اگر بخواهیم این گرفتاری‌ها در اقتصاد را فهرست کنیم می‌توانیم به تازه‌ترین فهرست‌بندی ارائه‌شده از سوی دکتر علینقی مشایخی یکی از ورزیده‌ترین کارشناسان که همین چند شب پیش در یک برنامه تلویزیونی و در حالی که وزیر سابق اقتصاد روبه‌روی او نشسته بود را به طور خلاصه بیاوریم. این استاد دانشگاه شریف در مناظره با سید احسان خاندوزی، وزیر اقتصاد دولت سیزدهم گفت: «روند نرخ رشد سرمایه‌گذاری در ایران اعداد بسیار دردناکی است و از موجودی سرمایه کشور کاسته می‌شود. نرخ رشد اقتصادی ایران در 45 سال گذشته ناچیز بوده و هست، نرخ تورم در ایران فزاینده و یکی از بالاترین نرخ‌های تورم است، تجارت خارجی ایران هرسال کمتر می‌شود. در جمهوری اسلامی شمار فقیران هرسال بیشتر می‌شود. مردم زیر فشار معیشتی قرار دارند. از سوی دیگر در جمهوری اسلامی شاهد گسست‌های اجتماعی بزرگی هستیم که داستان حجاب و عفاف یکی از آنهاست که مردم را سردرگم کرده است. مهاجرت بزرگی در حال اتفاق افتادن است. فشار معیشتی بر مردم به اندازه‌ای شده است که به مرور ستاصل می‌شوند. مردم ایران در این دهه‌ها فداکاری بزرگی کرده‌اند. مردم 8 سال جنگ و پیامدهای آن را با فداکاری تحمل کردند و چندین سال است که به‌دلیل وضعیت بد بازهم فقر را تحمل کرده‌اند. شهروندان ایران می‌خواهند وضعیت عادی داشته باشند. مردم و ما می‌دانیم که ایران یکی از کشورهای ثروتمند از نظر داشتن منابع نفت و گاز و دیگر مواد معدنی است. از سوی دیگر نمی‌توان گفت حکومت در ایران می‌خواهد وضع مردم بدتر شود. پس مردم می‌پرسند راز عقب‌ماندگی این سرزمین و دور شدن از مدار توسعه چیست.»


پاسخ‌های سیاسی
هنگامی که اقتصاددانان و سیاستمداران ایرانی در برابر این پرسش قرار می‌گیرند که چرا ایران از مدار توسعه‌یافتگی در مقیاس جهانی و حتی منطقه‌ای دور شده است به سیاست روی می‌آورند. آنها به تاریخ برمی‌گردند و می‌گویند که تاریخ ایران نشان می‌دهد این کشور استعمار ناقص داشته و خارجی‌ها راه توسعه ایران را بسته‌اند. این گروه در ادامه به سیاست در داخل نیز اشاره کرده و می‌گویند پس از جنگ یک تفکر بر دولت‌ها حاکم بوده که نگاهشان غربگرا کردن جامعه و اقتصاد ایران بوده و این سیاستگذاری‌های لیبرال‌گونه راه توسعه را بسته است. این گروه که از هردو طیف اقتصاددانان چپ‌گرای ایرانی و نیز راستگرایان تندرو در آن اشتراک‌نظر دهند در نهایت به این می‌رسند که مدل اقتصادی در ایران هنوز شناخته نشده است و به همین دلیل است که به رشد و توسعه نرسیده‌ایم. البته این گروه تا اندازه‌ای اصل داستان توسعه‌یافتگی را پیدا کرده‌اند اما استدلال‌های آنها 180درجه با واقعیت‌ها ناسازگار است.


داستان دست به دست شدن قدرت
واقعیت این است که توزیع قدرت سیاسی در ایران به‌گونه‌ای است که نهادهای انتخاباتی به‌ویژه نهاد دولت در برابر نهادهای حاکمیتی بالادست خود قدرت چندانی ندارند. علاوه‌بر این به‌دلیل اینکه در جمهوری اسلامی حزب سیاسی به معنای غربیان وجود خارجی ندارد دولت‌های ایران در اختیار جناح‌های سیاسی گوناگونی قرار می‌گیرد. از سوی دیگر نهاد مجلس در ایران از نظر تاثیرگذاری از دولت نیز نیرومند‌تر است. از سوی دیگر برنامه و سند چشم‌انداز توسعه در ایران هرگز با یک اندیشه خاص تهیه نشده است. در ایران قدرت سیاسی از 1368 تا 1376 دراختیار اعتدالگرایان بود و برنامه‌های توسعه با اندیشه این گروه تصویب شد اما مجلس برنامه دوم را سلاخی کرد. در سال‌های 1376 تا 1384 قدرت سیاسی در اختیار دولتی قرار گرفت که برنامه سوم را قبول نداشت و اقتصادی خاص را در کشور پیاده کرد. در سال‌های1392 تا 1400 اما یک دولت اختلاطی بر سر کار آمد. در این سال‌ها نهادهای حاکمیتی نیز بر دولت‌ها فشار می‌آوردند و اصولا از مسیر توسعه دور شدیم.


تعامل با جهان
اقتصاددانان و چهره‌های ورزیده در برنامه‌ریزی اقتصادی می‌گویند که ایران در نظام جمهوری اسلامی نگاهی جامع نداشته است و از تجربه‌های جهانی برای توسعه استفاده نکرده است. علینقی مشایخی در مناظره با خاندوزی در تلویزیون از او پرسید چرا ایران نتوانسته است مدل اقتصادی خود را پیدا کند؟ او یادآور شد در این مدتی که نظام جمهوری اسلامی بر سر کار بوده است کشور ترکیه در همسایگی ما، کشورهای کره جنوبی و نیز چین و ویتنام در شرق آسیا و نیز برخی دیگر از کشورها مثل شیلی توانسته‌اند از مدار توسعه‌نیافتگی خارج شوند اما ایران نتوانست. او گفت راز توسعه‌یافتگی کشورهای یادشده این بود که رقابت را اصل قرار داده و این رقابت را در سطح جهان با یکدیگر و نیز با رقبا انجام دادند. کشورهای یادشده با جهان تعامل و راه توسعه صادرات را با تعامل باز کردند. چرا این کشورها تعامل کردند اما جمهوری اسلامی تعامل نکرده است؟ چرا این‌گونه شد. شاید بگویید که ایران در حال مبارزه با غرب و آمریکا است اما آیا ویتنام با آمریکا نجنگید؟ همین کشور توانسته است در سال 2023 حدود 100‌میلیارد به آمریکا صادرات داشته باشد. مگر چین الان دشمن شماره یک آمریکا نیست؟ ولی همین چین بیشترین صادرات را در دهه‌های گذشته به آمریکا داشته است.


قابلیت ذهنی
ایران چگونه می‌تواند از دام توسعه‌یافتگی اقتصادی رها شود؟ سیاستمداران با اندیشه تضاد می‌گویند باید تکلیف جمهوری اسلامی با غرب به‌ویژه آمریکا مشخص شود و یعنی باید آمریکا شکست بخورد و پس از آن می‌توان به توسعه رسید. این دیدگاه که در جمهوری اسلامی نیروی سیاسی برتر است توسعه را در گرو این مساله می‌داند. برخی دیگر اما باور دارند که این اندیشه در 45سال تازه‌سپری‌شده اعمال شده اما کارآمدی نشان نداده است. علینقی مشایخی می‌گوید: ذهنی در میان مدیران باید دگرگون شود و مشارکت شهروندان را برانگیزد و ذهنیت اما در جمهوری اسلامی این‌گونه است که ذهنی است که با توسعه‌یافتگی برخلاف جهان توسعه‌یافته حرکت می‌کند. ذهنیت‌های مخالف هم هرچه جناح دیگر انجام می‌دهد را دور می‌ریزند.
علینقی مشایخی در ادامه این برنامه صحبت‌های خود را اینگونه آغاز کرد: آقای خاندوزی می‌گویند که هنوز مدل اقتصادی مناسبی برای ما پیدا نشده و اولویت اول ما این است که چنین مدلی را مشخص کنیم. سوال اصلی این است: چرا بعد از چهل سال چنین مدلی پیدا نشده است؟ چقدر باید منتظر بمانیم؟ صدسال؟ دویست‌سال؟ ما نمی‌توانیم این‌همه سال منتظر بمانیم. اگر این مدل هنوز پیدا نشده است، احتمالا مشکل در جای دیگری است. این مساله باید بررسی و حل شود. اما چرا چنین انتخابی تاکنون صورت نگرفته است؟ هر پاسخی که بدهیم، این سوال پیش می‌آید که چرا چنین شده و چه موانعی وجود داشته است.


وی ادامه داد: حالا چهل‌وپنج سال از انقلاب گذشته است. البته باید در نظر داشت که چند سال از این زمان درگیر جنگ بوده‌ایم، اما پس از آن چطور؟ چرا این سوال همچنان بی‌پاسخ مانده است؟ ممکن است ریشه مشکل در ساختارهای اقتصادی، اجتماعی و حتی ذهنیت‌های مدیریتی باشد.
ما باید بپذیریم که کشورهای زیادی در دنیا بوده‌اند که موفق شده‌اند مدل‌های اقتصادی مناسب خود را پیدا کنند و به موفقیت برسند. کشورهایی مثل چین، کره جنوبی، ترکیه و حتی ویتنام، هرکدام مدل خاص خود را داشته‌اند و با همان مدل‌ها توانسته‌اند رشد کنند. البته مدل‌های آنها با یکدیگر متفاوت بوده است، اما یک وجه مشترک میان همه این کشورها وجود دارد؛ صادرات‌محوری.


وقتی صادرات، محور فعالیت‌های اقتصادی قرار می‌گیرد، رقابت در بازارهای جهانی اجتناب‌ناپذیر می‌شود. این رقابت باعث می‌شود کیفیت کالاها افزایش یابد و هزینه‌ها کاهش پیدا کند. بنابراین، رقابت نه از طریق شعار دادن، بلکه از طریق عمل محقق می‌شود. این اقتصاددان ادامه داد: این کشورها از صنایع نوپای خود حمایت کرده‌اند اما این حمایت به گونه‌ای نبوده که بازار را از رقابت جهانی دور کند. برای مثال، قیمت‌گذاری در این کشورها آزاد بوده و این امکان را فراهم کرده که تولیدکنندگان در بازارهای جهانی خود را تقویت کنند. موفقیت این کشورها ناشی از تعامل گسترده با جهان بوده است؛ چه تعامل تجاری، چه مالی، چه علمی و چه تکنولوژیک اما ما چه کرده‌ایم؟ خودمان را از جهان منزوی کرده‌ایم و در نتیجه به تحریم‌ها گرفتار شده‌ایم.
مشایخی در ادامه با طرح این پرسش که چرا کشورهای دیگر تحریم نشده‌اند؟ و چرا این تحریم‌ها مخصوص ما بوده است؟‌ ادامه داد: آیا می‌توانیم همه مشکلات را به گردن دیگران بیندازیم و این تصور را داشته باشیم که تنها به دلیل دشمنی‌های خارجی در این وضعیت قرار گرفته‌ایم؟ خیر، بسیاری از مشکلات ما ناشی از اشتباهات مدیریتی و ساختاری خودمان است. اقتصاد ما به شدت تحت‌تاثیر سیاست و فرهنگ است. سیاست تعیین می‌کند که چه کسی مسوول باشد و چگونه اقتصاد مدیریت شود. متاسفانه سوءمدیریت سیاسی منجر به سوءمدیریت اقتصادی شده است و این دو عامل، تاثیر منفی بر فرهنگ گذاشته‌اند. امروز با مسائلی مانند فساد، رشوه و افت ارزش‌های فرهنگی روبه‌رو هستیم. این در حالی است که در ابتدای انقلاب، مردم بسیار منظم‌تر و باارزش‌تر رفتار می‌کردند.
وی ادامه داد: ما به دانش، مهارت و قابلیت ذهنی برای مدیریت بهتر نیاز داریم. وقتی نیروهای جامعه به‌جای هماهنگی، در تقابل با یکدیگر قرار می‌گیرند، نتیجه‌ای جز خنثی شدن تلاش‌ها به دست نمی‌آید. یکی از مشکلات اصلی ما، نداشتن ذهنیت روشن و مشترک در مدیریت کلان است. باید بدانیم که هدف حاکمیت چیست. آیا هدف گسترش ایدئولوژی و تسلط نظامی و سیاسی است یا تمرکز بر رفاه و پیشرفت مردم؟ این دو هدف منابع و توجه یکسان می‌خواهند و ممکن است با یکدیگر در تضاد باشند.

 

استاد سابق اقتصاد دانشگاه شریف ادامه داد: اگر هدف اصلی رفاه و پیشرفت مردم باشد، همه نیروها باید در یک جهت حرکت کنند. اما اگر به‌جای تمرکز بر این اهداف، دچار تفرق و تضاد شویم، نتیجه‌ای جز ناکامی نخواهد داشت. حتی اگر هدف گسترش ایدئولوژی باشد، این هدف تنها زمانی محقق می‌شود که قدرت داخلی و رفاه عمومی افزایش یابد. اگر مردم از نظر معیشتی در مضیقه باشند، نه‌تنها همراهی نمی‌کنند بلکه ممکن است مخالفت نیز بکنند.
مشایخی در بخش دوم این برنامه بیان کرد: اگر ما بخواهیم در بیرون جدی گرفته شویم، باید داخل را قوی کنیم. اگر بخواهیم حمایت مردم را داشته باشیم، نمی‌توانیم مردم گرسنه داشته باشیم و بعد هم انتظار حمایتش را داشته باشند. این امکان‌پذیر نیست بنابراین داخل را باید تقویت کنیم.
وی در ادامه بیان کرد: اگر پاکستان به دنبال ایجاد کمربند اقتصادی است، دلیلش این است که شاید ذهنیت دولتش این باشد که توسعه‌گراست. می‌خواهد برای مردمش رفاه ایجاد کند و پیشرفت جامعه‌شان را فراهم کند. این ذهنیت است که خط می‌دهد چه کار کند. اگر ذهنیت دیگری داشت، ممکن بود با بمب اتمی تهدید کند.


وی بیان تاکید کرد: گفت‌وگو لازم است. سیاستگذاری که در بن‌بست ذهنیت خودش گیر کرده، جزئی از یک ساختار کلی‌تر است. آن ساختار کلی باید مشخص کند که چه کار می‌خواهد بکند و سیاستگذاران را هماهنگ کند. ما باید این واقعیت را بپذیریم که حاکمیت ذهنیتی متفاوت دارد. اگر ذهنیت توسعه داشت، رویکردهایش هم متفاوت می‌بود. این دوگانه در ذهنیت‌ها ریشه اصلی مشکلات است. وقتی ذهنیت رفاه وجود داشته باشد، روابط خارجی هم برای توسعه تنظیم می‌شود. ما باید بازارها، تکنولوژی و منافع اقتصادی را هدف قرار دهیم. باید زیرساخت‌ها را برای تسهیل توسعه فراهم کنیم. اگر چنین ذهنیتی وجود داشته باشد، زیرساخت‌ها متناسب با توسعه اقتصادی فراهم می‌شوند. اما متاسفانه، چنین ذهنیتی فعال نیست و این در برنامه‌های بالادستی و قوانین توسعه ما نیز مشخص است.
استاد اقتصاد سابق دانشگاه شریف ادامه داد: ما اهدافی چون رشد اقتصادی، سرمایه‌گذاری و آموزش را تعیین کرده‌ایم ولی هیچ استراتژی مشخصی برای دستیابی به آنها تنظیم نکرده‌ایم. چرا بعد از چهار یا پنج‌سال هیچ پایشی صورت نمی‌گیرد؟ چرا عقب مانده‌ایم؟ اگر جدی بودیم، باید این موارد را پیگیری می‌کردیم. اما این اتفاق نیفتاده است.وی بیان کرد: مساله بعدی، ساختار سیاسی ماست. ما یک رهبری بسیار قدرتمند داریم و دولتی که ممکن است نظرات متفاوتی داشته باشد. گاهی این تفاوت نظرات باعث می‌شود دولت در تصمیمات خود گیر کند. شوراهای مختلفی هم داریم که تصمیمات را پیچیده‌تر می‌کنند. این ساختار متلاشی و ناکارآمد است و باعث می‌شود اختیارات تقسیم شوند و هیچ‌کس مسوولیت نهایی را نپذیرد. ما باید این ساختار را اصلاح کنیم. اختیارات اجرایی باید به دولت واگذار شود و دولت پاسخگو باشد. قوه مقننه و قوه مجریه هم باید براساس خواست مردم انتخاب شوند تا هماهنگی بیشتری داشته باشند. اما متاسفانه مجلس کنونی به‌دلیل مشارکت پایین، نماینده خواست واقعی مردم نیست و این عدم هم‌سویی به مشکلات بیشتر دامن می‌زند.
وی در پایان این بخش تاکید کرد: ما با چالش‌های بزرگی روبه‌رو هستیم؛ از صندوق‌های بازنشستگی گرفته تا بحران آب و انرژی. این مسائل سال‌ها انباشته شده‌اند و تنها با هم‌سویی و همکاری جمعی می‌توانیم آنها را حل کنیم. اگر این هم‌سویی ایجاد نشود، مشکلات روزبه‌روز بزرگ‌تر خواهند شد.