1. نزدیک به بازارگرایان
نخستین جریان عمدتا پژوهشگران و اقتصادخواندههای شاخص و مطرح هستند. گروه اول درون خود به سه دسته کلی قابل تقسیم هستند؛ الف- افرادی که بعضا در موضوعاتی همچون یارانهها، نرخ ارز، قیمتگذاری دولت، حجم دولت، دلایل کسری بودجه، دلایل ناترازی در نظام بانکی، استقلال بانک مرکزی و موضوعاتی شبیه به این، دیدگاههای آنها نسبتا به اقتصاد بازار نزدیک است و البته در برخی مصدایق موضوعاتی همچون عدالت اجتماعی و مسئولیت اجتماعی دولت، دیدگاههای آنها تفاوتهایی با دیدگاههای اقتصاد متعارف دارد. این گروه در موضوعاتی همچون نرخ ارز، مخالف تثبیت بلندمدت نرخ ارز بوده و این موضوع را منشأ شکلگیری فساد، زمینهساز جهشهای ارزی آتی، موجبات هدررفت منابع ارزی و درمجموع سیاست ضدتوسعه و صنعتزدا میدانند. به اعتقاد این گروه، نرخ ارز نباید برای چندین سال در یک نرخ واحد تثبیت شود و معتقدند سیاست ارزی شناور بهترین سیاست برای مدیریت ارز است. به اعتقاد این گروه، تفکیک سیاست رفاهی دولت از سیاست ارزی میتواند زمینهساز کاهش فقر، کاهش التهابات و جهشهای ارزی و کاهش فساد و رانت شود، همچنین تفکیک سیاست رفاهی از سیاست ارزی و تخصیص یارانههای نقدی بهجای رانت ارزی، ازجمله دغدغههای این گروه در چند سال اخیر بوده است. از چهرههای مشهور این گروه میتوان به سیدشمسالدین حسینی و مهدی طغیانی اشاره داشت.
2. تثبیتگرایان
گروه دوم اقتصادخواندههایی هستند که شاید بتوان آنان را در طیف «تثبیتگرایان» قرار داد. این گروه در برخی مصادیق همچون نرخ ارز و قیمتها بهشدت از نقش دولت میگویند و معتقدند دولت باید یگانه قیمتگذار بازارهایی همچون بازار ارز باشد. این گروه معتقدند در موضوعی همچون نرخ ارز، بازاری تشکیل نشده و عمده منابع ارزی دست دولت قرار داشته و باید دولت قاطعانه نرخ ارز را قیمتگذاری و از رواج قیمتهای غیررسمی جلوگیری کند. این گروه نرخهای ارز واقعی را اعداد نسبتا پایینتر (مثلا نرخ 20 هزار تومان تا 25 هزار تومان در شرایط فعلی) را در رسانه به بحث و بررسی گذاشته و از آن دفاع میکنند. این گروه در موضوعاتی همچون یارانههای پنهان چالش جدی با گروه اول دارند. در گروه تثبیتگرایان شاید بیراه نباشد چهره شاخص این گروه حسین صمصامی، استاد دانشگاه شهیدبهشتی معرفی شود.
3. مستقلین
جریان سوم، نمایندگان مستقلی هستند که ممکن است در مصادیق متفاوت سیاستگذاری به گروه اول یا دوم متمایل شوند. محسن زنگنه در مجلس یازدهم از این دست بوده است. وی در موضوع ارز 4200 موضعی متفاوت از گروه اول میگیرد و به گروه دوم نزدیکتر است، اما در موضوعاتی همچون کسری بودجه و دلایل آن، به طیف اول نزدیکتر است. برخی نمایندگان نیز وضعیتی شبیه به زنگنه دارند. مصطفی پوردهقان، محمدمهدی مفتح، علی باباییکارنامی، عباس بیگدلی، رضا علیزاده، هادی قوامی، مصطفی مطورزاده، جعفر قادری و رحیم کریمی ازجمله این افراد هستند.
رسول بخشیدستجردی، نماینده اصفهان را شاید بتوان در این گروه سوم دستهبندی کرد. وی گرچه بهواسطه مصاحبهای بین اهالی رسانه مشهور شد، اما بعضی از دیدگاههای وی در حوزه بانکی ازجمله ناترازیها در اقتصاد ایران و بهطور ویژه ناترازی در نظام بانکی همنظر با گروه اول است. بخشیدستجردی در مصاحبهای میگوید بعضی اقتصاددانها اجازه نمیدهند جلوی سفتهبازی گرفته شود. وی در ادامه مدعی شد: «تنها پولی که بر مبنای مدلهای ریاضی دربرابر دلار ایستاده ریال است.»
البته بخشیدستجردی در گزارشی با عنوان «بررسی نسبت شرکتهای دولتی با خلق درونزای نقدینگی در اقتصاد ایران و لزوم تغییر ساختار جریان مالی» که در پژوهشکده امور اقتصادی وزارت اقتصاد منتشر شده، استدلال میکند: «شواهد تجربی و بررسیهای حسابداری نشان میدهند نقدینگی در اقتصاد برمبنای الگوی خلق اعتبار در بانکداری رشد میکند. از این منظر، فعالیت شرکتهای دولتی یکی از مجاری تقاضای خلق نقدینگی در کشور است. بهعبارتی، شواهد تجربی و بررسیهای حسابداری نشان میدهند بانکها در دنیای واقعی نه بهعنوان واسطه وجوه، بلکه بهعنوان خالق وجوه به فعالیت میپردازند. بر مبنای این الگو از بانکداری، تقاضاهای شکلگرفته برای نقدینگی از سوی عاملان اقتصادی درنهایت میتواند به سیستم بانکی ارجاع شده و پاسخ سیستم بانکی به این تقاضاها منجر به خلق نقدینگی در اقتصاد میشود. بخشیدستجردی و همکارش نتیجه میگیرند فعالیت شرکتهای دولتی از مجاری گوناگون میتواند بر خلق نقدینگی در اقتصاد تاثیر بگذارد. وقتی به مصادیق این مجاری نگاه کنیم، بخشیدستجردی و همکارش در موضوعاتی همچون کسری بودجه، یارانهها و امثال آن به گروه اول گرایش فکری دارند تا جریان تثبیتگرا، اما زمانی که وی موضوع ارز را مطرح کرد شاید بتوان وی را نزدیک به جریان دوم دستهبندی کرد.
4. جریان شبهعلم
جریان چهارم -که البته نحیف است اما رگههایی از آن در مجلس آتی مشاهده میشود- جریان شبهعلم اقتصادی است. این افراد از یکسو فهم غلطی از ارزشهای اقتصادی اسلام دارند و از دیگر سو با واقعیتهای اقتصاد ایران فاصله دارند و مدعی نجات اقتصاد ایران با ایدههای خطرناک هستند.