1- مشخصات مکران: مکران در ادبیات برنامه‌ریزی کشور به دو منطقه تعبیر می‌شود:
الف- منطقه مکران به عنوان نیمه جنوبی استان سیستان و بلوچستان یا در واقع بخش بلوچستان از این استان که حدودا از شهرستان‌ها و شهرهایی که در میانه این استان قرار گرفته‌اند به عنوان سرحد شمالی تشکیل می‌شود، مانند شهرستان‌های بمپور و ایرانشهر و شهرهای واقع در این شهرستان‌ها. این منطقه نزدیک به صد هزار کیلومتر مربع (در مقایسه با 700کیلومتر مربع شهر تهران و 900کیلومتر مربع بخش سیستان از استان سیستان و بلوچستان) وسعت دارد (تصویر یک).
ب- منطقه مکران به عنوان نواری ساحلی که نوار ساحلی مکران نامیده می‌شود که براساس سند توسعه منطقه ساحلی مکران مصوب شورای عالی آمایش سرزمین در تاریخ 22/‏7/‏1398 به تصویب رسیده و در تاریخ 20/‏2/‏1399 توسط سازمان برنامه و بودجه کشور ابلاغ شده است. این نوار ساحلی طبق تعریف مذکور در ماده یک سند فوق، مشتمل بر پنج شهرستان چابهار، جاسک، سیریک، کنارک و میناب در دو استان سیستان و بلوچستان و هرمزگان می‌شود (تصویر دو). در این صورت، منطقه نوار ساحلی مکران با توجه به مساحت شهرستان چابهار معادل 13162‌، جاسک معادل 11367‌، سیریک معادل 2358‌، کنارک معادل 11565 و میناب معادل 5162کیلومتر مربع، مجموعا برابر با 43614کیلومتر مربع خواهد بود. ‏
با توجه به وجود و استناد هر دو تعریف از منطقه مکران به صورت فوق، ابتدا باید مشخص شود وقتی صحبت از «پایتخت شدن منطقه مکران» می‌شود، منظور کدام تعریف از منطقه مکران است (بخش جنوبی استان سیستان و بلوچستان یا منطقه نوار ساحلی مکران).


2- نقاط شهری: در ادبیات اقتصاد منطقه‌ای، فضا به دو بخش فضای اقتصادی (ECONOMIC SPACE) و فضای جغرافیایی (GEOGRAPHICAL SPACE) تقسیم می‌شود. در فضای جغرافیایی، سه مفهوم به صورت زیر داریم:
الف- نقاط مانند تعابیر شهر (CITY) و روستا (VILLAGE).
ب- محورها (AXES) که دو یا چند نقطه را به هم متصل می‌کنند، مانند محور تهران- کرج یا محور آبادان- اهواز.
پ- مناطق (REGIONS) که شامل چند نقطه و محور می‌شود، مانند تعبیر استان یا ایالت که شامل چندین شهر، روستا و محورهای مواصلاتی است.
منطقه مکران همانطور که از نام آن برمی‌آید، جزو گروه سوم است که با هر تعبیر (مکران به عنوان بخش جنوبی استان سیستان و بلوچستان یا مکران به عنوان نوار ساحلی مکران)، کارکرد یک «منطقه» را دارد. در کلیه کشورهای جهان، هیچ‌گاه یک منطقه به عنوان پایتخت انتخاب نمی‌شود بلکه نقاط (آن هم با تعبیر نقاط شهری) پایتخت کشورها هستند. به عنوان مثال، تهران به عنوان یک «شهر» پایتخت ایران است و نه به عنوان یک «منطقه» (استان تهران) زیرا پایتخت بودن شامل سایر شهرهای استان تهران مثل اسلامشهر، شهریار، دماوند و مانند آنها نمی‌شود و در نتیجه اگر قرار باشد «مکران» به عنوان پایتخت ایران انتخاب شود، باید پرسید کدام شهر در منطقه مکران نقش پایتخت بودن را خواهد داشت. اگر قرار بر انتخاب سایر اماکن به عنوان پایتخت هم باشد، نمی‌توان گفت (برای مثال) استان آذربایجان شرقی قرار است پایتخت ایران باشد بلکه باید از شهری مانند تبریز نام برد و برای سایر مناطق نیز همین امر صادق است. اشتباه بسیار آشکار مقامات دولتی در به کار بردن عبارت منطقه مکران (یا حتی اسم مکران که به خودی خود، به یک منطقه اشاره دارد و نه یک شهر) نشان می‌دهد که این پیشنهاد از نظر تئوری اقتصاد منطقه‌ای بسیار خام و نسنجیده است.


3- پایه جمعیت: در اقتصاد منطقه‌ای دو پایه مهم برای تحلیل یک نقطه، محور یا منطقه وجود دارد که یکی پایه جمعیت (POPULATION BASE) و دیگری پایه فعالیت (ACTIVITY BASE) است که برای هر دو موضوع، اولین شرط، تجمع (AGGLOMERATOIN) جمعیت یا فعالیت است. جایی که تجمع جمعیتی یا تجمع فعالیتی وجود نداشته یا این تجمع به حد کافی معنی‌دار نباشد، نمی‌تواند مرکزیت داشته باشد. جدا از اینکه این تجمع به قطب رشد یا مرکز رشد منجر شود، شرط لازم مرکزیت همان مفهوم تجمع است. در ایران کلانشهرها (با تعریف شهرهای دارای جمعیت بیش از یک میلیون نفر) مثال مناسبی برای تجمع جمعیت در تحلیل مبتنی بر پایه جمعیت هستند. در منطقه مکران (با تعبیر بخش جنوبی استان سیستان و بلوچستان و تعبیر نوار ساحلی مکران) هیچ یک از «نقاط» شهری یا «مناطق» به عنوان شهرستان‌ها دارای پایه جمعیت مناسب برای انتخاب به عنوان پایتخت نیستند (باید توجه داشت که حسب توضیحات بند قبلی، صرفا باید نقاط را به عنوان پایتخت اعلام کرد و نه مناطق را). نگاهی اجمالی به جمعیت نقاط و مناطق مکران موید این امر است. در آخرین سرشماری عمومی نفوس و مسکن (1395) شهرستان جاسک دارای 58884نفر و نقاط شهری این شهرستان (منظور جمع تعداد جمعیت شهرهای این شهرستان) دارای 16860نفر جمعیت بوده است. شهرستان سیریک 45723نفر و نقاط شهری آن 12205نفر بوده است. شهرستان چابهار 112409نفر، شهرستان نیک شهر 150000نفر و جمعیت شهری آن 18000نفر است. همچنین شهرستان‌های سرباز، کنارک، بمپور و سایر شهرها و شهرستان‌های منطقه که طبیعتا هیچ یک پایه جمعیت مناسب برای پایتخت شدن را ندارند. در برآوردی که سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی استان سیستان و بلوچستان داشته، کل جمعیت استان در سال 1401 معادل 3150000نفر، جمعیت شهری معادل 1672000نفر و جمعیت روستایی استان 1477000نفر است. تمامی اعداد جمعیتی فوق به معنای نقض اصل پایه جمعیت و تجمع جمعیتی برای پایتخت شدن هر یک از نقاط شهری منطقه مکران است.


4- سلسله مراتب شهری: در مباحث اقتصاد منطقه‌ای بسیاری از تحلیل‌ها بر پایه نظام سلسله مراتب شهری (URBAN HIERARCHY) است. در یک طبقه‌بندی عمومی، می‌توان نظام سلسله مراتب شهری را به صورت زیر تعریف کرد:
الف- کلانشهرها (با جمعیت بیش از یک میلیون نفر که در مقطعی با اغماض، به شهرهایی اطلاق شد که دارای مصوبه هیات دولت به عنوان کلانشهر باشند.) ب- ‌ شهرهای بزرگ (با جمعیت بین 500000 تا یک میلیون نفر)
پ- شهرهای بزرگ میانی (با جمعیت بین 250000 تا 500000نفر)
ت- ‌شهرهای متوسط (با جمعیت بین 100000 تا 250000نفر)
ث- ‌شهرهای متوسط کوچک (با جمعیت بین 50000 تا 100000نفر)
ج- شهرهای کوچک (با جمعیت بین 25000 تا 50000نفر)
چ‌- روستا‌شهرها (با جمعیت کمتر از 25000نفر)
هر یک از سطوح شهری و سطوح جمعیتی فوق دارای کارکردهای خاص خود هستند که طبیعتا انتخاب پایتخت باید بر پایه همین نظام باشد که به آن تحلیل رتبه- اندازه (RANK – SIZE) اطلاق می‌شود و شهرهای منطقه مکران (با هر دو تعبیر از مکران) اغلب در رده روستا‌شهرها یا شهرهای کوچک قلمداد می‌شوند و نمی‌توانند کارکرد مرکزیت سیاسی و اداری کشور را دارا باشند. در نظام سطوح بین‌المللی شهری نیز شهرها را به شهرهای با عملکرد جهانی، شهرهای با عملکرد منطقه‌ای، شهرهای با عملکرد ملی و شهرهای با عملکرد محلی طبقه‌بندی می‌کنند که واضح است شهرهای منطقه مکران از این نظر نیز قابلیت پایتخت شدن ندارند. از طرف دیگر سه شاخص برای تمرکز شهری قابل تعریف است:
الف- ‌شاخص تمرکز شهری مِهتا (MEHTA INDEX, MI)
ب- شاخص تمرکز شهری گینسبرگ
(GINSBERG INDEX, GI)
پ- ‌شاخص تمرکز شهری موماو و الوسوبی
(MOOMAV & ALVOSOBI INDEX, MAI)
براساس شاخص‌های فوق، تمرکز شهری و نظام رتبه- اندازه شهر می‌تواند بر انتخاب یک شهر به عنوان پایتخت اثرگذار باشد که با توجه به سطوح جمعیتی شهرهای منطقه مکران، این موضوع نیز دلیل دیگری بر رد امکان انتخاب این شهرها به عنوان پایتخت کشور است. البته این امر بدان معنا نیست که در تمامی کشورها، بزرگ‌ترین شهر از نظر جمعیتی به عنوان پایتخت انتخاب شده است. به عنوان مثال، شهر کانبرا به عنوان پایتخت استرالیا، هفتمین شهر پرجمعیت این کشور پس از سیدنی، ملبورن، بریزین، پرت، آدلاید و گلدکوست است. اتاوا پایتخت کانادا با 800000نفر، چهارمین شهر پرجمعیت این کشور پس از تورنتو با 2600000نفر، مونترآل با 1600000نفر و کلگری با یک میلیون نفر جمعیت است. شهر واشنگتن دی‌سی به عنوان پایتخت ایالات متحده نیز رتبه 24 را از نظر جمعیتی پس از شهرهایی مانند نیویورک، لس‏آنجلس، شیکاگو، هیوستون و‌… دارد. نکته مهم در اینجا وجود ظرفیت لازم برای مرکزیت اداری و سیاسی کشور است که یکی از این ظرفیت‌ها، پایه جمعیت آنهاست ولی طبیعتا نمی‌توان شهرهایی با رتبه‌های سه رقمی یا حتی چهار رقمی و به عنوان روستا‌شهرها را برای پایتخت انتخاب کرد.


5- عدم تمرکز و فدرالیسم: این دو موضوع یعنی فدرالیسم به ویژه فدرالیسم اداری و فدرالیسم مالی (FISCAL FEDERALISM) و همچنین موضوع تمرکززدایی (DECENTRALISATION) موضوعاتی با مکانیزه‌های متفاوت هستند ولی در هر دو، موضوع پراکنش مرکزیت شهرها در حوزه‌های مختلف وجود دارد که می‌تواند الزاما توسط شهری با عنوان پایتخت همراه نباشد. بارها موضوعاتی مانند مرکز گردشگری، مرکز فناوری، مرکز فرهنگی، مرکز مذهبی و مانند آنها که جدا از مرکزیت اداری و سیاسی یک کشور هستند، مطرح شده است. به عنوان مثال، در عین حال که در ایران، مرکزیت اداری و سیاسی در شهر تهران مستقر است (به دلیل وجود ساختمان‌ها و مراکز اصلی سیاسی و اداری مانند مجلس شورای اسلامی، نهاد ریاست‌جمهوری، وزارتخانه‌ها و حتی دفاتر مرکزی بسیاری از شرکت‌های خصوصی)، می‌توان از مشهد و قم به عنوان مرکزیت مذهبی و دینی، اصفهان و یزد به عنوان مرکزیت تاریخی، شیراز به عنوان مرکزیت ادبی و فرهنگی و حتی مراکز تولیدی مانند سواحل دریای خزر به عنوان مرکزیت کشاورزی نام برد ولی وجود این مراکز به معنای پایتخت سیاسی و اداری بودن آنها نیست. در سایر کشورها نیز موضوع به همین صورت است. در ایالات‌متحده مرکزیت اداری و سیاسی با شهر واشنگتن دی‌سی، مرکزیت مالی با شهر نیویورک (به دلیل وجود بورس‌های NY و NAZDAQ در آن) و دره سیلیکون یا سیلیکون‌ولی در سانفرانسیسکو به عنوان مرکزیت فناوری شناخته می‌شوند. در کانادا نیز مرکزیت سیاسی و اداری در اتاوا است ولی مرکزیت مالی با تورنتو بوده که دارای هفتمین بورس بزرگ دنیاست. شاید بتوان شهر مونترآل را با دارا بودن شش دانشگاه و 12کالج مهم از جمله دانشگاه مک‌گیل، دانشگاه کنکوردیا، دانشگاه مونترآل و دانشگاه کبک، به عنوان مرکز علمی کانادا دانست. البته در برخی موارد، تجمیع این امور نیز وجود دارد. برای مثال، لندن به عنوان پایتخت انگلستان با دارا بودن بیش از 9میلیون نفر، پرجمعیت‌ترین شهر این کشور است و حتی با دومین شهر (بیرمنگام با حدود یک میلیون نفر) و گلاسکو (حدودا 600هزار نفر) فاصله بسیار زیادی دارد. این شهر علاوه بر پایه جمعیت، از نظر پایه فعالیت نیز مهم‌ترین شهر این کشور است، به طوری که علاوه بر محل استقرار دولت بریتانیا در ساختمان شماره10 خیابان داونینگ این شهر و تجمع بسیاری از ادارات در سمت کاخ وست مینستر و خیابان وایت‌هال، بورس لندن به عنوان یکی از قطب‌های بازار سرمایه جهان، قطب دانشگاهی با دانشگاه‌های بیرکبک، کوئین مری، وست مینستر، کینگستون، سنت جورج، گلد اسمیت، کینگز کالج، مدرسه اقتصادی لندی(LBS) و کالج دانشگاهی لندن، فرودگاه‌هایی مانند لندن سیتی، هیثرو، لوتن و استانستد و همچنین مراکز فرهنگی و تاریخی مهم مانند موزه بریتانیا، موزه تاریخ طبیعی لندن، موزه ملی دریانوردی لندن، موزه علوم، نگارخانه ملی لندن و سایر موارد مانند کتابخانه بریتانیا (دومین کتابخانه بزرگ دنیا)، هاید پارک و بسیاری از مراکز دیگر، این شهر را هم از نظر اداری و سیاسی و هم از نظر انواع مرکزیت در انگلستان، پایتخت مطلق انگلستان ساخته است. در این میان، تمرکززدایی و فدرالیسم به ویژه فدرالیسم مالی می‌تواند تغییراتی در مرکزیت شهرها و پراکنش آنها در سطح یک کشور ایجاد کند. سیستم فدرال اصولا وابستگی شدیدی به مرکزیت کشور (به جز مواردی مانند دفاع ملی و بودجه مرکزی) ندارد و در نتیجه به صورت مستقل عمل می‌کند. این امر در ایران هنوز تحقق نیافته است ولی حتی اگر این موارد را هم بپذیریم، باز هیچ کشوری شهرهای با رتبه جمعیتی سه یا حتی چهار رقمی خود را با تمامی ظرفیت‌ها به عنوان پایتخت اعلام نمی‌کند. طبیعتا منطقه مکران هم مانند هر منطقه دیگر در کشور دارای جاذبه‌های تاریخی و طبیعی فراوانی است که از آن جمله می‌توان به جنگل حرا، کوه‌های مینیاتوری، تپه گل‌افشان و سواحل دریایی آن اشاره کرد ولی طبیعتا این موارد هیچ امتیاز ویژه‌ای برای پایتخت شدن ایجاد نمی‌کند.


6- ملاحظات ژئوپلیتیک و امنیتی: این موضوع از حوزه اقتصاد منطقه‌ای خارج بوده ولی به طور خلاصه برای انتخاب یک شهر به عنوان پایتخت، ضروری است که ملاحظات ژئوپلیتیک و امنیتی در نظر گرفته شود. منطقه مکران یک منطقه ساحلی است و در هر حال تهدیدهای دریایی می‌تواند توازن امنیتی و نظامی را برای هر کشوری بر هم بزند.


7- خدمات برتر: خدمات قابل ارائه توسط یک شهر را می‌توان به خدمات محلی و خدمات برتر تقسیم کرد. خدمات برتر خدماتی هستند که فرامنطقه‌ای بوده و مختص همان نقطه یا ناحیه نیستند. معمولا خدمات برتر در چهار حوزه زیر تعریف می‌شوند:
الف- خدمات گردشگری
ب-‌ خدمات آموزش عالی
پ-‌ ‌خدمات درمانی
ت- بازرگانی و مالی
به عنوان مثال، تفاوت خدمات بهداشتی (محلی) و خدمات درمانی (برتر) در این است که مردم معمولا از یک شهر به شهر دیگر برای خدمات بهداشتی نمی‌روند ولی برای بسیاری از خدمات درمانی (مانند خدمات فوق‌تخصصی، جراحی مغز، جراحی قلب و…) علاقه‌مندند که به شهرهای دارای اینگونه خدمات بروند. مثال دیگر، تفاوت مراکز آموزشی پایین‌تر از سطوح دانشگاهی و آموزش عالی است که به همین ترتیب، برای اولی معمولا در شهر خود و برای دومی به شهرهای با سطوح بهتر این خدمات مراجعه می‌کنند. در اینجا نیز شهرها را می‌توان براساس نظام سلسله مراتب خدماتی (مانند نظام ارجاع در حوزه پزشکی) رتبه‌بندی کرد و در نتیجه شهرهای فاقد خدمات برتر معمولا شانسی برای انتخاب شدن به عنوان پایتخت ندارند که این موضوع در نوشتاری جداگانه در قالب «تحلیل آمایشی مکران» به تفصیل ارائه و بیان خواهد شد که شهرهای واقع در منطقه مکران قابلیت پایتخت شدن از این نظر را ندارند.


8- هزینه‌های انتقال پایتخت: همگان می‌دانیم که شهر تهران دارای معضلات و مشکلات عدیده به ویژه معضل ترافیک و آلودگی هوا است که البته این معضلات بیش از آنکه به پایتخت بودن و سطح جمعیتی این شهر مربوط باشد، به مدیریت نامطلوب شهری در این شهر بازمی‌گردد. به عنوان مثال، شهر تهران از نظر جمعیتی در رده 30شهر پرجمعیت جهان هم قرار ندارد ولی از نظر ترافیک و آلودگی جزو رتبه‌های نخست است. براساس آمار سال 2024، شهر تهران با دارا بودن 9650000نفر جمعیت، رتبه38 را در بین شهرهای پرجمعیت جهان دارد (توکیو با 37‌میلیون، دهلی با 8/‏33میلیون و شانگهای با 9/‏29‌میلیون نفر رتبه‏‌های اول تا سوم را دارند و تعداد دو شهر بیش از 30میلیون نفر و تعداد 9شهر بیش از 20میلیون نفر و تعداد 33شهر بیش از 10میلیون نفر جمعیت داشته‌‏اند). پس مشکلات مبدا الزاما نمی‌تواند دلیلی بر حذف صورت‌مساله و انتقال پایتخت به جایی دیگر باشد که با مدیریت نامطلوب شهری، دوباره همین معضلات پدید آید. با توجه به اینکه شهر تهران در سال1165 (بیش از دو قرن پیش) توسط آقا محمدخان قاجار به عنوان پایتخت کشور انتخاب شده، طبیعتا سرمایه‌گذاری عظیمی در طول این سال‌ها برای این شهر جهت ایفای نقش پایتخت بودن صورت گرفته است. این امر را حتی در منطقه عباس‌آباد در نیم قرن گذشته و تپه‌های عباس‌آباد به عنوان تجمع و شهرک اداری در دهه‌های اخیر می‌توان ملاحظه کرد. وجود ساختمان‌های عظیم دولتی، وزارتخانه‌ها، مجلس شورای اسلامی، وزارت دادگستری، مرکز عظیم تجاری بازار مسقف تهران، سازمان بورس و بورس تهران، واحدهای ستادی بانک‌ها، دانشگاه‌های بزرگ مانند دانشگاه تهران، شهید بهشتی، علامه طباطبایی، تربیت مدرس، صنعتی شریف، مهم‌ترین فرودگاه‌های کشور مانند فرودگاه مهرآباد و فرودگاه بین‌المللی امام‌خمینی(ره) که دارای شهر فرودگاهی (AIRPORT CITY) با وسعت 14‌هزار هکتار (حدودا یک‌چهارم شهر تهران) است، مراکز درمانی عظیم مانند بیمارستان هزار تختی میلاد و فهرست بلند دیگری از اینگونه مراکز و همچنین تجمع صنایع در اطراف تهران به ویژه محور تهران- ‌کرج، قابلیت‌هایی را به این شهر داده که به سادگی نمی‌توان این حجم عظیم از سرمایه‌گذاری 200ساله را نادیده گرفت و بحث انتقال پایتخت را به منطقه‌ای مانند مکران با شهرهای بسیار کوچک و بعضا در حد روستا شهر مطرح کرد. نادیده گرفتن چنین سرمایه‌گذاری عظیم و ایجاد همین سرمایه‌گذاری برای شهرهای بسیار کوچک در منطقه مکران، آن هم برای کشوری که در شرایط تحریم‌های گسترده بین‌المللی قرار داشته و با دارا بودن نزدیک به 60000پروژه عمرانی نیمه‌تمام و وجود ناترازی‌های انرژی، بانکی و بحران‌های عدیده مالی، ریال به ریال آن از اهمیت خاصی برخوردار بوده، بسیار ساده‌انگارانه است.


9- زلزله‌خیزی و خطر سونامی: یکی از مواردی که معمولا به عنوان یک خطر جدی برای شهر تهران با تمرکز جمعیتی بالا و عدم آمادگی برای مدیریت بحران مطرح می‌شود، خطر زلزله‌خیزی است. واقعیت این است که شهر تهران روی یک گسل مهم زلزله‌خیز قرار دارد که شاید با فعال شدن آن در سطحی عمیق، فاجعه‌ای انسانی را در بر خواهد داشت. در نتیجه وجود احتمال وقوع زلزله‌ای حتی متوسط می‌تواند آسیب‌های جدی فیزیکی (ساختمان‌ها و تاسیسات) و جمعیتی ایجاد کند و تهران آمادگی مدیریتی برای چنین بحرانی را ندارد. براساس نقشه گسل‌های با طول بیش از 200کیلومتر در ایران (تصویر سه، ارائه شده در سایت اطلاع‌رسانی دولت)، تهران در مجاورت گسل‌های سیاه‌کوه، مشا و کوشک نصرت واقع شده است اما این واقعیت در مبدا انتقال پایتخت (تهران) است در حالی که اگر قرار باشد مکران به عنوان پایتخت انتخاب شود، وضعیت بسیار فاجعه‌بارتر است. براساس تصویر گسل‌های ایران، در محدوده منطقه مکران بخش بلوچستان و منطقه نوار ساحلی مکران، گسل‌های بسیار فراوانی با طول بیش از 200کیلومتر وجود دارد. ازجمله این گسل‌ها می‌توان به گسل‌های سراوان، دهک، کنار، پشت‌بام، بشاگرد و قصر قند در منطقه بلوچستان و گسل‌های میناب، سبزواران و حتی گسلی با نام گسل مکران اشاره کرد. گفته شده که فعالیت برخی از این گسل‌‌ها‌ حتی می‌تواند منجر به سونامی فاجعه‌بار در سواحل دریای عمان نیز شود و به همین دلیل نمی‌توان از نظر ژئوفیزیک نیز منطقه مکران را به عنوان پایتخت انتخاب کرد.


این نوشتار و نوشتار آتی با عنوان تحلیل آمایشی مکران نشان می‌دهد که منطقه مکران به عنوان یک REGION و شهرهای آن به عنوان نقاط شهری نمی‌توانند به عنوان پایتخت کشور مطرح شوند. البته این امر نافی قابلیت‌ها و توانمندی‌های این منطقه به ویژه در حوزه اقتصاد دریا‌محور نیست و حتی می‌توان با برنامه‌ریزی مناسب‌تر به ارتقای جایگاه این منطقه در نظام تقسیم کار ملی رسید ولی مطرح کردن نام این منطقه به عنوان پایتخت کشور، ساده‌انگارانه است و انتظار می‌رود مسوولان تراز اول کشور از جمله رییس‌جمهور محترم، معاونان ایشان و سخنگوی دولت برای بیان موضوعاتی چنین مهم، با اندیشه، مطالعه و دقت بیشتری به طرح موضوع بپردازند زیرا حتی بیان امکان پایتخت شدن منطقه مکران می‌تواند شبهه و شائبه دو تالی نامناسب را به اذهان متبادر کند. اول اینکه اگر مقصود از پایتخت شدن، منطقه مکران در بخش بلوچستان استان سیستان و بلوچستان باشد، این امر منجر به تجزیه این استان می‌‏شود که طبیعتا آثار نامطلوبی خواهد داشت. دوم اینکه شائبه افزایش قیمت اراضی و املاک در منطقه مکران (که هنوز این افزایش قیمت، راستی‌آزمایی نشده است) و رانت حاصل از آن به دلیل اثر اعلانات (ANNOUNCEMENT EFFECT) مسوولان تراز اول کشور به وجود خواهد آمد. پس مناسب است اعلام اینگونه امور که هنوز از نظر کارشناسی و تخصصی ناپخته و بی‏پایه است، از زبان مسوولان بیان نشود تا جامعه در معرض تالی فاسد اینگونه بیانات قرار نگیرد زیرا مردم از مسوولان انتظار اظهارات سنجیده و اندیشیده را دارند.