حسن شجاعی
صنعت نفت ایران با قدمتی بیش از صدسال همچنان با مشکلات عدیده‌ای دست‌و‌پنجه نرم می‌کند. از ساختارهای معیوب در حوزه‌های ساختاری و نیروی انسانی تا کهنگی قطعات و تجهیزات، همگی دست‌به‌دست هم داده تا این بخش مهم از اقتصاد ایران نتواند همپای رقبای جهانی خود در مسیر توسعه گام بردارد. کارشناسان این بخش نیز شرایط فعلی را مثبت ارزیابی نکرده‌اند و به‌رغم تحولات مثبتی که طی سال‌های اخیر در این زمینه صورت گرفته در نهایت فرسودگی تجهیزات صنعت نفت و گاز کشور مانع از دستیابی به شرایط مطلوب در تولید و درنهایت افزایش ارزآوری برای کشور شده است.

ازسوی دیگر درخصوص سرمایه‌گذاری در این بخش هم شاهد اتفاقات تازه‌ای نیستیم و با اینکه قرار است تا پایان برنامه ششم توسعه، 200 میلیارد دلار در صنعت نفت ایران سرمایه‌گذاری شود و این نشان از پتانسیل حدود 120 میلیارد دلاری بازار داخلی برای تأمین کالا و تجهیزات صنعت نفت دارد، همچنان اعداد و ارقام خبر از فاصله زیاد تا رسیدن به این هدف می‌دهد. ضمن اینکه باوجود برنامه‌ریزی برای بومی‌سازی 10 قلم کالای اساسی در صنعت نفت که از سوی این وزارتخانه صورت گرفته و در این زمینه 52 قرارداد نیز به امضا رسید اما فقط موارد اندکی اجرایی شده و مابقی در پیچ‌و‌خم‌های اداری گرفتار آمده‌اند.
برای آشنایی با چرایی این موضوع و برخی مشکلات ساختاری در حوزه نفت و گاز کشور پای صحبت‌های سیامک دهکردی‌صمیمی، رئیس کمیسیون کسب‌و‌کار انجمن سازندگان تجهیزات صنعت نفت ایران و رئیس شورای عالی کانون مشاوران اعتباری و سرمایه‌گذاری بانکی که سال‌ها در مسئولیت‌های مختلف اقتصادی به‌ویژه سازمان برنامه و بودجه و صندوق ذخیره ارزی فعالیت داشته است نشستیم. او پانزده سال در سازمان برنامه و بودجه به‌عنوان مدیر کل صنایع حاضر بوده و در بخش خصوصی صنعت نفت نیز چندین سال مدیریت یک شرکت حفاری دانش‌بنیان بسیار پیشرفته را برعهده داشته است.


دلیل عقب‌ماندگی صنعت نفت و گاز ایران در حوزه ساخت و تولید تجهیز قطعات و صنایع وابسته را در چه می‌بینید؟
در بخش صنعت نفت و گاز باتوجه به اینکه ما بیش از صد سال است در این حوزه قدمت داریم، نسبت به بقیه صنایع کشور، به‌ویژه صنایعی نظیر برق، خودرو، فولاد و حتی صنعت مخابرات، عقب افتاده‌ایم. یعنی اگر نسبت به خودمان بسنجیم و نخواهیم نسبت با دنیا مثلا با صنعت نفت و گاز فنلاند خودمان را ارزیابی کنیم خیلی عقب هستیم. حالا آمریکا و خیلی از کشورهای دیگر که جای خود دارند. شاهد این مدعا آمارهای موجود است. همانطور که می‌دانید شرکت نفت سیستمی به‌نام سیستم «کودال» یا سیستم تامین کالا را راه‌اندازی کرده و 20 میلیارد تومان برای آن هزینه می‌کند و نرم‌افزاری می‌نویسد و تمام کالاهای خودش را کدبندی کرده و مقابل آن درج می‌کند که محل تامین این کالا تا به‌حال کجا بوده است. با بررسی داده‌های این سیستم، به‌راحتی متوجه می‌شوید که تامین 80 درصد کالاها خارج از کشور است. در‌حالی‌که مثلا در صنعت برق درست برعکس این است و 80 درصد تجهیزات ما ساخت داخل است.
من در زمینه ساخت داخل تجهیزات درون‌چاهی، تجربه‌ای داشتم که کمک زیادی به توسعه برداشت از میادین نفتی می‌کند. تجهیزات خاصی است که در عمق چاه می‌نشیند و چاه را آرام آرام با یک زاویه چهار درجه کج می‌کند. بعد موتور درون‌چاهی می‌رود و حفاری افقی را ادامه می‌دهد. این تجهیزات را ما از دفورد آمریکا می‌گرفتیم. وقتی سال 84 دفورد از ایران رفت، ما این تجهیزات را به کمک مهندسی معکوس و مهندسان شرکت سایپا ساختیم. مهندسینی که داشتند این دستگاه را می‌ساختند و تست می‌کردند، می‌گفتند پیچیدگی این سیستم در مقایسه با تجهیزات صنعت خودرو حداقل 10 سال عقب‌تر است. ببینید صنعت خودروی ما حداکثر 50 ساله است، صنعت فولاد ما 50 ساله است، صنعت مخابرات 30 ساله است. اما وقتی یک صنعت 100 ساله دارید، آن‌وقت چطورحداقل 10 سال از بقیه صنایع عقب هستید.
شرایط پیش از انقلاب نیز به همین شکل بود؟
قبل از انقلاب شرایط متفاوت بود، اما ما پس از انقلاب از فرصت استقلال و آزادی عمل استفاده نکردیم. تا قبل از انقلاب، نفت ما را کنسرسیومی متشکل از شرکت‌های خارجی برداشت می‌کرد. اصلا دست ما نبود و این شرکت‌ها در همه زمینه‌ها نظیر اکتشاف، استخراج، بهره‌برداری و فروش دخالت داشتند. بعد هم که ملی شد فقط بخش فروش در اختیار خودمان بود ولی استخراج و بهره‌برداری دست کنسرسیوم بود. در این رابطه همین صنایع بالادستی یعنی استخراج از یک منبع نفتی تا رسیدن به سر چاه را مثال می‌زنم. چهار، پنج شرکت در ایران بودند که قراردادهای سالانه مثلا با ال‌سی 500 میلیون دلاری می‌بستند و موظف بودند کارگاهی را در ایران تجهیز کنند، ابزار لازم را بیاورند، نیروی انسانی را تامین کنند و سایر بخش‌های دیگر. اصلا کسی متوجه نمی‌شد که اینها دارند چه‌کار می‌کنند. اما بعد از انقلاب؛ استخراج، اکتشاف و… دست ما افتاد و باوجود اینکه خارجی‌ها می‌گفتند در این قضیه کم می‌آورید، ولی بحمدلله اینگونه نشد. پس ما دانش این کار را داشتیم، اما از این فرصت استفاده نشد و دوباره آن‌ها آمدند و تجهیزات را به چندین برابر قیمت به ما فروختند. برای همین می‌بینید که هنوز 80 درصد نیاز تجهیزات صنعت نفت ما از خارج تهیه می‌شود. حتی در صنعت بالادستی، این رقم به بالای 90 درصد می‌رسد. خوشبختانه در صنایع پایین دستی به خاطر این‌که مرحله برداشت از روی چاه نفت صورت می‌گیرد و از پیچیدگی زیادی برخوردار نیست کمتر مشکل داریم. آن‌هم به‌خاطر اینکه بخشی از آن به صنایع دیگر مربوط است؛ مثل انتقال نفت. ما در انتقال مواد معدنی خوب کار کرده بودیم، انتقال نفت را هم توانستیم به‌خوبی انجام دهیم. در لوله‌سازی، پمپ‌سازی و… هم پیشرفت داشتیم و خیلی به ما کمک کرد.
سیاست‌های حوزه نفت و گاز ما پس از انقلاب دچار تغییرات اساسی شد و شاید همین مسئله روند بومی‌سازی صنایع این حوزه را مختل کرد.
اشتباه استراتژیکی که در ابتدای انقلاب درخصوص نحوه بهره‌برداری از نفت به‌وجود آمد این بود که وقتی خارجی‌ها رفتند، در واقع شرکت نفت جایگزین آنها در حوزه استخراج، بهره‌برداری، فروش، صادرات و… شد. دولت هم به نظر من اشتباهی تاریخی انجام داد و آن هم اینکه گفت چون حوزه نفت و گاز، انفال است، بنابراین پول آن وارد بودجه کل کشور شود. برای اینکه انفال یعنی مال مردم. حالا چه کسی گفته بود دولت باید مال مردم را بردارد، من اطلاع ندارم. یعنی فکر می‌کنم اصلا هیچ‌وقت در مورد این موضوع که انفال یعنی پول مردم، بحث نشد. می‌گویند جنگل برای مردم است، منابع طبیعی مال مردم است، چه کسی گفته اینها برای دولت است تا برای نحوه استفاده از آن تصمیم بگیرد و با پول آن حقوق کارمندانش را بدهد. اتفاقی که افتاد، این بود که این برداشت از درآمد نفت را وارد بودجه کل کشور کرده و با درآمد حاصل از مالیات و گمرک و… یکی کردند. اگر این پول انفال است چرا آن را برداشتید و با سایر درآمدها قاتی کردید و بعد اولین کاری که می‌کنید، حقوق کارمند را با آن می‌دهید. حالا اگر چیزی باقی ماند، دوتا کار عمرانی هم می‌کنید.
این روند در سال‌های بعد از انقلاب نیز ادامه داشت؟
اوایل دهه 80 زمانی که در سازمان برنامه و بودجه بودم در این زمینه صحبت شد، گفتند بودجه عملیاتی بنویسیم. بودجه عملیاتی یعنی همین. یعنی میزان کسری بودجه مشخص شود. کسری یعنی اینکه دولت وظایف و درآمدهایی دارد و در قبال این وظایف از مردم باید حقوقی را دریافت کند که مالیات، عوارض و گمرکی بخشی از آن است. حالا که گرفتید باید به مردم سرویس بدهید. در برنامه چهارم گفتند تا پایان برنامه، کسری بودجه‌ دولت باید صفر شود. برنامه چهارم که همان برنامه اصلاح‌طلبان بود، دقیقا براساس منطقی شکل گرفت به‌نام بودجه عملیاتی. قرار شد برویم به این سمت که دولت بودجه عملیاتی را با درآمدهای خود تراز کند اما این اتفاق نیفتاد. دولت احمدی‌نژاد هم که آمد اصلا برنامه چهارم را کلا کنارگذاشت. ایشان اولین کاری که کرد، برای دولت کلی هزینه تراشید و به‌تبع آن یکدفعه کسری بودجه افزایش یافت.
اما این موارد که می‌فرمایید ارتباط زیادی به چرایی دلایل کهنه بودن صنعت نفت و گاز ایران ندارد.
می‌خواهم این مسئله را موشکافی کنم که چرا این اتفاق طی سالیان دراز افتاده است و حل نمی‌شود. به شرکت نفت گفتند 5/14 درصد درآمد فروش نفت را‌ بردارید و بقیه‌ آن را به بودجه کل کشور واریز کنید. به نظر من این اقدام، اشتباه استراتژیک دوم بود. شما شرکتی دارید که این شرکت دولتی هم هست، همه کار هم به آن محول کرده‌اید، اکتشاف، استخراج، بهره‌برداری، فروش، صادرات و… بعد می‌گویید 5/14 درصد هم به تو می‌دهم. اولا این عدد از کجا آمده، ثانیا منطق این عدد چیست؟ شرکت نفت باید بگوید برای اینکه من این نفت را استخراج کنم، بشکه‌ای مثلا سه دلار می‌گیرم. شما چه‌کار دارید که نفت شد 80 دلار یا 30 دلار؟ وقتی این منطق اجرایی شد، اگر نفت بشود 140 دلار، پولدار می‌شود، چون 5/14 درصد از 140 دلار را می‌گیرد. اگر نفت بشود 80 دلار خب بی‌پول می‌شود. حالا بی‌پول که می‌شود، همه پیمانکاران را نابود می‌کند. پول آنها را نمی‌دهد، بقیه پول را به خزانه نمی‌ریزد و هزاران مشکل دیگر شروع می‌شود.
اصلا این چه منطقی است؟ ما باید مفاهیم و نگرش‌ها را عوض کنیم. نکته اساسی مطلب این است که چرا بخش تجهیزات نفتی رشد نکرده و بقیه جاها رشد کرده است؟ دلیل آن این است که نیامدیم بگوییم دولت وظیفه‌اش چیست؟ آن کسی که قرار است استخراج کند، وظیفه‌اش چیست؟ بخش خصوصی این وسط چه‌کاره است؟ اینها را نیامدیم تعریف کنیم. با گفتن یک کلمه که نفت و گاز انفال است،گفتیم که همه‌چیز برای دولت باشد.
در سایر بخش‌های دولتی هم این مشکل وجود دارد؟
زمانی هم وزارت پست و تلگراف داشتیم، هم شرکت مخابرات و وزارت پست و تلگراف تمام کارش شده بود شرکت مخابرات. حتی آقای غرضی وزیر وقت، خودش را مدیر عامل شرکت مخابرات کرده بود. هرچه می‌گفتند این شرکت است، شما وزارتخانه‌ای، صف از ستاد جداست، صف از اجرا جداست، می‌گفت من کار دیگری ندارم. تا چند وقت پیش وزیر نفت، مدیرعامل شرکت نفت هم بود یا رئیس هیأت مدیره آن. اساسا به‌تازگی قانونی به‌نام وزارت نفت نوشته شده است؛ اصلا می‌دانید که چیزی به‌نام وزارت نفت نداشتیم؟! شرکت معنی‌اش کار اجرایی است و وزارتخانه کار ستادی. حالا نتیجه حرف‌های من مشخص می‌شود. من می‌گویم چون این‌ها را نتوانستیم در بخش نفت جدا کنیم، همه‌چیز مربوط به دولت شده است.
به این ترتیب نقش پررنگ دولت در این حوزه همچنان باقی می‌ماند.
ببینید اصلا دولتی‌ها دنبال صنعتی ‌کردن نیستند. شما وقتی به وزیر نفت، یا مدیرعامل شرکت ملی نفت می‌گویید چرا از تجهیزات ساخت داخل حمایت یا تهیه نمی‌کنید، می‌گویند برای چه خودم را معطل ساخت داخل کنم؟ من وظیفه‌ام این است که سالی چهار میلیون بشکه نفت تولید کنم و دو میلیون آن را صادر کنم، دو میلیون هم به پالایشگاه‌ها بدهم. وزیر اصلا هیچ وظیفه‌ای به‌نام توسعه صنعتی به‌عنوان عضو هیأت دولت برای خودش متصور نیست. ما در مخابرات هم همین مشکل را داشتیم. تا آمدند و گفتند مخابرات برو کنار و ما سازمانی به‌نام سازمان تنظیم مقررات و ارتباطات رادیویی درست می‌کنیم. مگر شما نمی‌گویید فضای فرکانسی در کشور وجود دارد؟ این برای عموم و انفال است، آمدند و گفتند ما این بخش را که برای موبایل است جدا می‌کنیم و به مزایده می‌گذاریم، هرکس پول بیشتری داد، این قسمت برای او باشد و با یکسری مقررات برود و از این باند استفاده کند و به مردم سرویس بدهد. اپراتور اول آمد، اپراتور دوم آمد، اپراتور سوم آمد… و الان ما یکی از بالاترین ضریب نفوذهای تلفن را داریم. چرا؟ چون مردم را به صحنه آوردیم و گفتیم ما به‌عنوان دولت وظیفه حفظ این انفال را داریم، نه انجام کار. مقررات تعیین می‌کنیم، هرکس خواست،
بیاید کار کند.
حالا یک سؤال دارم؛ شما بگویید هر کسی در این مملکت نفت درآورد، هر چاهی زد، من پنج دلار به او می‌دهم. یا نفت را به این قیمت از او می‌خرم. ما صد و چند سال است نفت داریم. می‌دانید چند چاه نفت در کشور وجود دارد؟ با 135 میلیارد بشکه نفت فکر می‌کنم بیش از 100 میدان نفت و گاز و حدود 3500 تا چاه داریم. فکر می‌کنید در آمریکا این میزان چقدر است؟ یک‌میلیون و 200 هزار چاه. چرا؟ چون آن‌جا هرکسی می‌تواند برود چاه بزند.
منظور شما این است که هرکسی می‌تواند در آمریکا چاه نفت داشته باشد؟
مقررات دارد، ولی از مردم دریغ نکردند و گفتند بروید چاه بزنید. آنجا رفتند با 50 بشکه چاه زدند. این‌جا چاه به 500 بشکه برسد، در آن را می‌بندند و می‌گویند به‌صرفه نیست.
من هشت سال مدیرکل مخابرات سازمان برنامه و بودجه بودم و در آنجا حضور مردم را دیدم. شما الان بروید و ببینید BTS می‌سازند، تاسیسات موبایل و انواع چیزها را می‌سازند. ساخت BTS شاید یک زمانی امنیتی تلقی می‌شد و باور واگذاری آن برای بسیاری از نهادهای دولتی سخت بود، اما اکنون دارد ساخته می‌شود. آن حوزه‌ای را هم که اقتصادی نیست، دولت باید کاری کند که اقتصادی شود. مردم می‌روند می‌سازند، ولی تا جایی که اقتصادی باشد. بنابراین من مشکلی برای مشارکت مردم و بخش خصوصی نمی‌بینم. نمی‌آیند مسئله را درست تعریف کنند. تا به آقایان می‌گوییم بخش خصوصی، می‌گویند بخش خصوصی توانمند نداریم.
درحال‌حاضر چه تعداد شرکت خصوصی فعال در حوزه ساخت تجهیزات صنایع نفت و گاز داریم؟
ما در انجمن سازندگان قطعات و تجهیزات صنعت نفت حدود 700 عضو داریم، ولی سازندگان ما حدود 1300 شرکت هستند. برای شما مثال می‌زنم؛ ما سال 80 به وزارت صنایع رفتیم. من آن زمان مسئول حساب ذخیره ارزی بودم. دیدیم که تقاضایی برای راه‌اندازی کارخانه سیمان نیست. نشستیم و نگاه کردیم دیدیم دولت در طول 70 سال فعالیت در حوزه سیمان، توانسته بود ظرفیت این بخش را تنها به 30 میلیون تن برساند و اگر یادتان باشد مشکلات فراوانی مثل سیمان حواله‌ای و… وجود داشت. چرا؟ چون دولت همیشه سعی می‌کرد شرکت احداث کند و صنعت را در دست خودش داشته باشد. در هیأت امنا که آقای شریعتمداری، آقای جهانگیری، مرحوم آقای نوربخش و… حضور داشتند گفتیم بیاییم و بگوییم هرکس می‌خواهد کارخانه سیمان در کشور راه اندازی کند، 25 میلیون یورو تسهیلات می‌دهیم. آن موقع ارزش یورو از دلار هم کمتر بود و راه‌اندازی یک کارخانه سیمان حدودا 100 میلیارد تومان می‌شد. گفتیم 25 میلیارد تومان 15ساله با نرخ سه‌درصد به او می‌دهیم. می‌خواستیم این کار توسعه پیدا کند، ولی اصلا فکر نمی‌کردیم که در بخش خصوصی‌ چنین توانی وجود دارد که بگویند دولت 25 میلیارد را بدهد، ما بقیه‌اش را می‌آوریم و می‌رویم و معدن را تجهیز می‌کنیم. با این حال بخش خصوصی ظرف 4 سال 45 میلیون تن سیمان تولید کرد. 70 سال دولت تمام توان خود را گذاشت و تنها 30 میلیون تن سیمان تولید کرد! اما از سال 80 تا 84 بخش خصوصی 45 میلیون تن سیمان تولید کرد.
پس شما بخش خصوصی دارید، اما میدان نمی‌دهید. بخش خصوصی می‌گوید دولت برود کنار، تا من بیایم. اگر دولت رقیب من باشد، من با دولت رقابت نمی‌کنم. این از هوش آنهاست. یک روز تعرفه بالا و پایین شود، بخش خصوصی فلج می‌شود. دولت باید مقررات بگذارد و اجازه دهد بخش خصوصی کار کند. آن زمان رقابت شکل می‌گیرد و بخش خصوصی می‌تواند کار کند. تا وقتی در بخش نفت و گاز این اتفاق نیفتد و دولت در جای خودش قرار نگیرد و میدان را برای بخش خصوصی و رقابت خالی نکند، هیچ اتفاقی در ساخت داخل نمی‌افتد.
در صنعت نفت این میدان به بخش خصوصی داده نشده است؟
سال‌ها یک دکانی در شرکت نفت درست کردند به‌نام شرکت تامین کالا و پشتیبانی ساخت داخل.
فکر کنم آن را هم منحل کردند.
بله. این شرکت را درست کردند تا قطعات و تجهیزات ساخت داخل تهیه شود. پس از مدتی دیدند که از پسِ شرکت‌هایی مثل فلات قاره و امثالهم برنمی‌آ‌یند، چون اساس کار به این صورت شکل گرفته بود که وزارت نفت می‌گفت همه تقاضاهایتان را به من بدهید تا من برای شما خرید کنم. شرکت‌ها می‌گفتند چرا شما باید برای ما خرید کنید، ما خودمان توان تخصصی این کار را داریم. زنگنه در دوره جدید مدیریت خود، شرکت کالا را منحل کرد. اصلا این شرکت جزو مجموعه‌هایی بود که قرار بود خصوصی‌ شود، بعد دیدند چه چیزی را خصوصی کنند؟ کسی این شرکت را نمی‌خرد. آن موقع که دولتی بود، آن‌ها به او کار نمی‌دادند، حالا اگر خصوصی شود که اصلا نمی‌دهند.
به نظر من زنگنه با درایت آن را منحل کرد و گفت وزارت نفت 10 قلم کالاهای استراتژیک را انتخاب کرده و در داخل می‌سازد. کارشناسان گفتند چطور وزارت نفت این کار را انجام خواهد داد. زنگنه در تعریف نحوه این کار اعلام کرد، می‌آییم 40 تا قطعه از یک سازنده می‌خریم، به شرط اینکه با یک شرکت خارجی توانمند هماهنگ شود و این محصول را صددرصد در داخل تولید کند. خودمان هم پولش را می‌دهیم. کارشناسان گفتند خیلی خوب است. ایشان خیلی هم مقتدرانه آمدند و 10 قلم کالا را مشخص کردند. مثلا مته، الماسه، لوله‌های درون‌چاهی، پمپ درون‌چاهی و… که همه‌ از خارج خرید می‌شد.


می‌دانید برای خرید این تجهیزات چقدر هزینه می‌شود؟
مثلا برای خرید مته PDC، سالی 250 میلیون دلار هزینه می‌شد. PDC مته‌ای است که سر دکل می‌بندند و پایین می‌برند. آمدند و یک قرارداد 10 میلیون دلاری برای 180 مته بستند تا مثلا شرکت X و Y بسازند.
پس با این حساب میدان برای شرکت‌های خصوصی باز شده است.
متاسفانه شرایط آنگونه که پیش‌بینی کرده بودند پیش نرفت. برای انتخاب X و Y تیمی از دانشگاه صنعتی شریف را یک‌سال مامور کردند تا همه جوانب را بررسی کند. بالاخره چهار شرکت انتخاب شدند و دو سال در مناقصه شرکت کردند تا سرانجام یکی از آن‌ها انتخاب شد که مثلا مته را تا این سایز بسازد. به این شرکت اعلام شد بروید طرف خارجی‌تان را معرفی کنید. آنها رفتند سراغ شرکت‌های خارجی؛ خود این هم یک‌سال طول کشید. از ارائه طرح تا نحوه عقد قرارداد، چگونگی ساخت داخل و… چهار سال طول کشید و دوره اول وزارت آقای زنگنه تمام شد. در دوره دوم؛ دو، سه مورد از آنها به قرارداد رسید و دو تا از این قراردادها را به یک شرکتی دادند. به‌طور‌مثال مته PDC و پمپ درون‌چاهی را با رقم 2 تا 10 میلیون دلار به این شرکت دادند. الان یک‌سال و نیم است که قرارداد بسته شده، ضمانت‌نامه‌های پیش‌پرداخت، حسن انجام کار و… ردو بدل شده، به طرف خارجی نیز همه طرح‌ها را اعلام کردند، اما ناگهان گفتند شرکت نفت فلات قاره، می‌گوید فکر نمی‌کنم از ساخت داخل، کار خوبی دربیاید!
وقتی هم به وزارت نفت گفته می‌شود مگر از اول اعلام نکردید شما طرف حساب بخش خصوصی هستید می‌گویند نه، نمی‌شود. بالاخره یک شرکتی باید از این 40 پمپ استفاده کند و باید تأییدیه بدهد. یک‌سال و نیم است که این روند ادامه دارد. اخیرا هم آمدند و گفتند این شرکت که راضی نیست، پس کار را کنسل کنید. به‌همین راحتی کاری که چهارسال روی آن فکر، تحقیق و برنامه بود، تمام شد. برمی‌گردم به همان حرف اول. خواستم شاهد مثال برای شما بیاورم که نمی‌توانیم با این ساختار در حوزه تجهیزات صنعت نفت و گاز اصلا ساخت داخل داشته باشیم.


یعنی هیچ اراده‌ای نیست؟
خیر، علتش این است که همه پول دست دولت است. شما الان آمده‌اید و می‌گویید یک میدان خارجی را 20 ساله می‌دهم مشارکت کنند، خب چرا این را به بخش خصوصی خودمان نمی‌دهید؟ چرا همان نامه تضمینی که به خارجی می‌دهید، به شرکت داخلی نمی‌دهید؟ من معتقدم از داخل این IPC هم هیچ محصول ساخت داخلی درنمی‌آید، برای اینکه با همان ایده شکل گرفته که من پول ندارم، فلان شرکت خارجی می‌خواهد پول بیاورد و برای من میدان درست کند، به برداشت نفت من اضافه کند، بنابراین من که نمی‌توانم به او بگویم فلان قطعه یا تجهیزات را از فلان شرکت داخلی بخرید.
از هیچ‌چیز تولید داخل استفاده نمی‌شود، درحالی‌که خیلی راحت دولت می‌تواند به شرکت سرمایه‌گذار خارجی بگوید بیایید بنشینیم با یک مشاور تفاهم کنیم. مشاوری که ادبیات شرکت داخلی را بفهمد، زبان تو را بفهمد. من که کارفرما هستم، تو هم که پیمانکاری، این وسط یک مشاور می‌خواهد. اول بنشینیم و سر این مشاور تفاهم کنیم؛ آن مشاور هم باید ایرانی باشد، این مشاور حالا وظیفه دارد که بفهمد تو زبانت چیست. تو زبانت این است که کمترین هزینه را برای من داشته باشی. بعد برود به دولت بگوید حالا اگر می‌خواهید ساخت داخل شود، چه‌کار کنید. متاسفانه نگاه بدبینانه‌ای نسبت به ارتباط سرمایه‌گذاران داخلی و صاحبان صنعت با سیاسیون در کشور وجود دارد که چنین نگاهی را در خارج از کشور شاهد نیستیم و با این نگاه و رویکرد به جایی نخواهیم رسید.
پیشنهاد شما برای اینکه این موضوع اصلاح شود چیست؟
باید بیاییم تعریف کنیم جایگاه دولت در بخش نفت و گاز کجاست و چگونه می‌تواند بقیه مطالب را رها کند و سر جای خود بنشیند. پس از آن می‌توان امیدوار بود بخش خصوصی بتواند در جایگا واقعی خود قرار گرفته و همانند سایر صنایع در کشور کمک حال صنعت نفت و گاز باشد.

منبع: جامعه فردا