نخست آنکه مذاکره و حل مشکل با ترامپ از نظر شکلی و ورود به بحث آسان‌تر خواهد بود. این موضوع از ابتدا نیز مد‌نظر تصمیم‌سازان و تحلیلگران سیاست خارجی در ایران قرار داشت و نیز با نحوه رفتار او با موضوع کره‌شمالی، نمونه عینی نیز پیش چشم قرار گرفت. در‌عین‌حال، رسیدن به مذاکره محتوایی و مثمر از چندین جهت با مشکلاتی جدی همراه است؛ یکی آنکه خود ورود آسان ترامپ به مذاکره، موضوع را برای پیشبرد محتوایی و ماهوی بحث دشوار می‌کند و دیگر آنکه آمریکا با خروج از برجام، تحمیل تحریم‌ها و نیز مواضع تندی که درخصوص تحریم تسلیحاتی اتخاذ کرده، هم موارد زیادی را برای اهرم‌کردن برای یک مذاکره با ایران در دست دارد و هم موضوع را در مقابل دموکرات‌ها و اروپایی‌ها، وجه هویتی بخشیده است. از سوی دیگر، رقابت‌ها و نیز دشمنی‌های تشدیدشده در سال‌های اخیر با دیگر بازیگران سیاست منطقه‌ای به‌خصوص عربستان سعودی و اسرائیل، بزرگ‌ترین مانع در راه رسیدن به مذاکره‌ای غیرتحمیلی و تا حدی متوازن بین ایران و آمریکا خواهد بود؛ چرا‌که ترامپ هم حرف‌شنوی از این دو شریک دارد و هم تا حد زیادی منافع خود و دولتش را درگیر با این دو ارزیابی می‌کند.


واقعیت این است که با آن تجربیاتی که در سال‌های گذشته از روحیه واقعی این تازه‌وارد به سیاست به دست آمده، او امروز دیگر فردی جنگ‌طلب ارزیابی نمی‌شود؛ چرا‌که با وجود بزنگاه‌هایی بسیار خطیر برای آغاز یک درگیری خونین، او تا حد زیادی از آنچه درگیری نظامی نام داشته باشد، پرهیز کرده است؛ بنابراین آینده سیاست ایران و موضوع تحریم‌ها با حضور مجدد دونالد ترامپ در کاخ سفید تا حد زیادی به سیاست داخلی ایران بستگی پیدا خواهد کرد. انتخابات سال آینده در این زمینه تأثیری بیش از همیشه خواهد داشت و نیز اداره کشور با مشکلاتی نظیر عدم صادرات نفت و مشکلات بانکی دیگر، صحنه آزمون و خطا نخواهد بود و نیاز اصلی برای حفظ حداقل‌های کشور و تلاش برای رفع بحران، تیمی کارآزموده، علمی، قوی و بدون ابتکاراتی نظیر «اختراع مجدد چرخ» را اقتضا خواهد کرد؛ اما نکته مثبتی که می‌توان در پی انتخاب مجدد ترامپ به ذهن آورد و با این پررنگ‌شدن انتخابات اخیر در صحنه جهانی ذکر کرد، افزایش فاصله میان آمریکا و اروپا و نیز رقابت میان آمریکا و چین خواهد بود که از دیدگاه نگارنده گذار در فضای بین‌المللی را با به‌رخ‌کشیدن اهمیت بی‌دلیل امروز آمریکا تسریع خواهد کرد. ظهور چین به‌عنوان قدرت برتر اقتصادی در چند سال آینده، حتی در اروپا نیز با مقاومت کمتری همراه خواهد بود؛ انگار همگان سعی خواهند کرد سرمایه‌ها و وابستگی‌های خود را پراکنده کنند تا این‌چنین همه چیز را در گرو کشوری به این حد غیرقابل‌پیش‌بینی قرار ندهند. در‌عین‌حال، عقلا ضمن گرفتن مواضع محتوایی و فارغ از اشخاص، خود را برای سناریوهای محتمل مختلفی تجهیز کرده و ضمنا گزینه‌های متنوع را در صورت برداشته‌شدن قدم‌های واقعی از سوی طرف مقابل به تابو تبدیل نکرد؛ چرا‌که اصل در سیاست خارجی، منافع ملی است که ممکن است با مذاکره، عدم مذاکره، مقاومت یا حتی درگیری نظامی تأمین شود. چه‌بسا بتوان با بهره‌بردن از نخبگان سیاست خارجی، صحنه‌ای طراحی کرد که از اختلاف‌های دونالد ترامپ با اطرافیان سابقش مانند جان بولتون، دموکرات‌ها، اروپایی‌ها و دیگران به نفع پیش‌بردن موضع خود بهره‌برداری کرد.


اگر بایدن بیاید: اما اگر با گذشت زمان کافی بتوان گفت جو بایدن پیروز انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا شده، باز ایرانیان باید به پرسش خود بازگردند؛ پس از خوابیدن قیل‌وقال انتخابات و فارغ از مواضع رسمی و احیانا شعارزدگی، راه برون‌رفت از شرایط تصلب کنونی در روابط ایران و آمریکا به‌طور اعم و برجام و تحریم‌ها به‌طور اخص چیست؟ واقعیت این است که پس از دهه‌ها قطع روابط رسمی و خلاصه‌شدن هرگونه ارتباط میان ایران و آمریکا به مذاکرات موضوعی الزاما پنهانی یا تبادل پیام‌هایی به واسطه کشورها و دیپلمات‌های سوم‌شخص، برای نخستین‌بار ارتباط این دو کشور در دورانی که گرایش خاصی از دموکرات‌ها و گرایش خاصی از اصلاح‌طلبان در ایران در مسند قدرت بودند، آغاز شد و به انجامی تأثیرگذار و بهینه رسید. حالا که نفر دوم همان حاکمیت مجددا در کاخ سفید پشت میز رزولوت خواهد نشست، ایران با انتخاب‌های دشواری مواجه نیست. همان قدر که مذاکره با ترامپ به‌عنوان برهم‌زننده و تحقیرکننده برجام برای پرستیژ سیاسی ایران در داخل و نیز صحنه بین‌المللی دشوار و پرهزینه بود، اینک کنارآمدن علنی و بازگشت به برجام در پس اراده سیاسی طرفین و اتفاقا موضع مثبت ایران، واجد انگیزه‌های هویتی برای هر دو طرف خواهد بود. در این راه، برای دولتمردان ایران لازم است از افتادن به ورطه انفعال خودداری کند؛ حال این انفعال چه از سر ادامه مسیر گذشته‌ای باشد که ترامپ به این ارتباطات و نتایج آن تحمیل کرد و چه از سر پیش‌رو‌بودن انتخابات ریاست‌جمهوری در بهار سال آینده؛ چرا‌که تفاوت مهم ترامپ و بایدن درباره ایران و به‌طور‌کلی در صحنه بین‌المللی، این است که رئیس‌جمهور منتخب بر‌خلاف دونالد ترامپ توان بالایی در اجماع‌سازی بین‌المللی بر وفق موضع خود خواهد داشت. در نتیجه باید گفت مذاکره‌نکردن با جو بایدن در خصوص بازگشت به برجام می‌تواند در میان‌مدت خطیرتر و پردوام‌تر از ایستادن مقابل سلفش باشد؛ بنابراین لازم به نظر می‌رسد که پیش از موضع‌گیری او احیانا در مقابل برجام و بازگشت ایران به تعهداتش از انگیزه ضدترامپ او برای بازگشت به برجام استفاده کرده و ابتکار عمل را به دست گیرد. اما با لحاظ جزئیات حقوقی و سیاسی باید در نظر داشت که بازگشت آمریکا به برجام، به نحوی مدیریت شود که راهی برای استفاده از مکانیسم‌های درون توافق علیه ایران باز نماند و حتی در صورت لزوم، بدون بازگشت به محتوای برجام از مذاکرات حاشیه‌ای احتمالی در این خصوص بهره‌برداری شود. در واقع باید این‌طور اندیشید که اینک که ایران تنها و تمام‌قد در مقابل ظلم بی‌حساب ترامپ ایستاد و رقص و پایکوبی رقبا و دشمنان را در منطقه و جهان شاهد بود و هزینه گزافی را نیز از اقتصاد، سلامت و سیاست خود برای این ایستادن پرداخت کرده ولی حاضر به کنار‌آمدن با این قانون‌شکنی نشد، علتی ندارد که حالا این تغییر در واشنگتن را -‌که حتما سازش‌کاری ایران می‌توانست احتمال آن را بسیار کم کند‌- به فال نیک نگرفته و برای توسعه منافع ملی خود در صحنه بین‌المللی از آن بهره نبرد. این بهره‌برداری البته می‌تواند در قالبی طراحی و اجرا شود که اتفاقا نفوذ منطقه‌ای ایران را به پشتوانه همان ایستادگی ارتقای کیفی داده و تثبیت کند. برای طراحی هرگونه معادلات جدید، ایران در صورت برد بایدن دست بالاتری نسبت به گذشته دارد و آن همین حفظ مواضع در عین تمام فشارهای حداکثری برای چند سال است که در پی آن هیچ‌کدام از تحلیل‌ها و پیش‌بینی‌ها مبنی بر به‌زانو‌درآمدن ایران ظرف چند ماه، فروپاشی جامعه، اقتصاد و حاکمیت ایران در میان‌مدت، پاسخ‌ندادن ایران به تهدیدات نظامی و حتی امکان شیطنت‌های نظامی آمریکا، اسرائیل یا عربستان علیه ایران سربلند از آب بیرون نیامدند. ایران امروز آسیب دیده، ولی مقاوم مانده، تحت ظلم قرار گرفته، ولی ایستاده است و حالا وقت بهره‌برداری از این ایستادگی به نفع همان اقتصاد و منافع ملی است. اگر به معادلات میان چین و ایالات متحده، روسیه و ایالات متحده، اروپا و آمریکا و نیز تنش‌های قطبی داخلی ایالات متحده نگاه کنیم و نیز با توجه به روابط قبلی که با افراد تیم سیاست خارجی جو بایدن در میان سیاست‌مداران ایرانی وجود دارد، طراحی چیدمانی تازه به سبک برجام و چه‌بسا بهتر از آن که ضمن حفظ مواضع بتوان منافع را نیز تأمین کند، هر‌چند نیاز به هوشمندی و تخصص دارد، ولی ممکن است.