صحبت نه از «مناقشه آب» است و نه از «بحران آب» اما دعوای لفظی پیشآمده میان نمایندگان خوزستان و رئیس سازمان محیطزیست را میتوان مظهر قنات بحرانهایی دید که جرعه جرعه بر آتش جنگ آب می افزایند و آن را به اصلیترین بحرانِ میانه عصرِ حاضر در کشوری بدل میکنند که خواهی نخواهی، تغییرات اقلیمی و سوءمدیریت مصرف آب دهانش را خشک نگه داشته است. جمعی از نمایندگان مردم خوزستان که دوشنبه شب در حاشیه جلسه شورای اداری خوزستان به نامهای که رئیس سازمان حفاظ محیطزیست خطاب به جهانگیری نوشته، چه میگویند؟ پاسخِ عیسی کلانتری به این اعتراضها چیست و چرا چنین نامه مهمی که به طور مستقیم با سرنوشت چندین استان (استانهای عموما محروم) از یک سو و یکی از قدیمیترین رودخانههای تمدن بشری از سوی دیگر در ارتباط است به صورت محرمانه نوشته شده است؟
در مرور چراییهای نگارش چنین نامهای و تبعات آن میتوان در ایستگاه اول ماند و پاسخ نامناسب کلانتری به اعتراض نمایندگان خوزستان را بهانه کرد. او درست لحظهای که روی صندلیهای جلسه نشسته است با پرسشهای مکرر نمایندگان مجلس مواجه میشود که خواهان روشن شدن تکلیف کشاورزان خوزستانی پس از انتقال آب کارون به بخشهای مرکزی کشور هستند. در چنین شرایطی او میگوید که «من ابتکار نیستم»؛ پاسخی که از دیروز، دادِ بحق فعالان حقوق زن را از یک سو و داغ خلأ حضور ابتکار در این سازمان را از سوی دیگر درآورده است. با این همه این ایستگاه نخست این دعواست و ای کاش، کلانتری همانطور که یک بار برای همیشه چنین نامهای را برای جهانگیری نوشته و خواهان روشن شدن تکلیف آب کارون شده است، با لحنِ متینتری پاسخ نمایندگان را میداد تا گفتوگوی ملی بر سر یک موضوع ملی شکل بگیرد نه آن که دعوایی از حاشیه آن بجوشد و زمینه سازِ رودررویی بیشتر خوزستانیها و مدیران وقت آب کشور شود.
در تب و تاب تکمیل کابینه، فعالان محیطزیست به روحانی نامه نوشتند، به این امید که او در انتخاب رئیس سازمان حفاظت محیطزیست، نه سراغ محفلهای حامی سدسازان برود و نه دنبال آنهایی باشد که میخواهند با طرحهای عجیب و غریب انتقال آب، وضعیت خشکِ کشور را بحرانیتر از شرایط فعلی کنند. پس از دستِ ردِ سیاسی که مجلس به سینه بیطرف زد، انتخاب عیسی کلانتری، نویدِ تحقق شعار سازمانِ مهجور محیطزیست را نمیداد اما این امید بود که او بر خلافِ رئیس پیشین که از قضا چهرهای سیاسی داشت و اهل مماشات بود، همچون سالهای نخست انقلاب دلسوز کشاورزان باشد و همچون سالهای میانه دهه 80، قاطع و برنده حرفهای جنجالیاش را بگوید. اما به نظر میرسد این اتفاق نیفتاده یا اگر افتاده، تا اطلاع ثانوی زیر سایه دعوای لفظی که بر سر آب در جلسه شورای اداری خوزستان به وجود آمده، پنهان بماند.
نامهای که او به جهانگیری نوشته، نامه چندان تازهای نیست؛ بسیاری به این بهانه که آب مازاد کارون باید به نقاط خشک کشور منتقل شود، خواهان رساندن آب سرچشمههای زاگرس به فلات مرکزی ایران بوده و هستند، اما شاید قاطعیت کلانتری را نداشتهاند. منابع آگاه در سازمان محیطزیست میگویند که این قاطعیت فقط مربوط به کارون و انتقال آب آن نیست، کلانتری آمده تا با همان روحیه جنجالیاش، پروندههایی که مدتهاست در سازمان محیطزیست معطل مانده و ابتکار حاضر به امضای آنها نشده را به جریان بیندازد تا جایی که این نامه را باید یکی از آن بیش از سیصد پرونده معطل مانده در سازمان محیطزیست به حساب آورد. با این حساب، پیش پرده جنگ آب در ایران با دعوا بر سر آب آغاز و پردهگردان آن رئیس فعلی سازمان محیطزیست شده است و بعید نیست که چند ماه دیگر بر اثر فشارهای واردشده بر دولت، او کناری برود و رئیسی جدید در ساختمان پردیسان جایش را بگیرد اما روحانی در این میان میماند و بحرانی که اگر دولتش آغاز نکرده، لااقل در علنی شدن آن نقش جدی داشته است. آگاهان اما دلسوزانه به نامه اخیر کلانتری نگاه میکنند و هملتوار چشمی به استانهای خشک مرکزی کشور و چشمی دیگر به کشاورزان محروم خوزستان میچرخانند و میپرسند: «آیا مگر راهی هست؟*»
*بخشی از نمایشنامه هملت و استعاره از آنکه راهی جز فدا کردن یکی برای نجات دیگری نیست
منبع: جامعه فردا