پس از پایان جنگ جهانی دوم حدود سال 1970 زمانی که اقتصاد اروپا مورد بازسازی قرار گرفت و خانواده‌ها از جهت معیشتی در وضعیت مناسبی قرار گرفتند، مساله اوقات فراغت شهروندان امری جدی شده و روز‌به‌روز به تعداد شهروندان و گردشگران مشتاق بازدید از موزه‌ها و امکان تاریخی و فرهنگی افزوده می‌شد. در این میان یکی از اماکنی که به فرصتهای مناسبی برای تامین فضاهای فرهنگی و گردشگری تبدیل شدند کارخانجات صنعتی بودند که پس از انقلاب صنعتی در عرصه‌های وسیع خارج از حریم شهرها تاسیس شده بودند اما اکنون با گسترش شهرها به شکل متروکه‌ و بدون کاربری درون شهرها رها شده بودند. دولت‌های ارپایی برای نخستین بار به این فکر افتادند که می‌توان به این عرصه‌های وسیع صنعتی به دید فرصتی برای فعالیتهای فرهنگی و گردشگری نگاه کرد و با حفظ کالبد این کارخانه‌ها برای آنها کاربریهای متناسب با زندگی شهری برنامه ریزی نموده و آنها را مورد بهره‌برداری قرار داد تا از این طریق هم به اقتصاد شهر رنگ‌وبوی تازه‌ای بتوان بخشید و هم نشاط، سرزندگی و کیفیت زندگی شهری را ارتقا دهند. یکی از نمونه‌های مهم و موفق این پروژه ها گالری هنرهای مدرن لندن معرف به "تیت مدرن گالری"است. کارخانه‌ برق متروکه لندن درکنار رود تیمز پس از تغییر کاربری و تبدیل به مرکز فرهنگی هنر مدرن اکنون در سال بیش از 5 میلیون بازدیدکننده دارد.

ازسوی دیگر وجود عرصه‌های وسیع صنعتی خاموش و متروکه درون شهرها و کالبد آنها  از دید شهرسازی نیز دارای اهمیت فراوان است. در درجه اول اینکه رشد شهرنشینی و افزایش شهرنشینی موجب شده تا بیشتر عرصه‌ها و زمین‌های شهری مورد استفاده قرار گیرد و کمتر فضایی برای ساخت مراکز فرهنگی و تفریحی وجود داشته باشد. درحالی که این عرصه‌های صنعتی متروکه عملا آخرین فرصتهای شهرها برای توسعه خدمات و زیرساختهای شهری هستند. در عین حال رها شدن این عرصه‌ها به صورت متروکه در شهر موجب ایجاد لکه های خاموش و بدون کاربری و متروکه در شهر می شود که این مساله به نوبه خود موجب افت امنیت اجتماعی در محدوده پیرامون، کاهش کیفیت فضایی و... و در نهایت افت منزلت اجتماعی-مکانی شهر و مناطقی که این کارخانه‌ها در آن قرار دارند می شود. در حالی که اگر به همین عرصه کاربری درستی داده شود می‌توان شان منزلت اجتماعی-مکانی و کیفیت زندگی شهری محدوده‌های پیرامون آن را ارتقاء بخشید.

همچنین جدای بحث شهرسازی از دید میراث‌فرهنگی و معماری نیز این موضوع دارای اهمیت ویژه‌ای هستند. زیرا کالبد این کارخانه‌ها بازگوکننده سبک معماری دوره خاصی از تاریخ است. به‌عنوان نمونه همین کارخانه ریسباف اصفهان میراث معماری و هنری پهلوی اول شهر اصفهان محسوب می‌شود ظرافت هنر معماری آن دوره را در یک محیط خشک صنعتی می‌توان کاملا مشاهده کرد.

بنابراین مفهوم "میراث صنعتی" با تمرکز بر صنایع پس از انقلاب صنعتی در ادبیات شهرسازی جهان با دو رویکرد حفاظت از میراث‌ دوره‌ مدرن و فرصت‌های بازآفرینی شهری در ادبیات جهان شکل گرفت و اندیشه حفاظت و احیاء این عرصه‌ها به عنوان مجموعه‌های فرهنگی-گردشگری به جای تخریب و نوسازی آنها را توسعه بخشید. اندیشه‌ای که مهمترین سرمایه شهر را سرمایه فرهنگی و کاربری‌های فرهنگی می‌داند و نه نوسازی‌های کلان مقیاس و پر زرق وبرق!

میراث‌صنعتی در ایران و ریسباف اصفهان

در ایران اما هرچند این مفهوم دیرتر از آنچه که در جهان شکل گرفت اجرا شد اما چندین نمونه موفق از تبدیل عرصه‌های صنعتی به مراکز فرهنگی داریم که می‌توان به تبدیل کشتارگاه تهران به فرهنگسرای بهمن و تبدیل کارخانه چرم خسروی تبریز به دانشگاه هنر این شهر اشاره کرد.

اما یکی از کارخانه‌هایی که از آن می‌توان به عنوان میراث صنعتی ایران نه تنها در بعد ملی حتی بعد جهانی یاد کرد کارخانه ریسباف اصفهان که در سال 1311 در زمینی با مساحت 69 هزارمتر در قالب یک شرکت سهامی در منطقه چهارباغ بالای شهراصفهان تاسیس شد. این کارخانه را می‌توانیکی از اولین محصولات کار و سرمایه مردم اصفهان در دوره معاصر دانست. این مجموعه دارای معماری منحصر به فردی است که تحت‌عنوان معماری معاصر از آن می‌توان یاد کرد و ساخت آن را استاد معتمدی تحت نظارت مهندسی آلمانی به نام ماکس اتوشونمان برعهده گرفت. اما به دلایل گوناگون این کارخانه در دهه‌های بعد تعطیل شد تملک آن را بانک ملی برعهده می‌گیرد. تا در سال 81 سازمان میراث‌فرهنگی این کارخانه را ثبت ملی می‌کند. در ابتدای دولت یازدهم با تغییر نگرشی  که در وزارت راه‌وشهرسازی رخ می‌دهد که توجه به کیفیت زندگی در شهرها به جای کمی‌گرایی و بازگشت به ارزش‌های تاریخی و هویتی ملی بود تصمیم بر این شد تا این کارخانه از بانک ملی خریداری شود و تبدیل به مکان فرهنگی در اصفهان شود.

ازسوی دیگر بنده در سال 89 تا 91 با راهنمایی دکتر محمد سعید ایزدی و دکتر پیروز حناچی در دانشگاه تهران  پایان‌نامه کارشناسی ارشد خود را در قالب یک پروژه مطالعات و طراحی با موضوع کارخانه زیسباف اصفهان به‌عنوان میراث‌صنعتی ارائه کردم. در آن زمان نگاه به میراث با مفهوم میراث مدرن بسیار کم بود و شاید اصلا وجود نداشت. در سال 95 این کارخانه توسط شرکت بازآفرینی شهری ایران از بانک ملی خریداری شد و دبیرخانه ای در وزارت راه و شهرسازی برای احیاء این مجموعه ارزشمند شکل گرفت که بنده به عنوان دبیر آن منصوب شدم.

فراموش نکنیم ما در اصفهان آثار زیادی از ادوار مختلف تاریخی از پیش از اسلام تا زمان قاجار داریم. اما کمتر اثر شاخصی از دوران پهلوی اول داریم. همچنین در فهرست ثبت آثار جهانی تاکنون ایران اثری را به‌عنوان میراث صنعتی ارائه نداده است درحالی که کارخانه ریسباف نمونه شاخصی از میراث دوران پهلوی اول در قالب یک اثر صنعتی است که به جهت شاخصه‌های معماری، تاریخی، اجتماعی و... ظرفیت ثبت جهانی را دارد و حفظ آن می‌تواند برای شهر اصفهان از جهات گوناگون مهم باشد.

نکته مهم اینکه هرچند تمرکز اصلی مفهوم میراث‌صنعتی در ادبیات شهرسازی جهان بر میراث مدرن و پسا انقلاب صنعتی است اما در کنار آن میراث دوران سنتی نیز مانند آسیاب‌ها، کارگاه‌های حناسابی و یا نساجی سنتی نیز مورد توجه قرار می‌گیرد ما از این فرصت می‌توانیم برای معرفی میراث صنعتی دوران سنتی اصفهان نیز استفاده کنیم. زیرا منطقه اصفهان همواره در طول تاریخ به‌عنوان یکی از مراکز مهم رشد و توسعه صنعت و تجارت بخصوص در حوزه نساجی در ایران و جهان شناخته شده است و روند تکامل صنعت در کشور را به خوبی در استان و شهر اصفهان می‌توان مشاهده کرد.

فراموش نکنیم کشورهای غربی و پیشرو امر حفاظت نیز دوره‌ای میراث گذشتگان خود را با هدف توسعه شهرها تخریب کردند بناهای تازه به‌جای آنها ساختند. اما از دوره‌ای به این فکر افتادند که به‌جای تخریب میراث گذشته می‌توان آنها را حفظ و احیا کرد. از آن زمان تا کنون رقابت سختی در میان آنها برای حفظ میراث گذشتگانشان با هدف توسعه گردشگری و رونق اقتصاد فرهنگی شکل گرفته است. در ایران هرچند این مفهوم کمی دیر وارد ادبیات شهرسازی ما شده است اما هنوز می‌توان با احیا و بازآفرینی بافت‌های تاریخی از جمله عرصه‌های صنعتی به حفظ میراث گذشتگانمان و رونق اقتصاد شهرهایمان کمک کرد.