمونها نسبت به دیگر کشورهای اسکاندیناوی بدتر شده و منتقدان دولت معتقدند که پروژههای عمرانی ناکارآمد زیادی مانند تونلها و پلهای بیهدف ساخته شدهاند. بنابراین در میان نگرانیهای فزاینده مبنی بر اینکه نروژ در حال تبدیل شدن به کشوری فربه، غیرمولد و ناسالم است، مردم این کشور شروع به پرسیدن این سوال کردهاند که آیا مطلوب است یک کشور پول زیادی داشته باشد؟
در همین راستا طبق گزارشی که اخیرا بلومبرگ منتشر کرده، مارتین بکشهولته، نویسنده کتاب «کشوری که بیش از حد ثروتمند شد» میگوید: نروژ باید آهنربایی برای جذب فرصتها و مردم باشد. ولی عکس آن اتفاق افتاده زیرا هیچگونه جاهطلبیای وجود ندارد و دلیل این امر نیز به خاطر صندوق نفت است.
در واقع بکشهولته به عنوان اقتصاددان و رییس سابق دفتر مککینزی در اسلو با کتاب جدیدش، اعصاب جامعه را تحریک کرده است. کتاب او که در ژانویه سال جاری میلادی منتشر شد، بیش از ۵۶هزار نسخه فروش داشته؛ آن هم در حالی که محبوبترین رمان سال گذشته تنها حدود ۸۰هزار نسخه فروخته است.
ولخرجیهای دولتی
در کتاب، بکشهولته ۴۶ساله، مثالهایی از ولخرجیهای دولت و مشوقهای نادرست اقتصادی در نروژ ارائه میشود. پروژه مترویی که شبهجزیرهای در حومه اسلو را به شهر متصل میکند، شش برابر بیشتر از بودجه تعیین شده هزینه داشته است. پروژههایی مانند مزارع بادی فراساحلی یا میدانهای نفتی که بهطور معمول سودآور نیستند از معافیتهای مالیاتی برخوردارند. یا مردم خانهدار وامهای زیادی گرفتهاند چون مطمئن هستند دولت بازنشستگیشان را تامین میکند؛ امری که باعث شده نسبت بدهی به درآمد خانوارها در نروژ ۲۲۰درصد بالاتر از کشورهای OECD باشد.
البته کتاب هولته با انتقادات زیادی نیز روبهرو شده است. اویستین اولسن، رییس سابق بانک مرکزی نروژ گفته که کتاب وی پر از اشتباهات است؛ از جمله بزرگنمایی در مورد کاهش بهرهوری. محققان اداره آمار نروژ نیز گفتهاند که این کتاب تصویری ناقص و نادرست از تاریخ اقتصادی کشور ارائه میدهد و تاکید کردهاند که نروژ کشوری کوچک و شدیدا تحتتاثیر عوامل خارجی است. با این حال، اقتصاددان دیگری به نام اسپن هنریکسن گفته با اینکه شاید برخی اعداد دقیق نباشند اما هولته احساسات واقعی مردم نروژ را منعکس کرده است.
دادههایی که نگرانیها را تایید میکنند
دادهها نشان میدهد، نروژ بیش از هر کشور OECD به جز لوکزامبورگ، برای نهادهای آموزشی هزینه میکند؛ به طوری که هزینه سالانه بهازای هر دانشآموز از دوره ابتدایی تا دانشگاه حدود ۲۰هزار دلار است. این امر زمانی اهمیت مییابد که بدانیم، میانگین هزینه OECDبه ازای هر دانشآموز حدود ۱۴هزار دلار است. با این حال نتایج آزمونهای بینالمللی استاندارد نشان میدهد عملکرد تحصیلی دانشآموزان نروژی در حال افت است. از سال ۲۰۱۵، نمرات دانشآموزان ۱۵ساله نروژی در برنامه ارزیابی بینالمللی دانشآموزان در ریاضی، علوم و خواندن کاهش یافته و اکنون پایینتر از میانگین OECD قرار دارد. در دسامبر گذشته نیز ارنا سولبرگ، رهبر حزب محافظهکار اپوزیسیون گفت: نروژ در آستانه فاجعهای در علوم طبیعی است که آینده اقتصادی کشور را تهدید میکند.
در این میان کارشناسان دلایل متعددی را مطرح میکنند؛ از جمله سستی نهادی، افزایش سهم دانشآموزان مهاجر، چالشهای فزاینده سلامت روان و شکافهای مهارتی ناشی از نابرابری اجتماعی-اقتصادی.
رشد کند نروژ
نروژ همچنین چهاربرابر میانگین OECD برای مزایای ناتوانی و بیماری هزینه میکند که معادل ۸درصد تولید ناخالص داخلی است و کارمندان تماموقت بهطور میانگین ۵/۲۷روز در سال مرخصی استعلاجی به سر میبرند که این هم بالاترین میزان در میان کشورهای OECD محسوب میشود. بنابراین برخی منتقدان این سطح از بیماری را به سیستم رفاه سخاوتمندانه نروژ نسبت میدهند زیرا این کشور حقوق کامل با سقفی بالاتر از میانگین درآمد را تا ۱۲ماه مرخصی بیماری تضمین میکند؛ چیزی که صندوق بینالمللی پول آن را سیستم مزایای اجتماعی پرهزینه توصیف کرده است.
در واقع بازده پایین در آموزش و وضعیت خاص در مرخصی بیماری، نشانههایی از یک مشکل اساسیتر به نام کندترین رشد بهرهوری در میان کشورهای ثروتمند طی دو دهه گذشته هستند که ناظران را نگران کرده است. در همین رابطه، هانسیورگ بلوخلیگر، رییس میز نروژ و ایسلند در OECD میگوید: مشکل اصلی در بهرهوری کلی اقتصاد است؛ بهویژه در بخشهایی که باید موتور رشد باشند مانند تولید و فناوری پیشرفته که در کشورهای دیگر پیشبرنده اقتصاد هستند.
نشانههایی از توقف نوآوری نیز دیده میشود. سرمایهگذاری در تحقیق و توسعه بهعنوان درصدی از تولید ناخالص داخلی از زمان همهگیری کرونا، کاهش یافته و گزارشی از انجمن سرمایهگذاری خصوصی نروژ نشان میدهد که در سال گذشته تعداد دورههای تامین مالی اولیه کمتر از هر زمان دیگری بوده است. از سوی دیگر، برخی رهبران تجاری نیز از نظام مالیاتی انتقاد دارند که به گفته آنان، موفقیت را تنبیه میکند. به عنوان مثال چندین فرد ثروتمند نروژی شناخته شده کشور را ترک کرده و به سوییس با بار مالیاتی کمتر، مهاجرت کردهاند.
در همین راستا، پال رینگهولم مدیر ارشد سرمایهگذاری در شرکت مشاوره Formue که ۱۷میلیارد دلار را مدیریت میکند میگوید: ما مدلی را انتخاب کردهایم که برای سرمایهگذاری جذاب نیست. نروژ باید جایی باشد که استعدادهای سراسر جهان را جذب کرده و محلی برای کسبوکارهای شکوفا باشد اما ما راه معکوس را انتخاب کردهایم و این عجیب است چراکه یکی از ثروتمندترین کشورهای جهان هستیم.
درس عبرت
در چنین شرایطی، هولته میگوید: دولت نروژ سرمایهگذاری زیادی در زیرساختها میکند ولی اثربخشی هزینهها زیر سوال است. مثالهای او شامل پروژهای ۶/۲میلیارد دلاری برای جذب کربن است که سودآوری آن هنوز نامشخص است. همچنین یک خط راهآهن که از سال ۲۰۱۹ در حال ساخت است، ممکن است هر کیلومتر آن ۳۰۰میلیون دلار تمام شود و احتمالا پنج سال دیگر به پایان برسد.
به همین دلیل است که هیلده بیورنلند، استاد اقتصاد در مدرسه بازرگانی BI نروژ میگوید: کشور دچار نسخهای ملایم از بیماری هلندی شده؛ اصطلاحی که توصیف میکند چگونه کشف گاز طبیعی در هلند باعث رکود صنعتی شد زیرا افزایش ارزش پول ملی صادرات را غیررقابتی کرد. البته نروژ تاکنون از چنین سرنوشتی دوری کرده اما پرداختهای رفاهی بالا و رشد کند بهرهوری، موفقیت آن را تهدید میکنند.
به گفته برخی ناظران، در حالی که تولید سوختهای فسیلی حدود دو دهه پیش به اوج رسید، جنگ اوکراین و تحریمهای روسیه باعث شد تقاضای اروپا برای نفت و گاز نروژ دوباره بالا برود و اکنون این بخش ۲۱درصد تولید ناخالص داخلی نروژ را تشکیل میدهد. بنابراین برای کشورهای دیگری که منابع طبیعی غنی دارند، نروژ هم الگویی موفق در نحوه مدیریت ثروت است و هم هشداری در مورد اهمیت سرمایهگذاری درآمدها در دیگر بخشها برای ایجاد اقتصادی متوازنتر.
در این میان، صندوق ثروت حاکمیتی عظیم نروژ که در میانه دهه ۱۹۹۰ تاسیس شد، قرار بود درآمدهای نفتی را در صنایع و جغرافیاهای متنوع سرمایهگذاری کند تا از تورم در اقتصاد داخلی جلوگیری شود. یک اصل کلیدی این بود که فقط بازده سالانه پیشبینی شده (اکنون معادل ۳درصد از صندوق) میتواند برای کسری بودجه استفاده شود.
این رویکرد تا حدود سال ۲۰۱۲ مؤثر بود اما پس از آن ارزش پرتفوی بهسرعت افزایش یافت و اکنون این صندوق نزدیک به دو تریلیون دلار ارزش دارد؛ یعنی سیاستمداران میتوانند بدون نقض قوانین بودجهای، منابع زیادی را صرف بخش عمومی کنند. در نتیجه برداشتها از صندوق اکنون ۲۰درصد بودجه سالانه کشور را پوشش میدهند، در حالی که دو دهه پیش این رقم کمتر از ۱۰درصد بود.
خطرات شناخته شده
در همین راستا مساله اصلی، سرنوشت بلندمدت میادین نفتی کشور است. اداره منابع نفت و گاز نروژ پیشبینی میکند تولید نفت تا بعد از ۲۰۵۰ ادامه خواهد یافت اما مدیریت گذار به دورهای که هیدروکربنها دیگر جایگاه اصلی در اقتصاد ندارند، کار دشواری خواهد بود. اکنون بیش از ۲۰۰هزار نفر معادل ۱۰درصد نیروی کار بخش خصوصی در صنایع نفت، گاز و بخشهای مرتبط شاغل هستند. بنابراین این مشاغل و درآمدهای صندوق ثروت حاکمیتی در معرض خطر کاهش درآمدهای نفتی قرار دارند.
البته، فعلا نروژ همچنان استاندارد زندگی نسبتا بالایی دارد اما نگرانیهایی که بکش هولته در کتابش مطرح میکند بیپایه نیستند. مقامهای بانک مرکزی و دیگران سالهاست درباره این خطرات هشدار دادهاند. اقتصاددانی به نام کارن هلن اولتویت-مو در سال ۲۰۱۴ گفت: ثروت فسیلی باعث شده کشور نسبت به چند دهه پیش لوس و نازپرورده شود.
هولته نیز میگوید: شباهتهایی میان نروژ و ایالاتمتحده میبیند؛ به طوری که صندوق نفت نروژ اکنون شبیه تقاضای نامحدود برای بدهی دولتی آمریکاست. وی در همین راستا چند ماه قبل و در یک کنفرانس علمی تصریح کرده، سعی کردم کتابم را طوری بنویسم که مردم را عصبانی کند. در واقع راهحلهایی که در کتاب پیشنهاد میکنم شامل کاهش شدید مالیات و هزینههای دولتی و اعمال محدودیتهای سختگیرانهتر برای برداشت از صندوق نفت است. او میافزاید: ما مثل وارثانی هستیم که شش برابر حقوق سالانهمان را در بانک داریم و این یعنی میتوانیم راه سادهتر را انتخاب کنیم. در واقع ما داریم بزرگترین فرصت یک کشور غربی در دوران مدرن را تلف میکنیم.