بالاخره ولیا... سیف بعد از پنج سال مدیریت ساختمان میرداماد برکنار شد. اگر چه دولتیها درتلاشند تا رفتن رئیس کل بانک مرکزی را خیلی عادی جلوه دهند اما واقعیت چیز دیگری نشان میدهد. رئیس بانک مرکزی با فشار افکار عمومی چند روز زودتر از موعد سررسید اتمام فعالیت قانونیاش از کار برکنار شد. قرار بود ولیا... سیف تا 25 مرداد (روز برگزاری مجمع سالانه بانک مرکزی) در ساختمان میرداماد بماند و پس از تایید صورتهای مالی بانک مرکزی کار را تحویل رئیس کل بعدی بدهد، اما چه بسا فشار افکار عمومی باعث شد تا حسن روحانی با تعجیل، فرد دیگری را جایگزین سیف کند.
اگرچه طبق شنیدهها پاستور در چند هفته گذشته سخت به دنبال جایگزین مناسبتری برای سیف بود اما انتصاب اخیر در ساختمان میرداماد نشان میدهد هیچاقتصاددان تراز اولی حاضر نشده تا به روحانی «بله» بگوید و این مسئولیت خطیر را در برهه حساس کنونی قبول کند.
اغلب کارشناسان بر این باورند تغییر رئیس کل بانک مرکزی نشان میدهد سیاستهای حسن روحانی در حوزه اقتصاد شکست خورده است. رئیس کل بانک مرکزی تنها فرد مهم در حوزه اقتصاد است که توسط شخص رئیسجمهور به صورت مستقیم و بدون اعمال نظر نهادهای نظارتی مانند مجلس انتخاب میشود و فقط به رئیس دولت پاسخگوست و مجلس نیز طبق قانون قادر نیست رئیس بانک مرکزی را حتی به دلیل تخلفات، کمکاری و هر اقدام غیرقانونی دیگر به صحن مجلس کشانده و از او توضیح بخواهد. بنابراین تغییر رئیس بانک مرکزی بهعنوان نخستین تغییر و واکنش رسمی دولت به وضعیت نابسامان اخیر اقتصادی تایید میکند که حسن روحانی اشتباهات خود را در حوزه سیاستگذاری و تصمیمگیریهای اقتصادی پذیرفته و حالا باید با تغییرات دیگر راه اصلاحات ساختاری در اقتصاد ایران را هموار کند. گرچه انتصاب عبدالناصر همتی میتواند بارقههای امید را دوباره به جریان بیندازد، اما درباره این انتصاب نکاتی لازم است که باید یادآوری شود:
1- سیف در 1800 روزی که رئیس بانک مرکزی بود با اقداماتی ناقص و ناکارآمد و اشتباهاتی محرز، عملا استقلال بانک مرکزی را زیر سوال برد و ساختمان میرداماد را در تیررس حملات منتقدان قرار داد. واقعیت این است که با مدیریت سیف بر بانک مرکزی، این نهاد تاثیرگذار در اقتصاد ایران، هیچگاه اینقدر در مظان تحقیر قرار نگرفته بود. حتی مدافعان دولت نیز آن را نقد میکردند و این مساله ناشی از تصمیمات نگرانکننده و غیرکارشناسی بود که از سوی پاستور به او تحمیل میشد و او نیز عملا سیاستهای مذکور را بدون اصلاح و تغییر اجرا میکرد. از نظر کارشناسان مستقل اقتصادی افزایش 3/3 برابری نقدینگی، افزایش بیش از دو برابری پایه پولی، شکستن رکورد چاپ پول در دولت حسن روحانی، افزایش چند برابری بدهی دولت به بانک مرکزی و استقراضهای مدام و... نشاندهنده این است که او در پنج سال اخیر به صورت قلک برای دولت عمل کرده و شاید یکی از دلایلی که حسن روحانی او را تغییر نمیداد، نیز همین موضوع بود. آمار استقراض دولت از بانک مرکزی نشان میدهد هرگاه دولت پول کم میآورده با یک اشاره به سیف، چاپخانههای بانک مرکزی، پول چاپ میکردند. کدام رئیس کل میتواند اینقدر حلقه به گوش رئیس دولت باشد؟
عبدالناصر همتی اگر میخواهد ثبات واقعی را در بلندمدت برای اقتصاد ایران به همراه بیاورد باید مثل سیف سرسپرده پاستور نباشد تا بتواند کمی از استقلال از دست رفته بانک مرکزی را احیا کند. (حیدرمستخدمین حسینی، معاون رئیس کل اسبق بانک مرکزی درباره عملکرد 1800 روزه سیف میگوید: بهراستی او ضعیفترین رئیس کل بانک مرکزی در 100 سال اخیر است.)
2- بدون شک حسن روحانی گزینه بهتری نسبت به عبدالناصر همتی نداشته که او را انتخاب کرده است. سیف و همتی شباهتهای زیادی با هم دارند که یکی از آنها بانکدار تجاری بودن و دیگری نداشتن تیم حرفهای هر دوی آنهاست، اما یکی از تفاوتهای بارز آنها در تحصیلات آکادمیک است.
همتی دکتری اقتصاد دارد اما سیف اقتصاد نخوانده و حسابدار بوده و شاید یکی از انتقادات منتقدان به سیف همین موضوع بوده که او به مسائل از دید آکادمیک اقتصاد توجه نکرده و از منظر یک حسابدار به آنها نگاه میکند. موضوع بعد نداشتن تیم حرفهای و کارشناسی برای پیشبرد سیاستهای جدید است. تغییر رئیس کل اگرچه مهم است اما به آقای همتی توصیه میکنیم برای اجرای اصلاحات ساختاری تیم خود را نیز تغییر دهند. حضور و بقای افرادی مانند فرشاد حیدری در معاونت نظارتی، احمد عراقچی معاونت ارزی و پیمان قربانی معاون اقتصادی باعث میشود تا همان حکومت آقای سیف در میرداماد ادامه داشته باشد. امیدواریم آقای رئیس کل، با تغییرات تیم مدیریتی و آوردن متخصصان پولی، بانکی و ارزی در این حوزه اوضاع را سرو سامان دهند.
3- همتی یک متخصص بیمهای است. 15 سال فعالیت در صنعت بیمه کشور از او فردی با محوریت یک اقتصاددان با گرایش تخصص در صنعت بیمه ساخته است. حالا او باید ساختار و رویه گذشته خود را تغییر دهد. اما چرا روحانی او را که یک فعال صنعت بیمه است بهعنوان رئیس بانکِ بانکها انتخاب کرده است؟
4- اینکه چرا حسن روحانی او را بهعنوان رئیس ساختمان میرداماد انتخاب کرده میتواند دو پاسخ روشن داشته باشد:
الف- دولت گزینه بهتری از او نداشته و اقتصاددانان متخصص پولی- ارزی و بانکی در این شرایط حساس کنونی، حاضر به همراهی دولت تدبیر و رئیسش نبودند یا حداقل شرطهایی میگذاشتند که رئیسجمهور حاضر به محقق کردن آنها نبوده است.
ب- سال 92 وقتی دولت تدبیر تازه سرکار آمده بود بحثها و اسامی زیادی برای فرد جایگزین محمود بهمنی رئیس کل بانک مرکزی دولت دهم در فضای رسانهای کشور مطرح میشد. یکی از آن نامها عبدالناصر همتی بود. شنیده شد که او برنامه خود را هم به حسن روحانی داده و حتی این برنامه در سال 92 نیز در رسانهها توزیع و منتشر شد. اما یک دفعه با فشار و لابیگری محمد نهاوندیان و مسعود نیلی، نام ولیا... سیف بهعنوان رئیس بانک مرکزی از پاستور درآمد. همتی هم به صورت قهرگونه تا مدتی سکوت کرد و «هیچ» نگفت. پاستورنشینان در مقابل این سکوتِ او در ابتدای دولت تدبیر، نخست برای مدت کوتاهی مدیریت بزرگترین بانک جهان اسلام (بانک ملی) را به او سپردند و بعد ریاست کلی بیمه مرکزی را. اما او راضی نبود. همتی، رئیس کلی بانک مرکزی را میخواست. او خود را شایسته مدیریت بر ساختمان میرداماد میدانست و حتی زمانی که مدیرعامل بانک ملی و رئیس کل بیمه مرکزی بود، زیرکانه و آرام آرام به سیاستهای بانک مرکزی انتقاد میکرد. حالا شاید با خواندن این روایت تاریخی متوجه شده باشید، چرا روحانی در این شرایط سراغ او رفته و چرا او در این شرایط خطیر و حساس، مسئولیت مهم ریاست بانک مرکزی را به این راحتی قبول کرده است.
5- عبدالناصر همتی گرچه اقتصاددان (اقتصاد خوانده است) است اما در جامعه دانشگاهی، اقتصاددانان درجه یک به حساب نمیآید، گرچه از این به بعد با پست جدیدی که گرفته است میتواند خود را بهعنوان یک چهره جدید معرفی کند. او عضو حزب کارگزاران سازندگی است. مدافع بازار آزاد است و قرابت زیادی با تفکرات نیلی و نهاوندیان در حوزه اقتصاد دارد. در حوزه سیاسی در تیم اسحاق جهانگیری معاون اول روحانی است از لحاظ اقتصادی لیبرال فکر میکند. عملکرد او در صنعت بیمه این مدعا را تایید میکند. از او بهعنوان پدر خصوصیسازی در صنعت بیمه یاد میکنند، از این رو همتی مدافع سرسخت آزادسازی است... .
6- یادمان نرود مشکلات عدیده نظام پولی- ارزی- بانکی کشور به تنهایی با تغییر رئیس کل بانک مرکزی حل نخواهد شد. اگر چه تغییر رئیس بانک مرکزی از سوی رئیسجمهور نشان از اقرار رئیسجمهور به اشتباهات اقتصادی دولت است اما برای اصلاحات ساختاری باید مجموعهای از تیم اقتصادی دولت مانند وزیر اقتصاد، صنعت، کار و راه و شهرسازی و... تغییر کند تا دیگران نیز عوض شوند، همتی نمیتواند کار خاصی در اقتصاد انجام دهد.