پایگاه خبری تحلیلی اقتصاد بازار

امروز: چهارشنبه 5 دی 1403, 23 جمادی‌الثانی 1446, Wednesday 25 December 2024
کد خبر: 6557
منتشر شده در پنج شنبه, 18 بهمن 1397 01:08
تعداد دیدگاه: 0
دکتر عباس ملکی مطرح کرد:

دکتر عباس ملکی، دانشیار سیاست‌گذاری انرژی دانشگاه صنعتی شریف در گفت‌وگویی با «دنیای اقتصاد» به بررسی تحولات اخیر در مناسبات ایران با اروپا و آمریکا از جمله راه‌اندازی SPV و تلاش واشنگتن برای برگزاری اجلاس ورشو پرداخت و با اشاره به راه‌اندازی کانال مالی اروپا و شرکت اینستکس ضمن آنکه این اقدام را یک گام مثبت تلقی کرد، گفت که این اقدامات اروپا، حداکثر و سقف خواسته‌های ایران نیست اما می‌تواند کف خواسته‌های ما را پوشش دهد. وی در رابطه با برخی اختلافات میان بروکسل و واشنگتن بر سر مسائل مختلف از جمله ایران تاکید کرد که نباید این‌گونه تلقی کرد که اروپا و آمریکا بر سر ایران با یکدیگر درگیر اختلاف و جنگ خواهند شد، چرا که نقاط وفاق آنها بیش از نقاط اختلاف‌شان است. دکتر ملکی همچنین در مورد اعلامیه اخیر اتحادیه اروپا توضیح داد که به‌نظر می‌رسد این بیانیه فهرستی از مجموعه دیدگاه‌های کشورهای عضو اتحادیه در سال‌های اخیر است. واقعیت آن است که این مجموعه بزرگ جهانی، در عین اشتیاق به داشتن روابط متعادل با ایران، نگرانی‌هایی نیز دارند. حالا میدان برای دیپلمات‌های ایرانی باز است که با مذاکره نسبت به رفع این نگرانی‌ها کوشا باشند. شاید برگزاری نشستی تحت عنوان دیالوگ ایران-اروپا در تهران یا یکی از شهرهای اروپا مناسب باشد.  

هفته گذشته سه کشور آلمان، فرانسه و انگلیس از اجرایی شدن کانال مالی ویژه با ایران خبر دادند؛ ارزیابی شما از راه‌اندازی کانال مالی برای پشتیبانیتجارت با ایران موسوم به «اینستکس» چیست؟

راه‌اندازی SPV یا کانال مالی اروپا و شرکت اینستکس به‌طور کلی اقدامات مثبتی ارزیابی می‌شوند و باید جمهوری اسلامی ایران این مسائل را درنظر بگیرد. درواقع اروپا سال‌هاست که به دنبال تجربه کردن روش‌های جدیدی برای بیرون آوردن دلار از وضعیت انحصاری خود است و طبیعی است که این اقدامات در تئوری قابل دستیابی نیست بلکه در عمل باید انجام گیرد. اروپایی‌ها دوبار این اقدام را در مورد کوبا و نیکاراگوئه انجام دادند و اکنون نیز در مورد ایران می‌خواهند دست به چنین اقدامی بزنند. علاوه بر اینکه این اقدام به نفع ایران است، اروپا را نیز در پیشبرد امور به جلو می‌راند؛ لذا طبیعی است که تهران در این زمینه‌ها باید همکاری لازم را داشته باشد.

 

 به نظر شما SPV چقدر امکان موفقیت دارد و ایران باید در این شرایط چه کند؟

همچنان که پیش‌تر گفتم اجرای SPV یک گام مثبت تلقی می‌شود ولی این اقدامات اروپا، حداکثر و سقف خواسته‌های ایران نیست اما می‌تواند کف خواسته‌های ما را پوشش دهد. لذا باید شرکت‌ها، وزارتخانه‌های اجرایی و موسسات را وادار کرد که دراین چارچوب فعالیت کنند تا مشکلات آن رفع شود. حتی اگر در مقطع فعلی آمادگی برای امور کشاورزی، پزشکی یا مواد غذایی وجود دارد باید آنها را سریع‌تر عملیاتی کرد. نباید از نظر دور داشت که کشورهای دیگر به فکر ما نیستند بلکه ما باید مانند هر کشور دیگری به فکر خودمان باشیم. چه درست و چه غلط، ما دوره‌ای را گذراندیم که به لحاظ روانی به مردم این‌گونه القا می‌شد که مواد غذایی یادارو در ایران کم است. بخش خصوصی و اتاق بازرگانی که خیلی مشتاق بودند این امور را انجام دهند باید سریع‌تر آن را آغاز کنند تا ببینیم به کجا می‌رسد. همچنین باید به تدریج حوزه همکاری‌ها را به بخش‌های صنعتی و خدماتی گسترش داد.

سناریوی دیگری که پیش روی ایران قرار دارد نیز این است که با تمام این موارد مخالفت کند که اگر درخصوص استفاده از کانال مالی اروپا مخالفتی از سوی ایران صورت پذیرد این سوال پیش می‌آید که پس ایران چه برنامه‌ای دارد و می‌خواهد چه کند؟

به نظر من، جمهوری اسلامی مدیر یک خانواده بزرگ ۸۲ میلیون نفری است و باید تلاش کند که همه این ۸۲ میلیون نفر را راضی نگه دارد. درواقع ایران می‌تواند در برخی موارد از چیزهایی که ما را قانع نمی‌کند به‌عنوان اعتراض چشم‌پوشی کند ولی بلافاصله این سوال مطرح می‌شود که این چه تاثیری روی جامعه دارد؛ آن هم جامعه‌ای که با تغییرات اقلیمی به شدت متلاطم روبه‌رو است. همچنین ساختارهای ایران نیاز به نوسازی و بازسازی دارد و از همه مهم‌تر مردم ایران مردمی هستند که مایلند به کشورهای دیگر رفت‌وآمد داشته باشند که باید فضا برای این خواسته مردم فراهم شود. یکی از نقاط قوت ایران، آموزش عالی آن است که باید شرایطی فراهم شود تا کسانی که مایل به تحصیل در ایران هستند بتوانند وارد کشور شوند.

اروپا در مساله ایران همچنان مصر است که به تعهدات خود پایبند باشد و این یکی از نقاط مثبت در روابط ایران و اروپاست. ما باید از رویکرد افرادی چون خانم موگرینی و وزرای خارجه اتحادیه اروپا که به دنبال حفظ برجام هستند و در مورد مسائل مربوط به ایران هزینه‌ می‌پردازند قدردانی کنیم و راه‌هایی برای گسترش این رویکرد نزد کشورهای دیگر پیدا کنیم.

 

با توجه به اینکه آمریکا تلاش بسیاری کرد تا این کانال راه‌اندازی نشود و اروپا را نیز تهدید کرده که اگر تحریم‌ها را دور بزنند تحریم خواهند شد، اکنون آیا راه‌اندازی SPV ممکن است روابط دو سوی آتلانتیک را تحت‌الشعاع قرار دهد و شکاف ایجاد شده بعد از روی کار آمدن ترامپ بین طرفین را تشدید کند؟

نباید این‌گونه تلقی کرد که اروپا و آمریکا بر سر ایران با یکدیگر درگیر اختلاف و جنگ خواهند شد؛ درواقع اروپایی‌ها نیز تا اندازه‌ای پیش می‌آیند.

به نظر نمی‌رسد شکاف بین اروپا و آمریکا آنقدر عمیق شود که رودرروی یکدیگر قرار بگیرند. باید توجه داشت وضعیت فعلی آمریکا و هیات حاکمه آن یک وضعیت استثنایی است. چرا که دولت ترامپ حتی در داخل کشور نیز با دیگر ارگان‌ها و جریان‌ها درگیر است و در همین رابطه تعطیلی طولانی‌مدت دولت فدرال را شاهد بودیم.

به‌طور کلی می‌توان گفت که نقاط وفاق اروپا و آمریکا بیش از نقاط اختلاف آنها است. زیرا این دو از یک جایگاه و آبشخور فلسفی، فرهنگی و تمدنی سیراب می‌شوند و دلیلی دیده نمی‌شود که بین انگلیس و آمریکا یا حتی فرانسه و آمریکا که دو شکل از تمدنغربی هستند، اختلافات خیلی شدت یابد.

 

دیپلماسی فعلی ایران در مقابل اروپا را چطور ارزیابی می‌کنید و به نظر شما آیا تهران می‌تواند از فرصت ایجاد شده یعنی همین شکاف سطحی بین اروپا و آمریکا بهره‌برداری کند؟

این مساله بستگی به تدبیر و درایت دولت جمهوری اسلامی ایران و مذاکره‌کنندگان دارد؛ نباید از یاد برد که در اروپا و در کشورهایی مانند اتریش، ایتالیا و آلمان جریان‌های راست افراطی به تدریج در حال تقویت شدن هستند. هدف این است که دیپلماسی ایران فضای بیشتری برای مانور داشته باشد تا با حداکثر کشش، به منافع ملی بهینه دست یابیم. به همین دلیل به نظر می‌رسد که باید مشکلات را با اروپا کمتر کرد و حتما باید به لحاظ امنیتی تنش‌ها میان طرفین کاهش پیدا کند.

از دیگر مسائلی که برای کشورهای اروپایی اهمیت دارد، مساله حقوق بشر است. اگر به چند دوره ریاست‌جمهوری اخیر در ایران نگاهی بیندازیم، حتی در دوره ریاست‌جمهوری آقای احمدی‌نژاد، رفت‌وآمد میان دانشگاهیان و نخبگان ایران و اروپا بیشتر از مقطع فعلی بود. در حال حاضر مشخص نیست که به چه دلیلی این تبادلات علمی و فرهنگی تا این حد کاهش یافته است.

 

اتحادیه اروپا روز دوشنبه، ۱۵ بهمن، در جمع‌بندی از موضع خود در قبال ایران مدعی شد که «به شدت نگران» فعالیت موشکی بالستیکی تهران است و از جمهوری اسلامی خواست تا این فعالیت‌ها به‌ویژه پرتاب موشک‌های بالستیک را متوقف کند. بیانیه اتحادیه اروپا در ۱۲ بند به طیف گسترده‌ای از موضوعاتی که مرتبط با ایران است از جمله برنامه موشکی بالستیک، نقش تهران در منطقه، راه‌اندازی سازوکار ویژه مالی و تجاری و پایبندی ایران به تعهداتش در چارچوب برجام پرداخته است. ارزیابی شما از این بیانیه چیست؟

در مورد اعلامیه اخیر اتحادیه اروپا به‌نظر می‌رسد که این بیانیه فهرستی از مجموعه نظرات کشورهای عضو اتحادیه در سال‌های اخیر است. واقعیت آن است که این مجموعه بزرگ جهانی، در عین اشتیاق به داشتن روابط متعادل با ایران، نگرانی‌هایی نیز دارند. حالا میدان برای دیپلمات‌های ایرانی باز است که با مذاکره نسبت به رفع این نگرانی‌ها کوشا باشند. شاید برگزاری نشستی تحت عنوان دیالوگ ایران-اروپا در تهران یا یکی از شهرهای اروپا مناسب باشد.

 

دکتر ملکی، در شرایطی که کشورهای اروپایی تلاش‌هایی برای ادامه برجام با ایران انجام می‌دهند که ماحصل آن فعلا راه‌اندازیSPV بوده است، آمریکا در تکاپو برای برگزاری اجلاس ورشو است. هرچند مایک پمپئو، وزیر خارجه آمریکا از مواضع اولیه‌اش مبنی بر دستور کار ضدایرانی این نشست تاحدی عقب‌نشینی کرده؛ اما همچنان برخی این نشست را فاز جدید رویارویی واشنگتن با تهران تلقی می‌کنند.  نظر شما راجع به این اجلاس چیست و آمریکا از برگزاری آن چه اهدافی را دنبال می‌کند؟

به نظر می‌رسد که برگزاری اجلاس ورشو در اولین ماه‌های سال ۲۰۱۹ به نوعی در جهت سیاست‌های کلی ایالات متحده آمریکا در مقابله با جمهوری اسلامی ایران و نفوذ ایران در منطقه باشد. اگر نگاهی به وضعیت خاورمیانه در ماه‌ها و سال‌های اخیر داشته باشیم، متوجه می‌شویم که شکل موزاییک خاورمیانه، آسیای غربی و‌ آفریقای شمالی به‌صورت کاملا مشخصی تغییر پیدا کرده است. تلاش‌های مفصل و پرهزینه عربستان، قطر و ترکیه با هدف تشکیل یک جبهه واحد علیه کشورهایی مانند سوریه و عراق به شکست انجامید، باعث انشقاق بین این جبهه شد و از دل این آتش، اختلافات شدید قطر و عربستان سعودی بروز کرد.

پس از آن، نزدیکی‌های ایران، ترکیه، قطر، روسیه و سوریه پدیدار شد و در عراق نیز نیروهای شیعی طرفدار ایران قدرت را به‌صورت کامل در دست گرفتند و استقلال کردستان نافرجام باقی ماند. گرچه در کشورهایی مانند بحرین، مصر و یمن، سرکوب یا جنگ ادامه دارد؛ اما به‌صورت کلی ایالات متحده آمریکا و متحد استراتژیک آن یعنی رژیم اسرائیل احساس ناامنی می‌کنند. آنها این احساس ناامنی را به نیروهای مختلفی منتسب می‌کنند؛ در گذشته به نیروهایی در داخل سوریه و اکنون به جمهوری اسلامی ایران.

طبیعی است که آمریکا و متحدانش برای تغییر فضا به نفع خودشان نیاز به فعالیت‌های روابط عمومی دارند و روابط عمومی به معنای آماده‌سازی افکار عمومی برای هرگونه فعالیت در مناطق و مراکز مختلف است. در گذشته ایالات متحده این کار را در مجمع عمومی ملل متحد، شورای امنیت، اجلاس داووس و مجامع منطقه‌ای در داخل خاورمیانه انجام می‌داد؛ اما در ماه‌های اخیر متوجه شده که در مراکز یاد‌شده کمتر نفوذ دارد. بنابراین در حال بهره‌برداری از یکی از حلقه‌های ضعیف اتحادیه اروپا به نام لهستان است. لهستان و دیگر کشورهای اروپای شرقی و اروپای مرکزی که به تازگی از کمونیسم رها شده‌اند، نیاز شدیدی به سرمایه‌گذاری و تکنولوژی دارند و علاوه بر آنکه در اتحادیه اروپا حضور دارند، احساس می‌کنند شاید بتوانند از واشنگتن نیز کمک‌هایی دریافت کنند. به همین دلیل برخی از این کشورها به نظریات آمریکا توجه دارند. با این تفاسیر به نظر من اجلاس ورشو، موضوع مهمی نیست و به اهداف نخستینی که مایک پمپئو، وزیر خارجه آمریکا در سخنرانی اولیه خود به آن اشاره کرده بود؛ یعنی محکوم کردن ایران نخواهد انجامید.

آنها مجبور هستند مسائل دیگری را نیز در این اجلاس وارد کنند و موضوع ایران، محور اصلی آن نخواهد بود. به‌طور کلی اجلاس ورشو نه مساله مهمی است و نه با موفقیت همراه خواهد شد.

 

به نظر شما بهترین رویکرد و دیپلماسی از سوی تهران در برابر برگزاری این اجلاس چه می‌تواند باشد؟

ببینید زمزمه‌هایی مبنی بر دعوت از ایران برای حضور در اجلاس ورشو از سوی لهستان مطرح شده و بهتر است که جمهوری اسلامی نیز در این اجلاس شرکت و نظرات خود را بیان کند. در این رابطه رئیس‌جمهور لهستان گفته بود که شاید از ایران برای حضور در این اجلاس دعوت کنند. زیرا اگر محور نشست ورشو، مسائل مربوط به منطقه است و قرار است راجع به منطقه صحبت شود، ایران باید در این اجلاس حضور داشته باشد چرا که بدون شک حرف‌هایی برای گفتن دارد.  لذا گزینه اول این است که اگر از ایران به‌صورت رسمی دعوت شود باید با دولت لهستان بیشتر صحبت کنیم که مدیریت نشست با چه کسی است و موضوعات چیست. اگر این اجلاس یک اجلاس بین‌المللی است و از ایران هم برای حضور در آن دعوت شود، با در نظر گرفتن موارد فوق، ایران می‌تواند در این اجلاس شرکت و حرف‌هایی راکه دارد مطرح کند. با تمام این تفاسیر به نظر نمی‌رسد آنچه  آمریکایی‌ها در ابتدا گفته بودند محقق شود یعنی یک اجلاس جهانی علیه ایران.  زیرا همانطور که اشاره شد برخی از کشورهای اروپایی یا در این نشست شرکت نمی‌کنند یا در سطح پایین شرکت می‌کنند و در منطقه نیز برخی از کشورها چون رابطه خوب و نزدیکی با ایران دارند اگر دستور کار نشست ضدایرانی باشد حتما اعتراض خواهند کرد.  درواقع اگر مدیریت اجلاس برعهده لهستان باشد به نظر نمی‌رسد که بتوانند به‌صورت افراطی اهداف ضدایرانی را مطرح کنند و در این شرایط اگر از تهران نیز دعوت شود، مقامات کشورمان به خوبی می‌توانند منافع ایران را تبیین کنند. همچنین واکنش دیگری که ایران می‌تواند به این اجلاس داشته باشد این است که یک اجلاس بزرگ در مورد یکی از مشکلات جهانی یا اشتراکات بین‌المللی مانند تغییر اقلیم، مسائلی مانند آب‌های متفاوت در کشورها یا یک عنوان فرهنگی مانند گفت‌وگوی تمدن‌ها برگزار و کشورهای منطقه و اروپا را دعوت کند. در چنین شرایطی حتی اگر ایران به این نشست دعوت نشود و در آن مباحث ضد ایرانی مطرح شود، اجلاس ذکر شده می‌تواند پاسخی به تلاش آمریکا برای انزوای ایران باشد.

 

چرا در بین کشورهای اروپایی، لهستان برای برگزاری اجلاس انتخاب شد؟

لهستان کشوری است که شدیدا به سرمایه و تکنولوژی نیاز دارد و یک دولت دست‌راستی نیز در آنجا بر سر کار است. همچنین عمدتا کشورهای اروپای مرکزی بیشتر به کمک‌های آمریکا چشم دوخته‌اند. از دیگر سو به نظر می‌رسد با انتخاب لهستان، تحت فشار گذاشتن روسیه نیز تاحدی مدنظر آمریکا باشد.

 

اگر اهداف ضدایرانی در دستور کار نشست قرار گیرد آیا توفیقی برای آمریکا و متحدانش حاصل خواهد شد؟

اگر این تحلیل‌ها صحیح باشد یعنی برگزارکنندگان اجلاس بخواهند هم ایران و هم روسیه را محکوم کنند و تحت فشار قرار دهند، بیانگر آن است که این اجلاس صرفا ضدایرانی نیست. از دیگر سو جلساتی که چندین هدف داشته باشد با تعداد بازیگران زیاد عموما به نتیجه نمی‌رسد. زیرا این شرکت‌کنندگان مستقل از هم تصمیم می‌گیرند و وقتی ۵۰ بازیگر مستقل از هم بخواهند تصمیم بگیرند بعید است که به نتیجه واحدی دست پیدا کنند.

 

آیا در دوره ریاست‌جمهوری ترامپ، فضایی برای مذاکره میان ایران و آمریکا وجود دارد؟

من قبلا نیز گفته‌ام که اگر نظام اجازه دهد شاید یکی از مناسب‌ترین زمان‌ها برای مذاکره با آمریکا مقطع فعلی است؛ زیرا در عرصه بین‌الملل به این صورت نیست که دولت‌ها فقط با دوستانشان وارد مذاکره شوند بلکه باید با دولت‌هایی که با آن‌ها مشکل دارند نیز مذاکره کنند تا تهدیدها نسبت به کشور کاهش پیدا کند. این در حالی است که نگاه ترامپ و همکارانش به سیاست خارجی کاملا یک نگاه تجاری و بیزینس است. البته این فقط در مورد ایران نیست بلکه درخصوص دیگر کشورها نیز تقرب آنها به موضوعات یک تقرب مالی است.  وقتی دولتی چنین رویکرد و موضعی به مسائل دارد، مذاکره می‌تواند تکلیف خیلی از موضوعات را مشخص کند. من قبول دارم که آمریکایی‌ها کمر به نابودی جمهوری اسلامی بسته‌اند و به همین دلیل هم می‌گویم که باید تدبیری اندیشیده شود تا از این امر جلوگیری شود. اگر ایران سیاست‌های فعلی را بخواهد پیش ببرد فقط موضوع را عقب می‌اندازد ولی حل نمی‌کند. در حال حاضر ایران با برخی از کشورهای منطقه روابط خوبی ندارد؛ حتی می‌توان در مقایسه دولت فعلی با دولت‌های نهم و دهم گفت که در مورد مسائل منطقه‌ای تعداد کشورهایی که با آنها روابط‌مان قطع است یا روابط به پایین‌تر از سفیر تقلیل داده شده بیشتر از گذشته است. تمام اینها به این مساله بازمی‌گردد که سیاست خارجی باید فعال باشد.  فعالیت در عرصه سیاست خارجی به این مفهوم نیست که چون با روسیه روابط خوبی داریم فقط با مسکو رفت و آمد داشته باشیم بلکه برای حفظ کشور باید اقدامات بسیاری انجام داد تا حقوق و منافع ایران در دنیا تهدید نشود.  برای چنین امری نیاز است که با افراد و نیروهای مختلف وارد مذاکره شویم، با برخی از طریق واسطه و با برخی نیز به‌صورت مستقیم. دیپلماسی فعال یعنی این و باید هرطور که شده منافع کشور را تامین کرد.

طی ۴۰ سال گذشته تجربه می‌گوید بعضا دیپلماسی توانسته منجر به ایجاد مجدد رابطه با کشورهایی در اروپا و خاورمیانه شود؛ کشورهایی که اصلا امیدی به بهبود روابط با آنها وجود نداشت.

 

با توجه به نظر شما می‌توان گفت که استراتژی دولت ترامپ این است که با افزایش تهدیدها علیه ایران، تهران را پای میز مذاکره بکشاند و در واقع یکی دیگر از شعارهای انتخاباتی‌اش مبنی بر معامله بزرگ با ایران را تحقق ببخشد؟

در صورتی این روابط علّی معلولی درستی خواهد بود که در مذاکره، ایران حتما شکست بخورد؛ در واقع آمریکا فشار وارد می‌آورد تا ایران تن به مذاکره دهد و در این مذاکرات شکست بخورد تا منافع بیشتری نصیب واشنگتن شود. اما به نظر من این نگاه درست نیست. آیا در مقطعی که مذاکرات برجام انجام گرفت ایران به بقیه کشورها امتیاز خاصی داد؟ بارها و بارها دیپلمات‌های اروپایی و آمریکایی اقرار کردند که کار با دیپلمات‌های ایرانی خیلی مشکل است چرا که مذاکره‌کنندگان ایرانی خیلی با قاطعیت و به‌صورت حرفه‌ای از کشورشان دفاع می‌کنند.

ترامپ در حال افزایش تهدیدات علیه ایران است اما حتی اگر در این شرایط ایران وارد مذاکره با آمریکا شود، هم می‌تواند از کشور دفاع کند و هم مذاکرات را ادامه دهد.

این منطق که در مذاکرات باید یک طرف شکست بخورد و طرف دیگر پیروز شود منطق صحیحی نیست. اتفاقات ۴ دهه اخیر نشان داده که ایران تا به امروز مذاکرات بسیار موفقی داشته است؛ در این رابطه مسائل مربوط به جنگ ایران و عراق را می‌توان ذکر کرد؛ در حال حاضر در گزارش‌ها و خاطراتی که از دیپلمات‌های سابق ایرانی و سازمان ملل منتشر شده تاکید شده که ایرانی‌ها خیلی خوب دفاع می‌کردند و کاملا به کارشان واقف بودند.

همچنین اختلافات مالی ایران و آمریکا موسوم به بیانیه الجزایر نیز توسط حقوق‌دان‌های ایرانی به خوبی به نتیجه رسید. در مقطع فعلی نیز می‌توان به مذاکرات مربوط به برجام اشاره کرد. بنابراین ایران یکی از کشورهایی است که حرف دارد و چون حرف دارد در هر جلسه یا کنفرانس و مجمعی می‌تواند صحبت‌هایش را مطرح کند و حتما شنونده هم خواهد داشت. آن کشوری باید از مذاکره هراس داشته باشد که صحبتش منطقی نیست و می‌داند که نمی‌تواند تا انتها بحث را ادامه دهد. درخصوص برجام، ایران کمی نگرانی داشت که مبادا در طول مذاکرات به مشکلی برخورد کند ولی امروز که نگاه می‌کنیم مشاهده می‌کنیم که مذاکره‌کنندگان به درستی مذاکرات را پیش بردند و احتمالا در آینده نیز اگر وارد مذاکره‌ای شویم همین روند را پیش خواهیم برد.

 

 


اما و اگرهای برجام

 

 دکتر ملکی بعد از خروج آمریکا از برجام انتقادات زیادی نسبت به تیم مذاکراتی و توافق‌نامه برجام صورت گرفت مبنی بر اینکه این امکان وجود داشت که توافق سفت و سخت‌تری ترتیب داده شود تا آمریکا به راحتی نتواند از آن خارج شود. به نظر شما آیا چنین انتقاداتی درست است؟

برجام یک توافق بود که اگر به هر صورت دیگر نیز به چنین توافقی دست می‌یافتیم هر زمان چه آمریکا و چه کشورهای دیگری می‌توانستند از آن خارج شوند.

نباید فراموش کرد که در رابطه با برجام دچار یک مساله غیرقابل پیش‌بینی شدیم و در آمریکا یک تغییر بسیار عظیم رخ داد. در ایالات متحده آمریکا با برگزاری انتخابات، قدرت از یک حزب به حزب دیگر منتقل می‌شود اما در سال 2016 قدرت تنها از حزب دموکرات به حزب جمهوری‌خواه منتقل نشد بلکه یک تحول ذاتی در آمریکا رخ داده است. نشانه‌های چنین تغییر عظیمی در تعطیلی بلندمدت دولت فدرال، خارج شدن آمریکا از معاهدات مختلف مثل اجلاس پاریس، معاهده مشارکت پاسیفیک، معاهده موشک‌های میان‌برد و یونسکو قابل مشاهده است.

این معاهدات را اگر با دقت مطالعه کنیم درمی‌یابیم که در آنها نکات ‌ریزی گنجانده شده بود تا کشوری نتواند از آنها به راحتی خارج شود اما آمریکا خارج شد.

این اقدامات واشنگتن همگی تبعات دارد اما دولت آمریکا به انجام آنها مبادرت می‌کند و هزینه‌هایش را می‌پردازد.

بنابراین هرچقدر هم که توافق برجام به قول برخی سفت و سخت‌تر نوشته می‌شد، باز هم آمریکا می‌توانست از آن خارج شود. از دیگر سو توانایی‌های دیپلمات‌های ایران در مذاکرات هسته‌ای مانند هر انسان دیگری قابل سنجش است. ظرفیت ذهنی و فکری انسان‌ها نسبتا محدود است و هوش مصنوعی و ماشین‌های متفکر هم نتوانسته‌اند در این مورد به انسان بیشتر از ذهن خودش کمک کنند. در فردای هر تصمیم‌گیری می‌توان این مساله را مطرح کرد که شاید می‌شد بیشتر امتیاز گرفت؛ اما شرایط محیطی و توان اشخاص را نباید از نظر دور داشت.

1 (11) copy

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید