محور دونباس- کریمه در اوکراین که محل کشمکش روسیه و اوکراین است، در صورت افتادن به دست روسیه، روندهای ترانزیت کالاهای استراتژیکی چون غلات، دانه‌های روغنی و انرژی را به کل زیر و رو می‌کند. روسیه که از خفگی ژئوپولیتیکی به دلیل عدم دسترسی اساسی به آب‌های گرم فراگیری چون سواحل دریای سیاه و مدیترانه رنج می‌برد، بقای خود را در دستیابی به این محور ژئوپلیتیکی می‌داند. تشدید دامنه ریسک در بازارهای انرژی در سال گذشته و تشدید آن در حوزه غلات و دانه‌های روغنی، باعث گرانی شدید روغن آفتابگردان، روغن کنجد و روغن سویا در سراسر جهان و از جمله ایران شد و موجبات گرانی چشمگیر روغن و نان را در ایران و در بسیاری دیگر از کشور‌ها که از این کریدور به تامین کالاهای یاد‌شده می‌پرداختند، فراهم کرد.


نبرد سرخ بر سر تجارت کالا
محور دیگری که گرانیگاه ترابری و ترانزیت کالاهای مصرفی و سوختی در جهان است، محور دریاهای سرخ- مدیترانه است که دو Connection -Point فوق حیاتی تنگه باب‌المندب و کانال سوئز را در خود دارد، اکنون محل تاخت‌وتاز نیروهای الحوثی یمنی با نیروهای ائتلاف غربی است و امنیت تجارت دریایی در جهان را به شدت به مخاطره انداخته است. این وضعیت، تجارت ۱۲ درصد از کالاهای مصرفی جهان و همچنین ۱۵ درصد از سبد سوختی دنیا را به مخاطره انداخته است. دولت‌های بسیار زیادی در این زمینه در آستانه متضرر شدن از اوضاع هستند و بی‌گمان این وضعیت را تحمل نخواهند کرد و دست به اقدامات تلافی‌جویانه نظامی می‌زنند که ریسک‌های تجاری در منطقه را به شدت افزایش خواهد داد.

تنها یکی از ۶ شرکت اصلی تجارت کانتینری در جهان، همچنان به تردید کشتی‌های خود در منطقه یادشده مبادرت می‌ورزد و ۵ شرکت کلیدی دیگر نظیر ام‌اس‌سی، سی‌جی‌ام و سی‌ام‌ای، مرسک دانمارک و هاپاگ لوید آلمان، که ۵۴ درصد از حجم کل تجارت کانتینری جهان را به خود اختصاص داده‌اند، ترانزیت دریایی در این مسیر را قطع کرده‌اند. این باریکه کوچک که توسط حوثی‌ها محل تاخت و تاز قرار گرفته است، پیش از این باعث کاهش فاصله آسیا با اروپا به کمتر از ۱۳ درصد از نزدیک‌ترین مسیر جایگزین می‌شد و اکنون باعث تاخیر شدید در جریان تجارت کالا در این مسیر شده است. در شرایطی که مسیر تجارت بیش از ۸۰ درصد از حجم کل مبادلات مربوط به دانه‌های روغنی و غلات در دریای سیاه زیر آتش روسیه قرار دارد، انسداد در این مسیر که دست‌کم ۱۲ درصد از کل حجم کالاهای مصرفی جهان به ویژه مواد فاسدشدنی غذایی را تحت‌الشعاع قرار داده است، بی‌گمان می‌تواند محل شکل‌گیری یک ائتلاف بین‌المللی نظامی فراگیر از میان قدرت‌های عضو ناتو واقع شود و تداوم رویکرد حوثی‌ها در این زمینه که بسیاری از کشورها از شرق (از جمله چین، ویتنام، ژاپن، کره‌جنوبی و هند را به عنوان صادرکنندگان کالاهای مصرفی) تا غرب (کل ممالک اتحادیه اروپا) و مصر (به علت تامین پکیج ۵ میلیارد دلاری بودجه دولت مصر از محل عوارض کابوتاژی از کانال سوئز) را تحت‌الشعاع قرار داده است، به زودی دنیا را بر سر ایجاد یک جنگ با محدوده عملیاتی نامشخص در شعاع یاد شده سوق خواهد داد.محور سوم ژئوپلیتیکی که محل وقوع ریسک‌های جدید است و بیشتر بر تجارت کالاهای الکتریکی و الکترونیکی، سنگ‌های قیمتی تراش‌خورده، شیلات و محصولات پلیمری با شدت بسیار بالایی اثرگذار خواهد بود، محور دریای چین- تایوان است که با پیروزی حزب ضدچینی و استقلال‌گرای دی‌پی‌پی در تایوان، تحریک دولت چین را در این زمینه در پی داشته است و دولت چین، پیش از برگزاری انتخابات با رصد نتایج نظرسنجی‌ها، این انتخابات را انتخاب میان «جنگ و صلح» توصیف کرد.در مورد محور سوم می‌توان بعدتر به تفصیل، آنالیزهای گوناگونی ارائه کرد، اما در دو محور پیش‌گفته، پای ایران به دعوا کشیده شده است و صرف‌نظر از واقعیت یا عدم واقعیت حضور ایران در جنگ‌ها و درگیری‌های یاد‌شده، اسم ایران در لیست طرف‌های عمدتا محکوم‌شده نبردها قرار دارد. هم در ماجرای جنگ روسیه و اوکراین که نام ایران به عنوان فروشنده پهپاد و تسلیحات به روسیه، پربسامد شده و هم در ماجرای هجوم حوثی‌ها به کشتی‌های تجاری و نفتکش‌ها، نام ایران به عنوان حامی درجه یک حوثی‌ها در بازه‌های زمانی مختلف، این اقدامات به عنوان کنشگری نامطلوب و دارای پیامدهای ویژه در روابط بین‌الملل قلمداد خواهد شد.


تنش بازدارنده یا وادارنده؟
جنگ غزه نیز که ذی‌نفعان بزرگی در حوزه گازی داشت، ایران را- به‌رغم تکذیب حضور مقامات عالی‌رتبه نظام- به یک طرف ماجرای درگیری مرتبط کرد. بسیاری از ناظران بین‌المللی، علت وقوع این جنگ را، کشف میادین بزرگ گازی لویاتان ۲ و تامار در سواحل دریای مدیترانه برای اسرائیل می‌دانند، زیرا اسرائیل به عنوان همسایه دریای مدیترانه، در آستانه تبدیل شدن به یک فروشنده پایدار گازی به اروپا تلقی می‌شد و این موضوع هرگز به نفع قدرت‌های بزرگ گازی جهان همچون روسیه و قطر نبوده است. حمایت‌های آشکار و پنهان این دو قدرت گازی از حماس بر هیچ‌کس پوشیده نیست، اما بیشترین نامی که در میان حامیان حماس تکرار شد، نام ایران بود. این ماجرا به سرعت اثر خودش را در بازارهای ارزی کشور و همچنین بازار سهام برجای گذاشت. در بازار ارز که با رشد ۸ درصدی در یک بازه‌ زمانی کمتر از سه هفته‌ای همراه بود، یک ریسک بزرگ ارزی به کشور تحمیل شد که مشخص نیست دولت بتواند به خوبی از پس مهار آن بربیاید. در بازار سهام نیز، Common sense سهامداران حقیقی را به سمت نسبت ایران با جنگ هدایت کرد و چند نوبت افت شاخص کل سهام بازار سرمایه در کشور را در پی داشت.
شلیک موشک به اقلیم کردستان عراق که باعث طرح شکایت عراق از ایران در شورای امنیت سازمان ملل شد نیز ریسک جدید و خطرناک را به اقتصاد ایران تحمیل کرد که نتایج آن به شدت به رای شورای امنیت در رابطه با اقدام ایران همبستگی دارد. حملات موشکی و پهپادی به خاک پاکستان نیز که منجر به فراخواندن سفرای دو کشور از پایتخت‌های طرفین بود، روابط دو کشور را در آستانه متشنج شدن قرار داده است. هرچند که دولت چین طرفین را به خویشتن‌داری فرا‌خوانده است، اما مشخص نیست سرانجام این تنش که از سوی پاکستان «نقض آشکار و غیرقابل توجیه حاکمیت سرزمینی و تمامیت ارضی» قلمداد شده است، با بازارهای آبستن التهاب ایران چه خواهد کرد. خاصه اینکه ساختار قدرت در پاکستان از انسجام سیاسی برخوردار نبوده و تضادهای ارتش و سازمان امنیتی این کشور با کابینه‌های مختلف، به یک سنت سیاسی تمام‌عیار در این همسایه هسته‌ای تبدیل شده است. باید منتظر روزهای آینده ماند و دید که بازارهای مختلف در کشور، تا چه اندازه در برابر این حجم از ریسک‌های امنیتی استمراری منطقه‌ای از خود تاب‌آوری به نمایش خواهند گذاشت. بی‌گمان افزایش این ریسک‌ها در اقتصاد کشور، ذی‌نفعان قدرتمندی دارد، اما قوه عاقله مملکت باید از وقوع تنش بیشتر شدیدا پرهیز کند و کشور را در شرایط صلح باقی نگاه دارد.