سالها پیش، الوین تافلر در کتاب «موج سوم» در مطالعه توسعه تکنولوژیها، آیندهای شاید غمانگیز را برای صنعت نشر، مطبوعات، حوزه کتاب و حتی تلویزیون پیشبینی کرده بود. امروز که در دوران مورد اشاره او قرار داریم، در مطالعه ایدههای تافلر، تفسیر دوگانهای در دست است. از یکسو میتوان حکمرانی بلامنازع شبکههای اجتماعی و پیامرسانهای الکترونیکی مثل فیسبوک، تلگرام، اینستاگرام، یوتیوب و در کشور ما آپارات را بهعنوان مصداق پیشبینیهای او و تأثیر آنها را در به چالشکشیدن جدی صنعت نشر، مطبوعات و حوزه کتاب، صنعت خبر و اطلاعرسانی، خبرگزاریها و تلویزیونها در نظر گرفت. از سوی دیگر، باید توجه داشت که تأثیر مثبت پیشرفت و توسعه و نفوذ همین شبکهها و تکنولوژیها که باعث شتاب سرسامآوری در حجم تولید محتوا، اخبار، رویدادها و پژوهشها شده و عملا وجه حضور نشریات، کتابها و صنایع مبتنی بر محتوا را تقویت کرده و آنها را از مدار فعالیت خارج نکرده است. نگارنده در این یادداشت قصد پیشبینی آینده مسیر این تحولات را ندارد و هدف یادداشت را طرح مسألهای پیرامون ظرفیت صنایع نشر، کتاب، مطبوعات و اطلاعرسانی در استفاده از فضای به وجود آمده قرار داده است. بارها و بارها از فعالان حوزه نشر، کتاب، مطبوعات، خبر و محتوای تصویری پیرامون موضوع تأثیر رشد تکنولوژیهای نوظهور، پیامرسانها و شبکههای اجتماعی بر اقتصاد صنعت نشر، مطبوعات، محتوا و از فشارهای جدی واردشده به این حوزهها مطالبی را شنیدهایم و به نظر میرسد گریزی هم از مواجهه با این سونامی ارتباطی و فناورانه متصور نیست. تحولات فناورانه اخیر، لزوم مکث و بازخوانی بنیادین در تحلیل الگوی حضور و ادامه فعالیت در اکوسیستم صنایع مذکور را برای فعالان این حوزهها ضروری میکند. روزگاری طولانی، اصل محتوا و تولیدکنندگان آن، قربانی غیرقابل اندازهگیری و غیرملموسبودن کالا و خدمت ارایهشده خود بودند و همواره اقتصاد آن را در وجه فیزیکی آن یعنی خود کتاب، مجله و انتشار روزنامه و عواید ناشی از فروش آن و در مواردی استفاده از ظرفیتهای تبلیغاتی بهعنوان یک محصول و خدمت جانبی جستوجو میکردند. اما امروزه که ظهور تکنولوژیهای ارتباطی و اطلاعاتی، حوزه فیزیکی صنعت نشر و مطبوعات را تضعیف کرده است، میتوان بار دیگر، خوانشی دوگانه از آن را به دست داد. اولا میتوان تفسیر توسعه این تکنولوژیها را بهعنوان آخرین ضربات جبرانناپذیر به حوزههای تولید محتوا، اخبار، کتاب و محتوای تصویری و غیره پنداشت که زوال آنها را در پی داشته باشد و خوانش دیگر، بازگشتی قدرتمندانه به اصل موضوع و ماده اصلی حوزه نشر و مطبوعات که همانا خود محتوا و اطلاعات است. همه ما بارها، جملاتی از جنس اینکه قرن حاضر، قرن اطلاعات است، اطلاعات قدرت است، اطلاعات ارزش است و اطلاعات به مثابه دارایی را شنیدهایم. این جملات در یک تفسیر حداقلی نادرست، معمولا به ارزشهای بازار، علیالخصوص تبلیغات و بازاریابی فرو کاسته شده، ولی ماجرا عمیقتر از اینهاست! صنعت نشر، مطبوعات و کتاب در یک پیچ تاریخی درحال بازگشت به اصل وجودی خود است که آمادگی نقشآفرینان این حوزهها، برای استفاده و بهرهبرداری از آن بسیار حیاتی به نظر میرسد. افول ابزارهای فیزیکی انتشار محتوا که نتیجه حضور و نفوذ تکنولوژیهای مبتنی بر فضای مجازی است، فرصت مغتنمی برای پرداختن به اصل محتوا و خود شخص مصرفکننده محتوا را فراهم کرده که میتوان آن را «اقتصاد اطلاعات حوزه تولید محتوا، نشر و مطبوعات» نامید.
نقشآفرینان فعلی حوزه نشر، مطبوعات و محتوای تصویری از پرظرفیتترین نهادهایی هستند که میتوانند از پیشرفت تکنولوژی، پیامرسانها و شبکههای اجتماعی که به نوعی تهدید مهمی برای بقای آنها به حساب میآمده، به نفع خود و مردم استفاده کنند.
در واقع تکنولوژیها، صنعت کاغذ را تهدید میکنند و نه حوزه محتوا، نشر و مطبوعات را!
عمده مطلب این است که ذینفعان اصلی اکوسیستم تولید و مصرف محتوا با حذف واسطههای سنتی، دست در دست هم قرار خواهند داد و عملا به هم وصل میشوند، حتی میتوان با ظهور تغییرات فناورانه نوین، حذف هزینههای سربار انتشار، توزیع و ارسال محتوای کاغذمحور و ابزارهای سنتی را برگ برندهای برای ذینفعان این حوزه برشمرد. بدیهی است که ارزشمندشدن هرچه بیشتر اطلاعات و دادهکاوی مبتنی بر آن دادهها و اطلاعات، ظرفیتهای هیجانانگیز اقتصادی را برای فعالان حوزههای مختلف اقتصادی کسبوکارها اعم از حوزه تولید محتوا فراهم میکند. لازم به ذکر است دادهکاوی، کشف الگوی پنهان از دادههای موجود را میگویند. یعنی کسبوکارهای مختلف با تحلیل دادههای مرتبط با فعالیتهای مخاطبان خود، الگوهای دیگری از مصرف مشتریان را کشف میکنند و درصورت امکان برای آن برنامهریزی میکنند که یا خودشان بهعنوان یک ظرفیت اقتصادی در آن فعالیت کنند یا آن اطلاعات را به مثابه دارایی به فروش برسانند تا دیگران از آن بهره اقتصادی ببرند. نکته قابل تأمل این است که حوزه نشر و مطبوعات همپوشانی ذاتی قابل تأملی با موضوع دادهکاوی دارد، زیرا صنعت نشر، مطبوعات و کتاب اساسا مبتنی بر «محتوا» و «موضوع محور» است و فعالیتهای این حوزه مستقل از محصول فیزیکی اعم از کتاب، تصاویر و نشریات، با موضوعات مورد علاقه و ذهنی مصرفکنندگان آن ارتباط مستقیم دارد. به نظر میرسد انسانها سهم قابل توجهی از الگوی مصرفی خود را براساس علاقهمندیهای خود تعریف میکنند. صنعت نشر، مطبوعات و محصولات محتوای قابلیت بسیار مهمی در دادهبرداری و تجمیع اطلاعات و دادهکاویهای مرتبط با علاقهمندیهای افراد جامعه با هدف کشف الگوهای مختلف مصرف آنها را دارند. صنعت نشر و تولید محتوا میتواند با یک بازخوانی و بازطراحی در الگوی حضور و نقشآفرینی در فضای تولید محتوا در کشور و حتی دنیا، به سادگی به یکی از مهمترین گلوگاههای اقتصاد اطلاعات تبدیل شود. البته تحلیل اقتصاد اطلاعات محتوا بحث مستقل و مفصلی میطلبد که از وظایف این یادداشت نیست. نتیجه مهمی که میتوان از بحث طرحشده حاصل کرد، توجهدادن فعالان حوزههای تولید محتوا برای پیشتازی در حوزه اقتصاد اطلاعات، محتوای فرهنگی جامعه است که در صورت عدم حضور موثر در آن، این ظرفیت مهم توسط صنایع دیگری که آنها هم میتوانند با تدوین سناریوهای دادهبرداری و دادهکاوی، الگوی مصرفی شهروندان را به مثابه ثروت نوظهور دنیای مدرن کشف و این بازار نوظهور و پرظرفیت را فتح کنند و عملا نقشآفرینان حوزههای تولید محتوا همانطور که برای عرضه تولیدات خود به صنایع انتشار محتوا مثل کاغذ و ابزارهای انتقال تصویر سنتی وابسته شدند، بار دیگر مصرفکننده و مشتری آنها بشوند.
حامد اکبری/ شهروند