زهرا محمودی در دنیای اقتصاد نوشت: انزلی؛ بندری که همیشه مقصد کشتیها بوده، اینبار مقصد گفتوگو بود. جایی برای شنیدن و شنیده شدن؛ این شهر مقصد یک سفر دولتی دو روزه بود، سفری که در دلش نه فقط بازدید و جلسه بود، بلکه شنیدن حرفهایی بود که سالهاست در گلو ماندهاند. سخنگوی دولت با همراهی جمعی از خبرنگاران پا به این بندر گذاشت تا از نزدیک بشنود که تولیدکنندگان چگونه با ناترازی انرژی، قوانین پیچیده و موانع بیپایان دستوپنجه نرم میکنند.
گفتند و گلایه کردند، از برق و گاز و مجوز، از راهی که هر بار نرفتهتر از قبل به نظر میرسد. اما انزلی فقط محل گلایه نبود. انتخابش حسابشده بود. در سالهای اخیر دولتها از همان ابتدا بر ارتباط با همسایگان شمالی تاکید داشتند و حالا این بندر، با موقعیت منحصربهفردش در حاشیه خزر، قرار است دروازه ایران به اوراسیا باشد؛ پلی میان ایران و کشورهای شمالی، میان تولید داخل و بازارهای تازه. انزلی، تنها یک بندر نیست؛ آمیختهای است از تاریخ، تجارت و چشماندازی گسترده رو به آینده. جایی که دو بندر، چون دو بازوی موازی، بار ترانزیت ملی و منطقهای را بر دوش میکشند.
اینجا مرز خشکی و دریاست، جایی برای همنشینی کالا، فکر و سرمایه. بنادر انزلی و کاسپین حالا فقط بارانداز نیستند، به کریدورهای جهانی متصلاند؛ از اوراسیا تا شانگهای، از اکو تا خاورمیانه. در دل این سواحل، زیرساختهایی ساخته شده برای بندری از نسل سوم؛ بندری که نهتنها کالا را جابهجا میکند، بلکه دانش، فناوری و اطمینان سرمایهگذاران را هم به همراه دارد.
مسیرهای ترانزیتی در حال گرهخوردن به خطوط ریلی و بنادر هوشمندند. اینجا اگر قانون مسیر را هموار کند و اعتماد را بازگرداند، انزلی میتواند به یکی از قطبهای واقعی دیپلماسی اقتصادی ایران بدل شود؛ بندری که نهفقط با کشتیها، بلکه با ایدهها پر میشود. حالا اینبار، سخنگوی دولت چهاردهم به انزلی آمده بود تا این حرفها فقط در سالنهای نشست جا نماند؛ آمده بود تا آنچه شنیده میشود را به عمل نزدیک کند تا فاصله میان وعده و عمل، چند قدم کوتاهتر شود. او در جلسات متعدد با فعالان اقتصادی و مدیران محلی نشست، پای درددلها نشست و تلاش کرد نهتنها شنونده، بلکه منتقلکننده دغدغهها به پایتخت باشد. بازدید از زیرساختهای بندر، گفتوگو با بخش خصوصی و بررسی ظرفیتهای توسعهای انزلی بخشی از برنامههایی بود که در این سفر فشرده دو روزه دنبال شد.
روایت تلخ یک بیتدبیری مزمن
اما یکی از مهمترین دغدغههایی که در این سفر طرح شد، مسالهای بود که نه فقط بندرانزلی که کل نقشه تولید کشور را درگیر کرده؛ ناترازی انرژی. زخمی کهنه که هر تابستان، تازهتر از قبل سر باز میکند. در سالنهای جلسات، جایی میان گزارشها و گلایهها، ردِ قطعیهای مکرر برق همچون کابوسی همیشگی، خودی نشان داد. تولیدکنندگانی که رویای توسعه را در سر دارند، حالا باید اول از همه فکری برای روشن ماندن چراغ کارخانههایشان کنند.
سخنگوی دولت، بیپرده گفت: با کمبود ۲۰ هزار مگاواتی در تراز انرژی کشور مواجهیم. حرفی که نه از سر گلایه، که با نگاهی به گذشتهای گفته شد که سالها در آن، سرمایهگذاری در حوزه زیرساخت انرژی یا نادیده گرفته شد یا به تاخیر افتاد. این ناترازی، نه زاییده امروز است، بلکه نتیجه چرخهای معیوب در سیاستگذاریهای چند دهه اخیر است. اما برای رهایی از این بنبست، فقط گله کافی نیست. مهاجرانی از راهکار گفت. از صرفهجویی، از لزوم توجه به انرژیهای تجدیدپذیر، از تنظیم دما در ساختمانهای عمومی، از کمپینی ساده برای گذار از تابستانی داغ. گفت: «ما میدانیم که شما تولیدکنندگان، با گوشت و پوست این دشواریها را لمس میکنید. اما دولت هم بیتفاوت نیست. هدف ما داشتن اقتصادی پربار است، حتی در دل این محدودیتها.»
در این میان، نگاهی تازه نیز مطرح شد؛ نگاهی به نقش تولیدکننده نه به عنوان ثروتمندِ جدا افتاده، بلکه به عنوان ستون اقتصاد ملی. «باید تمرین کنیم که نگاهمان را اصلاح کنیم. به کسی که ثروت خلق میکند، باید احترام گذاشت.» جملهای که شاید ساده به نظر برسد، اما پشتش فلسفهای عمیق نهفته است؛ فلسفهای که توسعه را نه در تقسیم فقر که در تکثیر ثروت جستوجو میکند.
در ادامه، مهاجرانی به موضوع مدیریت منابع در مناطق آزاد پرداخت و تاکید کرد که درآمدزایی این مناطق نباید به بهانه «دارا و ندار» بودن زیر سوال رود. وقتی بندری چون انزلی درآمدزاست، نفعش به همه میرسد؛ از کارگر انبار تا صادرکننده نهایی. این نگاه، اگر در ساختارهای تصمیمگیری نهادینه شود، میتواند موتور محرکه منطقه باشد؛ نه فقط برای عبور از بحرانها، بلکه برای خلق فرصتهای پایدار. اینجا، در ساحل انزلی، موجها فقط به اسکله نمیکوبند؛ گاهی هم به درهای بسته بوروکراسی، به تاریکی خطوط تولید و به بیاعتمادی سرمایهگذار. اما اگر گوش شنوایی باشد، شاید همین موجها بتوانند دیوارها را بشکنند.
وفاقی که هنوز سر راه وعدههاست
در نشست سخنگویی که بخشی از این سفر بود، خبرنگار «دنیای اقتصاد» از همان وعده آشنای روزهای تبلیغات پرسید؛ وعده وفاق، وعده چارهاندیشی برای بحرانهای انباشته اقتصادی، برای ناترازیهایی که حالا یکییکی نفس اقتصاد را بریدهاند. از پالرمو و CFT که هنوز خاک میخورند تا ناترازی انرژی که هر تابستان، بار سنگینش روی دوش تولید سنگینی میکند؛ از وعدههای بیسرانجام درباره برق خورشیدی تا حتی مسالهای بهظاهر ساده مثل تعیین ساعت رسمی که هنوز حلنشده باقی مانده؛ از نوسانات بیپایان بازار ارز تا تناقضهای رفتاری در بودجهنویسی و سیاستگذاری؛ سوال روشن بود: بالاخره اولویتهای دولت چیست؟ و آیا آن وفاق وعده داده شده اصلا شکل گرفته؟
مهاجرانی، سخنگوی دولت، پاسخ داد که بخشی از تصمیمها نه از روی تمایل بلکه بهاجبار بودهاند؛ مثل آغاز روز کاری از ساعت ۶ صبح که لایحهاش حتی در مجلس رای نیاورد. او ناترازیها را «واقعیتی تلخ» خواند که ریشه در گذشته دارد و گفت که دولت با راهکارهایی چون توسعه انرژیهای خورشیدی و صرفهجویی در مصرف، تلاش دارد بخشی از این بحران را مهار کند. به گفته او، قرار است ادارات دولتی پس از نصب پنلهای خورشیدی از برق شبکه جدا شوند. با این حال، تاکید کرد که دولت همچنان به وفاق ملی امیدوار است؛ وفاقی که اگر شکل بگیرد، شاید بتوان از دل همین آشفتگیها راهی به سوی ثبات گشود.
برنج داخلی زیر سایه واردات ارزان
در حاشیه این نشست، استاندار گیلان هم با دو دغدغه محلی و ملی سخن گفت؛ یکی از مرزهای غربی استان و چالش پوشش رسانهای، دیگری از شالیزارهای شرقی و تهدیدی که سایهاش بر سر کشاورزان سنگینی میکند. هادی حقشناس در پاسخ به سوالی درباره ضعف پوشش داخلی دکل صداوسیما در آستارا گفت: آمادگی کامل داریم برای حل این مشکل تمام منابع لازم را پای کار بیاوریم. او تاکید کرد که تیمهای تخصصی در حال پیگیریاند و هماهنگیهای لازم با رسانه ملی و نهادهای مسوول در جریان است. با این حال، نزدیکی به مرز و تداخل احتمالی سیگنالها از کشورهای همسایه را یکی از موانع دانست که نیازمند «بررسی و مدیریت دقیقتر» است.
اما بخش مهمتر صحبتهای استاندار، درباره یکی از حساسترین موضوعات اقتصادی استان بود: واردات برنج. حقشناس گفت مخالفتی با واردات اصولی وجود ندارد، اما آنچه کشاورزان گیلان و مازندران را دچار بحران کرده، واردات با ارز ترجیحی است؛ موضوعی که قیمت تمامشده برنج خارجی را بهشدت پایین میآورد و عملا بازار را از دست شالیکاران داخلی خارج میکند. او پیشنهاد مشخصی داد: «اگر واردات برنج با ارز آزاد انجام شود، رقابت منصفانهتری شکل میگیرد و تولیدکننده داخلی توان ایستادگی خواهد داشت.» حقشناس همچنین درخواست کرد که دولت در ایام برداشت، یعنی شهریور تا آبان، واردات برنج را متوقف کند تا کشاورزان بتوانند محصولاتشان را با قیمت مناسب به فروش برسانند. «حمایت از تولید داخل و حفظ معیشت کشاورزان باید در اولویت باشد؛ نه واردات ارزان که دسترنج یکساله را بر باد میدهد.»
پایان یک سفر، آغاز یک انتظار
سفر سخنگوی دولت به منطقه آزاد انزلی عصر دیروز به پایان رسید؛ فاطمه مهاجرانی برگشت، اما انبوهی از پرسشها، وعدهها و نگرانیها در انزلی و گیلان باقی ماندهاند. از ناترازی برق تا نارضایتی فعالان اقتصادی، از سیاستهای نامشخص ارزی تا هشدار درباره واردات بیرویه برنج، همگی نیازمند تصمیمهایی فوری، شفاف و هماهنگ هستند. اکنون چشمها دوباره به پایتخت دوخته شده؛ اینکه آیا این سفر صرفا یک دیدار نمادین بود یا آغاز تغییری ملموس؟ آیا وعدهها از سطح حرف فراتر میروند؟ آیا «وفاق اقتصادی» که از آن سخن گفته شد، در عمل نیز رخ خواهد داد؟ پاسخ این پرسشها شاید در هفتههای آینده روشنتر شود، اما فعلا انزلی یکبار دیگر روایت شد؛ با همه دغدغهها، امیدها و پرسشهای بیپاسخش.