به صراحت کلام شناخته می شود. بدون هیچ ملاحظه ای حرفش را می زند و حتی از گرایش سیاسی خود به آسانی انتقاد می کند. صادق زیباکلام، استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران، گرچه خود گرایش های‌ اصلاح‌طلبانه و آزادی‌خواه دارد؛ اما انتقادات تندی به جریان اصلاحات دارد و آن را فاقد یک مانیفیست مشخص می داند. دکتر با صراحت اصلاح طلبی را زاییده یک حاملگی ناخواسته قلمداد می کند که در دوران بیست ساله عمر خود دست به اشتباهات فاحشی زده است. اما در نهایت معتقد است که انتخابات ریاست جمهوری باقی مانده جمهوریت و دموکراسی در ایران است و تنها کسانی در بلندمدت، بِرند اصلاح طلبی بر روی آنها حَک می شود که دموکراسی خواه باشند. آستانه انتخابات فرصتی برای گفت وگو با این استاد صریح البیان بود.

نوسان: آقای زیباکلام؛ بسیاری از کارشناسان معتقدند امروز آرایی که اصلاحات توسط مردم بدست می آورد، از ترس آمدن گروه اصول گراست! اما آنچه در ذهن جوانان و تحول خواهان وجود دارد این است که چرا اصلاح طلبان علیرغم مشکلات پیش روی خود، فاقد یک مانیفست و برنامه مشخص برای برخی مسائل روز جامعه همچون بیکاری، اشتغال و معیشت مردم هستند؟
این حرف درستی است؛ اصلاح طلبی باید برنامه ای داشته باشد که اگر ما در قالب ریاست جمهوری دوباره قدرت بگیریم، باید مشخص باشد که برای دانشگاه ها، قوه قضائیه، سیاست خارجی، آموزش و پروش و ... خود چه نقشه راهی داریم. اگر هم به فرض بعد از گرفتن جایگاه قوه مجریه به هر دلیل نتوانیم این برنامه ها را پیاده کنیم حداقل امیدها و آرزوهای خود را به مردم اعلام کنیم. اما آنچه بسیاری به آن توجه ندارند، اساساً مربوط به چگونگی شکل گیری جریان اصلاحات در ایران است.

نوسان: یعنی معتقدید که این جریان از همان آغاز فاقد یک مانیفیست و مرامنامه مشخص بود؟
از نیمه دوم سال 75 یک عده از دوستان چپ گرا ( روحانیون مبارز، سازمان مجاهدین انقلاب و فعالان دفتر تحکیم وحدت) این سؤال را مطرح کردند که برای انتخابات دوم خرداد 76 چه باید کرد و آیا اساساً باید در انتخابات شرکت کرد؟ اگر شرکت کنیم، چه کسی می تواند نامزد این جریان بشود؟ در این میان پیشنهاد نامزدی جریان چپ به موسوی خوئینی ها داده شد که وی نپذیرفت. بعد از آن عبدالله نوری، میرحسین موسوی و برخی دیگر دست رد به این پیشنهاد زدند. سرانجام این پیشنهاد شبی در یک استخر به محمدخاتمی داده شد. خاتمی ابتدا قبول نکرد اما در نهایت با اصرار بیش از اندازه برخی مانند تاج زاده و بهزاد نبوی، پذیرفت که کاندیدای جریان چپ باشد. البته تا نوروز سال 76 ما تصور می کردیم تنها با گرفتن چهار میلیون رأی برای این جریان، حفظ آبرو می کنیم و حتی باور نداشتیم که 20 میلیون رأی در دوم خرداد 76 کسب کنیم. جریان چپ هشت سال هیچ تریبونی برای حرف زدن نداشت و ما تنها می خواستیم جایی برای گفتگو داشته باشیم. البته اولین علائم و نشانه هایی که نسبت به این جریان دریافت کردیم بعد از تعطیلات نوروز 76 در دانشگاه ها بود. با این حال تنها نگرانی ما در فروردین 76 این بود که آقای خاتمی از جریان انتخابات جا نزند. یکی از شاهکارهای خاتمی این بود که در جریان تبلیغات انتخاباتی خیلی قوی عمل کرد و با تمام مشکلات پا پس نکشید. در نیمه دوم اردیبهشت هم تصور می کردیم تنها بالای 5 میلیون رأی داشته باشیم. از سوی دیگر جریان رقیب یعنی آقای ناطق نوری همه چیز را برای خود تمام شده می دانست و حتی استانداران خود را تعیین کرده بود. تا اینکه فردای انتخابات دوم خرداد 76، همه چیز به نفع ما تمام شد. اما ما در این مدت به تنها چیزی که فکر نکرده بودیم و آمادگی آن را نداشتیم، تشکیل قوه مجریه بود. متأسفانه ما هیچ طرح و برنامه ای نداشتیم. از سوی دیگر جبهه راست نیز در شوک این شکست قرار داشت.
تردید نکید که جریان اصلاحات، زاییده یک حاملگی ناخواسته بود که پدر و مادرش برای تولد کودک خود برنامه ریزی نکرده بودند. این روند در تمام سال های اخیر، از دوم خرداد 76 تا دوم خرداد 96 نیز همچنان ادامه دارد. ما در این سال ها بسیار دچار اعوجاج و قبض و بسط های شدید شده ایم. به دلیل اینکه برای کودک ناخواسته اصلاحات، برنامه ای نداشتیم. و البته هنوز به دنبال واکسیناسیون و شیر خشک آن هستیم و می خواهیم این جریان از بین نرود. ما اصلاح طلبان اشتباهات فاحشی همچون زدن آقای هاشمی رفسنجانی را داشتیم. همچنین در مجلس ششم بر سر اصلاح لایحه مطبوعات با وجود مخالفت مقام معظم رهبری، پافشاری کردیم که در نهایت در اردیبهشت 87 منجر به بسته شدن فله ای تمام روزنامه ها شد. به اعتقاد من علیرغم مخالفت وحشتناک اصولگرایان، همین که تا به امروز اصلاحات توانسته روی پای خود بایستد، معجزه است؛ این همان حمایت لایه ها و اقشار تحصیلکرده است. جریان اصلاحات کم کم در حال جدی شدن است و انتظارات از آن به مرور زمان تحقق پیدا می کند.

نوسان: با این حال امروز شاهد تشتت آرا در جریان اصلاح طلبی هستیم و حتی وقتی نسل جوان می پرسند که چه چیزی را می خواهید اصلاح کنید و رهبران اصلاح طلب پاسخ ساده ای به این سؤال ندارند. دلیل این اتفاق چیست؟
اصلاحات و اصلاح طلبی یعنی تلاش در تحقق دوباره اهداف انقلاب اسلامی سال 57 است. امروز انقلاب اسلامی تنها بر ریل آمریکا ستیزی و غرب ستیزی حرکت می کند و این سیر هنوز ادامه دارد. این موجب شده از اهداف دموکراتیک انقلاب اسلامی یعنی نبود زندانی سیاسی، آزادی بیان و اندیشه، انتخابات آزاد و ... دور شویم. تاریخ اصلاحات به تحولات سیاسی و اجتماعی ایران بعد از انقلاب گره خورده است.

نوسان: در یکی از نوشته هایتان این گونه مطرح شد که توسعه اقتصاد آقای رفسنجانی، توسعه سیاسی آقای خاتمی و بعد از این شرایط، فردی به نام احمدی نژاد رئیس جمهور ایران می شود و جامعه را این گونه به پیش می برد. چطور رفسنجانی، خاتمی با یک تفکر غیر از شرایط جامعه به وجود آمد و امروز ما در این نقطه قرار داریم؟
ما یک جامعه عقب افتاده هستیم. عقب ماندگی تنها تولید پیکان و پراید نیست. در یک مملکتی در سال 1376 آقای خاتمی با 20 میلیون رای رئیس جمهور و هشت سال بعد احمدی نژاد با 17 میلیون رای، رئیس جمهور ایران می شود. متأسفانه در مورد بدیهی ترین و ابتدایی ترین مسائلی که در کشور اتفاق می افتد، کار و تحقیق نمی شود. به اعتقاد من نمود عقب ماندگی در این است که تاکنون هیچ دانشگاهی، در این مورد تحقیق نکرده است که چطور می شود دو نفر که نقطه مقابل هم در رفتار، خنده، شادی، تفکر، جهان بینی و ... هستند، جایگزین همدیگر می شوند. با صراحت معتقدم که کل جریان اصلاح طلب که امروز معروف است، تصادفی شکل گرفته و یک عده برای اینکه در تریبونی برای مدت چند ماه عقده گشایی کنند، خاتمی را جلو انداختند. بنابراین در این شرایط نباید از این جریان توقع و انتظار زیادی داشت. باید دید چگونه احمدی نژاد 17 میلیون رای آورد و یا اینکه 10 میلیون آرای کسب شده آقای هاشمی رفسجانی از لحاظ جامعه شناسی مربوط به چه افرادی بود. رأی ثابت اصول گرایان بین 8 تا 10 میلیون نفر و رأی ثابت اصلاح طلبان بین 10 تا 15 میلیون نفر است و بقیه آرای ما از این 40 میلیون نفر، آرای خاکستری هستند و حتی اعتقادی به رأی دادن، ندارند و در یک تصمیم آنی رأی می دهند. متأسفانه هیچ دانشگاهی بر روی این پدیده کار نکرده است که چرا عده ای در دقیقه نود، پای صندوق های انتخابات حاضر می شوند. آیا می شود گفت که این رأی دهندگان بالقوه اصلاح طلب هستند؟.

نوسان: با این وجود به نظر می رسد که جریان اصلاحات نیاز به نوعی اصلاحات از درون دارد؛ آیا شما به این اصلاحات در دل اصلاح طلبان اعتقاد دارید؟
به اعتقاد بنده انقلاب اسلامی بر اساس دموکراسی خواهی شکل گرفت. نسل جوانان امروز می گویند چرا انقلاب کردید؟ وقتی به آن ها می گوییم که ما خواهان آزادی، حاکمیت قانون و همچنین خواستار نداشتن زندانی سیاسی بودیم، با تعجب به ما نگاه می کنند؛ چرا که تنها چیزی که از انقلاب شنیده اند، آمریکا ستیزی است. من معتقدم که هر کسی که اصلاح طلب باشد اگر خود را با خواسته اصلی اصلاح طلبی وقف ندهد، به مرور طرد و کنار گذاشته می شود. آقای هاشمی نیز از نقطه ای آرام آرام به سمت مردم کشیده شد و پذیرفته شد. نمود این پذیرفته شدن در مراسم در تشییع جنازه وی، قابل لمس بود. معتقدم هر کسی باید تکلیف خود را به نسبت دموکراسی خواهی روشن کند. فقط کسانی در بلندمدت بِرند اصلاح طلبی بر روی آن ها حک می شود که دموکراسی خواه باشند و به مرور هر شکل دیگر اصلاح طلبی توسط نسل جدید و یا دهه 70 و 80 طرد خواهد شد. آینده ایران در گرو دموکراسی خواهی است و تنها جریانات و چهره هایی در آینده ایران رشد می کنند و باقی می مانند که خواهان دموکراسی باشند. دموکراسی به گونه ای نیست که انواع مختلف داشته باشد و تنها یک مدل دارد و آن انتخابات آزاد، آزادی بیان و آزادی اندیشه، همانند آنچه در کشورهای فرانسه، هند، نروژ و ژاپن و ... شکل گرفته است. دموکراسی در آینده ایران هیچ تضادی با اسلام نخواهد داشت. معتقدم دموکراسی سیلی است که اروپا، ژاپن، هند و آفریقای جنوبی را فراگرفته و در حال گسترش است. این اتفاقات در ترکیه، پاکستان و مصر نیز در حال رخ دادن است.