نوید خیرخواه- شاخص کل بورس در روز گذشته توانست با عبور از سقف قبلی، خود را به سطح روانی ۳میلیون واحد نزدیکتر کند. این عدد طی سالهای گذشته بارها و بارها در ذهن معاملهگران و تحلیلگران بهعنوان یک قله دستنیافتنی و نمادین نقش بسته بود. اکنون که بازار در آستانه لمس این عدد قرار گرفته، توجهها بیش از پیش به توان و انگیزه شاخص برای عبور از آن جلب شده است. رسیدن و تثبیت در این سطح، میتواند فصل تازهای در نگاه فعالان بازار ایجاد کرده و سناریوهای جدیدی از رشد و توسعه را در ذهن آنان متبادر سازد.
آنچه نمیتوان از نظر دور داشت ریشههای این رشد ناگهانی و قدرتمند است. بدون تردید، انرژی فعلی بازار بهطور مستقیم از کاهش ریسکهای سیستماتیک بهویژه ریسکهای سیاسی و تحریمی نشات گرفته است. چنانچه این شرایط مساعد ادامهدار باشد، شاخص کل توان عبور از سطوح بالاتر و ورود به فازهای صعودی بعدی را نیز خواهد داشت. در مقابل در صورت بازگشت بیثباتی به فضای سیاسی یا توقف روند مثبت مذاکرات ممکن است همین نقطه بهعنوان سقف جدیدی برای بازار عمل کرده و روند اصلاحی را بهدنبال داشته باشد.
ظهور تردیدها در نزدیکی قله
با نزدیک شدن به قله ۳میلیونی، فضای روانی بازار نیز دچار تغییراتی شده است. به طور طبیعی هرچه شاخص به نقاط بالاتری میرسد، تردیدها درباره توان بازار برای ادامه رشد افزایش مییابد. در این شرایط، برخی بازیگران شناختهشده که همواره در مواقع حساس موضعی محتاطانه اتخاذ میکنند بار دیگر شروع به هشدار دادن درباره احتمال اصلاح و ریزش کردهاند. شدت گرفتن عرضهها در برخی نمادها طی معاملات روز گذشته، نشانههایی از فعالیت دوباره این دسته از معاملهگران بود. با این حال بهنظر میرسد بازار بهمرور وارد فازی تازه از رفتار خواهد شد؛ فازی که در آن، انتظار برای مشخص شدن نتایج مذاکرات، جای هیجانهای کوتاهمدت را خواهد گرفت.
در چنین فضایی انتظار میرود که سرمایهگذاران با دقت بیشتری اقدام به انتخاب سهام کنند و تفکیک میان صنایع و شرکتها جدیتر شود. بهعبارت دیگر بازار بهجای رشد یکپارچه و هیجانی، وارد مرحلهای خواهد شد که در آن تحلیل بنیادی، گزارشهای عملکرد و کیفیت سودآوری بنگاهها نقش کلیدیتری در تصمیمگیریها ایفا خواهد کرد. این تفکیک تدریجی میتواند به ایجاد فضای سالمتر و پویاتری در بازار منجر شده و در نهایت موجب حرکت منسجمتری در مسیر رشد شود.
فعال شدن تحلیلگران تکنیکال
از منظر تکنیکال، برخی تحلیلگران بر این باورند که در صورتی که شاخص کل بتواند در بالای سقف شکستهشده تثبیت شود الگوهای جدیدی در نمودارها شکل خواهد گرفت که مسیر حرکت به سمت سطوح بالاتر را هموارتر میکند. در میان سناریوهای مطرحشده، اهدافی مانند ۳میلیون و ۲۰۰هزار واحد و حتی ۳میلیون و ۶۰۰هزار واحد نیز بهچشم میخورند. عبور از سقف اخیر، حتی موجب شده تا گروهی از تحلیلگران که پیشتر با بدبینی به آینده بازار نگاه میکردند، بار دیگر به ارائه تحلیلهای مثبت و خوشبینانه روی بیاورند.
افزایش توجه به تحلیلهای تکنیکال، نمودارها و الگوهای قیمتی البته نباید به غفلت از عوامل بنیادین بینجامد. در شرایطی که بازار وارد مرحله تازهای از رشد شده، اتکا به دادههای مالی، گزارشهای فصلی و تحلیل دقیق صورتهای مالی شرکتها، بیش از هر زمان دیگری اهمیت پیدا میکند. تنها در چنین حالتی است که میتوان رشد بازار را پایدار دانست و از ورود به حبابهای قیمتی احتمالی جلوگیری کرد.
آغاز فاز انتخابگری در جریان نقدینگی
با فروکش کردن هیجانات اولیه ناشی از تحولات مثبت در فضای سیاسی و مذاکرات به نظر میرسد بازار سرمایه در آستانه ورود به مرحلهای جدید از بلوغ رفتاری و تحلیلی قرار گرفته است. براساس شواهد موجود، جریان پولی که پیشتر به شکل فراگیر و عمومی در کل بازار توزیع میشد، اکنون بهسمت رفتاری گزینشیتر و دقیقتر حرکت میکند. این یعنی دیگر نمیتوان انتظار داشت که نقدینگی بهصورت یکپارچه به سمت تمامی نمادها سرازیر شود بلکه از این پس نقش گزارشهای مالی، تحولات درونی شرکتها و تحلیلهای بنیادی، در کنار ریسکهای سیاسی، وزن بیشتری در تصمیمگیریها ایفا خواهد کرد.
همین موضوع نشان از آن دارد که فضای جدید بازار، فضایی متفاوت از روزهای پرتلاطم ابتدایی سال است. دیگر صرفا موجهای عمومی و فضای کلی بازار، محرک اصلی رشد قیمتها نخواهند بود بلکه هر نماد بسته به ویژگیهای خاص خود در مسیر رشد یا رکود قرار خواهد گرفت. این تغییر رویکرد، نیازمند بازنگری جدی در استراتژیهای معاملاتی فعالان بازار است.
نقدینگی هوشمند
با وجود آنکه بازار سرمایه هنوز فاصله قابلتوجهی با بازدهیهای بالقوه خود دارد و سهامداران همچنان انتظار دریافت بخشی از سودهای انباشته تاریخی را دارند اما در کوتاهمدت و تا پیش از ورود جریانهای اصلی و قوی نقدینگی، رفتار پولهای خرد و میانرده محتاطانه و وسواسگونه خواهد بود. نشانههای این وسواس در ترکیب معاملات روزهای اخیر نیز قابل مشاهده است؛ جایی که سرمایهگذاران به جای ورود به طیف وسیعی از نمادها، صرفا به شرکتهای دارای پشتوانه بنیادی و چشمانداز مالی روشن توجه نشان دادهاند.
در همین راستا بخش قابلتوجهی از سرمایهگذاریها نیز از طریق صندوقهای سرمایهگذاری مجددا به بازار تزریق میشود. این صندوقها نیز به دلیل الزامات نظارتی و ماهیت ساختاری خود، تمایل بیشتری به سرمایهگذاری در نمادهای کمریسک و بنیادمحور دارند. در نتیجه اگر قرار باشد حرکتهای آتی بازار با جریان نقدینگی همراه شود، این همراهی بیشتر در حوزه شرکتهای قوی و متعهد به شفافیت مالی اتفاق خواهد افتاد؛ موضوعی که در صفهای خرید اکثر نمادهای بزرگ بازار مشهود است.
پولهای منتظر در حاشیه بازار
یکی از مهمترین نکاتی که در تحلیل وضعیت فعلی بازار نباید از آن غافل شد، عدم ورود بخش قابلتوجهی از نقدینگی بالقوه به بازار سهام است. باوجود رشد شاخص و بهبود نسبی جو روانی، بسیاری از سرمایهگذاران حقیقی و حقوقی هنوز ترجیح دادهاند سرمایه خود را در ابزارهای مالی جایگزین مانند صندوقهای طلا، اوراق بدهی یا سپردههای بانکی نگه دارند. این مساله بیانگر آن است که سطح اعتماد به بازار سهام همچنان به طور کامل بازسازی نشده و سرمایهگذاران منتظر تثبیت شرایط و ایجاد سیگنالهای روشنتری از سمت نهادهای اقتصادی و سیاسی هستند.
البته این رفتار محتاطانه لزوما نادرست نیست چراکه هر سرمایهگذار مختار است در انتخاب محل سرمایهگذاری خود تصمیم بگیرد اما یک اصل بنیادین وجود دارد: اگر قرار است بازار سرمایه بهعنوان یک نهاد توسعهیافته و پویا در نظام مالی کشور ایفای نقش کند، نباید وجهه آن توسط برخی رفتارهای هیجانی و حملات سطحی آسیب ببیند. تضعیف وجهه بازار سرمایه، چه در قالب تخریب صندوقهای طلا و چه تمسخر سهامداران زیاندیده، در نهایت به تضعیف کلیت ساختار بازارهای مالی کشور منجر خواهد شد.
نگاه بلندمدت و مسوولانه
در فضای رسانهای و شبکههای اجتماعی، گاه دیده میشود که برخی افراد– چه فعال بازار و چه خارج از آن – با لحن تمسخرآمیز نسبت به وضعیت بازار یا ابزارهای مالی خاص اظهارنظر میکنند. این نگاههای سطحی در حالی که ممکن است بازتابدهنده هیجانات مقطعی باشد، در بلندمدت موجب بیاعتمادی عمومی نسبت به کل بازار میشود. بازار سرمایه بهعنوان خانهای مشترک برای سرمایهگذاران و بنگاهها نیازمند پاسداشت حرمت و اعتبار خود است.
در شرایطی که نگاهها به بازار دوخته شده، زمان آن فرا رسیده که فعالان بازار، نهادهای مالی و تصمیمسازان اقتصادی با همافزایی و ارائه تحلیلهای درست تلاش کنند نقدینگی سرگردان را بهسمت بازار سرمایه جذب کرده و به شکلگیری رفتارهای پایدارتر کمک کنند. حضور پول در بازار، اگر با سازوکار صحیح صورت گیرد، میتواند زمینهساز رشد واقعی و ماندگار شود. نکته کلیدی آن است که خروج این سرمایهها از بازار بهمراتب سختتر از ورودشان خواهد بود بنابراین سرمایهگذاری هوشمندانه و آموزشمحور میتواند به نفع همه بازیگران تمام شود.
در نهایت بخشی از چالش فعلی نیز به عملکرد نهادهای مالی برمیگردد. کمکاری یا کجسلیقگی برخی از این نهادها در معرفی ابزارهای مالی، افزایش شفافیت و ارتقای سواد مالی عمومی عاملی بوده که مانع از جذب بهموقع سرمایهها به بازار شده است. همزمان بخشی از فعالان بازار نیز هنوز نگاه کوتاهمدت و فردمحور را به منافع جمعی و بلندمدت ترجیح میدهند؛ مشکلی که در صورت تداوم، میتواند بر پایداری جریان نقدینگی و سلامت بازار اثر منفی بگذارد.
تورم؛ دشمن پنهان سهامداران
یکی از برداشتهای نادرست که گهگاه در بین برخی فعالان بازار سرمایه به چشم میخورد، تصور مفید بودن تورم برای بازار سهام است اما تجربه چند سال اخیر نشان داده که این دیدگاه نه تنها اشتباه بلکه در بسیاری از موارد آسیبزننده نیز بوده است. در واقع آنچه امروز بهوضوح میتوان دید این است که در دوران تورمی اخیر، برخلاف تصورات، بازار سرمایه نهتنها بهرهای از تورم نبرده بلکه بازنده اصلی آن نیز بوده است.
تورم بالا مستقیما منجر به رشد نرخهای سود بانکی و اوراق شده و به تبع آن جذابیت بازار سهام برای سرمایهگذاران کاهش یافته است. بسیاری از بورسیها این روزها بهوضوح لمس کردهاند که ثبات اقتصادی و کاهش نرخ تورم و ارز، بیش از هر چیز به نفع بازار سرمایه است بنابراین هرگونه ناراحتی از کاهش نرخ دلار، چه از سوی سیاستگذاران، چه از سوی فعالان اقتصادی و چه از دل بازار سرمایه، جای سوال دارد و نشاندهنده زاویهداری نگاه تحلیلی گوینده آن است.
دلار پایین؛ بازار پربازدهتر
کاهش تورم و تثبیت نرخ ارز نهتنها به معنای ثبات اقتصادی کشور است بلکه پیامد آن نیز کاهش نرخ سود و افزایش جذابیت سرمایهگذاری در بازارهای مولد خواهد بود. تصور کنید در شرایطی که تورم به محدوده ۱۰ تا ۱۵درصدی کاهش پیدا کند و نرخ سود اوراق نیز با آن هماهنگ شود، بخش قابلتوجهی از بازار سهام- به ویژه نمادهای بنیادی و با پشتوانه سودآوری- با صف خرید مواجه خواهند شد و ارزشگذاریهای جذابی پیدا میکنند.
در چنین فضایی تحلیل درست از شرایط اقتصادی ضروری است. نقد منصفانه به سیاستهای ارزی یا اظهارنظر درباره نرخ دلار باید بر پایه واقعیات و متغیرهای کلان اقتصادی صورت گیرد، نه صرفا از منظر سود و زیان لحظهای پرتفوی. رویای تثبیت نرخ ارز در سطوح پایین و کاهش نرخ تورم، رویایی است که اگر محقق شود، منفعت آن به تمامی ارکان اقتصاد، از جمله بازار سرمایه، خواهد رسید.
کوتهفکری در برخورد با ابزارهای مالی
یکی دیگر از چالشهای ذهنی موجود در بازار سرمایه، حملههای گاهوبیگاه به ابزارهای مالی مختلف است. گویی برخی فعالان فراموش کردهاند که ابزارهای مالی، هرکدام برای مقاصد خاصی طراحی شدهاند و هریک، بخشی از زنجیره مالی کشور را کامل میکنند. حمله به صندوقهای طلا یا تخریب اوراق یا حتی تمسخر معاملات بازار سهام نهتنها سطح گفتوگو را تنزل میدهد بلکه بیاعتمادی عمومی به کل بازارهای مالی را تشدید میکند.
واقعگرایی ایجاب میکند که ابزارهای موجود را همانگونه که هستند بپذیریم، مزایای آنها را درک و تلاش کنیم اشکالاتشان را اصلاح کنیم، نه اینکه با تخریب و بیاعتمادی، ریشههای بازار را تضعیف سازیم. مهمترین هدف فعالان بازارهای مالی باید حداکثرسازی بازده در شرایط موجود باشد، نه جنگ بر سر برتری صندوق یا سهام.
عقل بازاری؛الگویی از همافزایی
در یک مثال ساده، یکی از اهالی شهرستان که برای خرید به بازار تهران رفته بود، داستانی از تجربه خود نقل میکرد: فروشندهای کاربلد، نهتنها اجناس خود بلکه اقلام سایر همصنفانش را نیز برای او فراهم کرده بود. این تعامل و همکاری در راستای رضایت مشتری، الگویی است که بازار سرمایه نیز باید آن را در رفتار خود بپذیرد. صندوق طلا، صندوق سهام، اوراق یا حتیETFهای مختلف، همگی در یک زیستبوم مالی مشترک فعالیت میکنند و بهجای تضعیف یکدیگر باید مکمل هم باشند.
امروز زمان تقابل نیست، زمان آن است که تمام توان بازار سرمایه صرف تبیین مزایا و ظرفیتهای ابزارهای مختلف شود تا نقدینگی سرگردان، با اطمینان بیشتری وارد این فضا شود. اگر قرار است سرمایهگذار جدیدی وارد بازار شود، باید بهروشنی ببیند که اینجا، از سهام گرفته تا صندوقهای درآمد ثابت، هر گزینهای با یک کلیک قابل انتخاب و مدیریت است.
ورود نقدینگی
اگر خواهان جایگاه قویتری برای بازار سرمایه در تصمیمگیریهای کلان اقتصادی هستیم باید ابتدا این خانه را بزرگتر کنیم. این بزرگ شدن، نه فقط در حجم معاملات، بلکه در کیفیت گفتوگو، تعمیق ابزارها، گسترش آموزش و بازسازی اعتماد عمومی معنا پیدا میکند.
نقش فعالان بازار در این مسیر حیاتی است. با دیدگاه بزرگ و تحلیلمحور، بازار سرمایه میتواند به انتخاب اول سرمایهگذاران بدل شود و نقشی کلیدی در توسعه اقتصادی کشور ایفا کند. اکنون، بیش از هر زمان دیگر، نیازمند اتحاد، عقلانیت و رویکردی سازنده هستیم؛ رویکردی که همه ابزارها را بهمثابه اجزای یک سیستم منسجم در نظر گرفته و بر مبنای آن، برای جذب سرمایه و افزایش بهرهوری تلاش کند.
زمان تغییر در سیاستگذاری
بازار سرمایه
بازار سرمایه برای حفظ جذابیت و بازگشت اعتماد عمومی نیازمند بازنگری در برخی سازوکارهای فعلی خود است. با توجه به شرایط فعلی و چشمانداز سیاسی و اقتصادی کشور، سازمان بورس باید در مسیر تحولاتی گام بردارد که بتواند روانی بازار، گردش پول و انگیزه سرمایهگذاری را افزایش دهد. در این راستا سه محور اصلی برای اصلاحات مطرح بوده که مورد توجه و مطالبه فعالان بازار نیز قرار گرفته است.
اصلاح حجم مبنا برای شرکتهای کوچک و متوسط
نخستین مطالبه، کاهش حجم مبنای شرکتهای کوچک و متوسط است. این پیشنهاد با هدف افزایش تحرک پول و کاهش عقبماندگی شاخص هموزن نسبت به شاخص کل مطرح شده است. کاهش حجم مبنا به طور مستقیم باعث روانتر شدن معاملات و بهبود نقدشوندگی نمادهای کوچکتر میشود. این تصمیم یکی از کمهزینهترین و موثرترین راهکارها برای افزایش مشارکت سرمایهگذاران در نمادهای متنوع بازار است.
افزایش دامنه نوسان؛ سیگنالی مثبت به بازار
دومین تغییر پیشنهادی، افزایش دامنه نوسان از ۳ به ۴درصد است. اگرچه برخی معتقدند که دامنه ۳درصد برای شرایط پرریسک کشور، منطقی و معقول است – و تجربه آبان تا دی نیز آن را تایید کرده – اما در عین حال، افزایش دامنه میتواند سیگنالی مثبت به بازار ارسال کند. افزایش دامنه، موجب روانتر شدن معاملات، بهبود کشف قیمت و افزایش جذابیت برای سرمایهگذاران میشود.
از سوی دیگر بخشی از این فشار بر دامنه نوسان، ناشی از ناکارآمدی نظام کارمزدی کارگزاریهاست. اگر ساختار رقابتی و شناور برای کارمزدها ایجاد و صدور مجوز کارگزاری نیز تسهیل شود ، فشار برای افزایش دامنه نوسان کاهش خواهد یافت. با این حال، افزایش دامنه از ۳ به ۴درصد میتواند بهعنوان یک سیاست مقطعی موثر در تحریک بازار عمل کند.
بازنگری در دامنه نوسان صندوقهای اهرمی
سومین درخواست مربوط به صندوقهای اهرمی است. پیشنهاد میشود دامنه نوسان این صندوقها به دلیل ماهیت پرریسک و اعتباریشان به ۵ یا ۶درصد افزایش یابد. در ظاهر این پیشنهاد منطقی به نظر میرسد چراکه ریسک بالاتر مستلزم پاداش و نوسان بیشتر است اما آنچه محل نگرانی بوده عملکرد ضعیف برخی از این صندوقها در گذشته است که موجب جذب نقدینگی بدون بازدهی مطلوب و محدود شدن تمرکز بازار به چند نماد خاص شده است.
بنابراین هرگونه افزایش دامنه نوسان در این ابزارها باید همراه با نظارت دقیقتر، شفافسازی عملکرد و جلوگیری از بروز تخلفات باشد. در غیر این صورت این ابزارها نهتنها نقشی در عمقبخشی به بازار ایفا نخواهند کرد بلکه موجب انحراف نقدینگی و بیاعتمادی بیشتر میشوند.
زمانبندی و گام عملیاتی
با نزدیک شدن به تحولات سیاسی و نتایج احتمالی مذاکرات فرصت مناسبی برای تصمیمگیری درباره این اصلاحات فراهم شده است. اگر ارزیابیها نشان دهد که روند مذاکرات مطلوب خواهد بود، میتوان از ابتدای اردیبهشت گام نخست اصلاحات را آغاز کرد. این گامها شامل افزایش دامنه نوسان از ۳ به ۴درصد، افزایش دامنه صندوقهای اهرمی به ۵درصد و کاهش موقت حجم مبنای شرکتهای کوچک خواهد بود.
در نهایت نکته مهم آن است که تصمیمات اخذ شده نباید مدام دستخوش تغییر شوند. بازار به ثبات و اطمینان نیاز دارد. سرمایهگذار باید بداند در چه فضایی فعالیت میکند و براساس چه قواعدی تصمیم میگیرد. البته باید همواره در نظر داشت که فضای سیاسی کشور پتانسیل بروز ریسکهای پیشبینینشده را دارد و این موضوع در طراحی سیاستها لحاظ شود اما در عین حال نباید با تغییرات مداوم پایههای اعتماد بازار را سست کرد.