«بازآفرینی» (reinvention) یک مفهوم جدید نیست؛ دهههاست که سازمانها از آن به عنوان شاهرگ حیاتی بقای خود استفاده میکنند. تاریخ نمونههای متعددی در اختیار ما گذاشته که نشان میدهند روشهای دگرگونکننده کار یا یافتن منابع جدید ارزش، فاکتور تعیینکنندهای در صعود یا سقوط یک سازمان بودهاند.
تغییر محور شرکت نتفلیکس از ارسال DVDهای حاوی محتوا از طریق ایمیل، به ارائه خدمات استریم و محصولات اورجینال، اغلب به عنوان یک نمونه برجسته به ذهن میرسد. اما خیلی از سازمانهایماندگار هستند که اهرم بازآفرینی را کشیدهاند و تکنولوژی برای آنها مثل یک کاتالیزور بوده است. سامسونگ را در نظر بگیرید که فعالیتش از خوار بارفروشی به نساجی و بعد الکترونیک تغییر یافت، یا آمازون که از یک کتابفروشی آنلاین به یک شرکت تجارت الکترونیک و بعد به ارائهدهنده سرویسهای ابری تکامل پیدا کرد. سفر این شرکتها و خیلی از شرکتهای دیگر، الهامبخش سازمانهایی است که بازآفرینی برای آنها به یک الزام فوری و غیرقابل انکار تبدیل شده است.
نظرسنجی امسال شرکت PwC از مدیران عامل، نشان میدهد خیلی از سازمانها چنین فشاری را حس میکنند و تقریبا نیمی از پاسخدهندگان گفتهاند که اعتقاد دارند اگر در همین مسیر فعلی بمانند، کسبوکارشان ظرف 10 سال آینده، باقی نخواهد ماند. مدیران میگویند محرکهای کلیدی مثل قوانین جدید یا تغییر اولویتهای مشتری، بیشتر از گذشته، بقای کسبوکار فعلی آنها را تهدید میکنند.
اما در بین این محرکها، تکنولوژی قویترین نیروی بازآفرینی محسوب میشود، به طوری که 56درصد مدیران عامل گفتهاند تکنولوژی روش سازمان آنها را در خلق، ارائه و جذب ارزش طی 3سال آینده، متحول خواهد کرد. تقریبا میتوان با اطمینان گفت که بخشی از این مساله به ظهور هوشمصنوعی مولد (GenAI) برمیگردد؛ یک نوآوری بنیادین که با اختراع ماشین چاپ، برق و اینترنت قابل مقایسه است. این تکنولوژی قابلیتش را دارد که ماهیت کار را به طور کامل تغییر دهد و برای سازمانهای جدیدی که بر مبنای هوشمصنوعی درست شدهاند، مسیری سریع به سوی دگرگون کردن بازارهای فعلی فراهم کند.
مدیران عامل هم تهدیدها و هم فرصتها را در این زمینه شناسایی کردهاند، بهطوری که 70درصد آنها گفتهاند هوشمصنوعی مولد در 3سال آینده، بر مدل کسبوکار آنها اثر خواهد گذاشت. این رقم در بین مدیران سازمانهایی که هماکنون استفاده از این تکنولوژی را شروع کردهاند، به 89درصد افزایش مییابد. این نشان میدهد که هوش مصنوعی مولد در عمل، پتانسیل تحولآفرینش را به وضوح به نمایش میگذارد.
با در نظر گرفتن این موضوع، عجیب است که میبینیم خیلی از رهبران کسبوکار، بهشدت روی دو موضوع متمرکز شدهاند: اثرات هزینهای تکنولوژی و موارد استفاده محدود آن. تمرکز بیش از حد بر بهرهوری و دستاوردهای فزاینده موارد استفاده از هوش مصنوعی مولد، هم تهدید جدیتر ناشی از اختلال و برهمزنندگی را دستکم میگیرد و هم فرصت بازتصویرسازی جریانات کاری، فرآیندهای کسبوکار و حتی مدلهای جدید کسبوکار را.
منظور این نیست که سازمانها باید نقش بهرهوری را نادیده بگیرند. کارآیی مثبت هر چیزی، در نهایت به حداقل انتظارات از آن تبدیل خواهد شد، بنابراین سازمانها نمیتوانند از آن گذر کنند. اما اختلال دگرگونکننده در کسبوکار یا مدل عملیاتی اتفاق میافتد؛ اگرچه به صورت نابرابر در زنجیره ارزش بخشهای مختلف. این موضوع باعث میشود سرعت هر سازمان در بهکارگیری هوش مصنوعی مولد برای کارآیی و بازآفرینی خودش در کنار فاکتورهای موثر دیگر مثل آمادگی سازمانی، قوانین، و پیچیدگی فنی اجرای فرصتهای تحولآفرین متفاوت باشد.
کدام صنایع بیشترین تاثیر را از هوش مصنوعی مولد میگیرند؟
تحلیل PwC حاکی از سطوح متفاوت پتانسیل تاثیرگذاری هوش مصنوعی مولد بر صنایع است. همچنین، متغیرهای زیادی بین سازمانها وجود دارد که در دامنهای از افزایش حاشیه سود عملیاتی بالقوه در هر بخش منعکس میشود. این دامنه، با ارزیابی اثر جمعی موارد استفاده از تکنولوژی بر سود و زیان معیار در هر بخش (بر اساس مدلهای عملیاتی فعلی) و فاکتورهایی در قابلیتهای امروزی هوش مصنوعی مولد و قابلیتهای آن در آینده نزدیک محاسبه میشود و شامل هزینههای ایجاد یا اداره توسعه یا اجرای هوش مصنوعی مولد نمیشود، چون این ارزشها از شرکتی به شرکت دیگر تفاوت گستردهای دارند.
تعجبی ندارد که ما انتظار داریم سازمانها در صنعت تکنولوژی بالاترین سود را در قالب افزایش میانگین حاشیه سود عملیاتی شاهد باشند. در این سازمانها، هوش مصنوعی مولد میتواند حاشیه سود را با مثلا «تسریع توسعه نرمافزاری» به شیوههای متعدد افزایش دهد – از جمله کمک به مهندسها از طریق کدنویسی، ایجاد مستندسازی فنی و استخراج داده. مهندسان نرمافزار همچنین ویژگیهای محصولات موجود خود را با هوش مصنوعی مولد تقویت میکنند. به عنوان چند نمونه، مایکروسافت، SAP و چند شرکت دیگر، کوپایلتهایی که با هوش مصنوعی مولد کار میکنند را به نرمافزار بنگاهی خود اضافه کردهاند تا در کارهایی از خلاصهسازی اسناد گرفته تا ارتقای تجربه کارکنان، به آنها کمک کند. شرکت ادوبی، بسته نرمافزاری گرافیکی «کریتیو سویت» خود را با تصویرسازی و قابلیتهای ویرایش ارتقا داد. و سرویسدهندگان متعدد مثل آمازون، ابزارهای هوش مصنوعی مولدی ایجاد کردهاند که به متخصصان IT کمک میکند در مورد نرمافزاری که متناسب با نیازهای آنهاست اطلاعات کسب کنند و آن را انتخاب کنند.
شاید هیجانانگیزتر از همه، آن نوآوریای باشد که در آینده نزدیک قرار است هم به کمک مهندسهای نرمافزار و هم به کمک شرکتها در هر بخشی بیاید. از آنجا که دستیاری کدنویسی به کمک هوش مصنوعی مولد، فرآیند توسعه نرمافزار را سرعت میبخشد، زمان بیشتری را فراهم میآورد تا افراد روی نوآوری در نرمافزارها کار کنند. در نتیجه، انفجار یک نرمافزار جدید – چیزی که کارکردهای امروز را ارتقا دهد و اتوماتیکسازی کند یا ارائه کاربردهای کاملا جدید – قریبالوقوع است.
کالاهای لوکس، صنعت دیگری هستند که میتوانند شاهد تاثیر مثبت بهکارگیری هوش مصنوعی مولد باشند. تکنولوژی امکان درست کردن تبلیغات، تجربیات مشتری و حتی طراحیهای محصول بهشدت شخصیسازی شده را فراهم میکند. همین الان هم شاهد هستیم که سازمانهایی با برندهای لوکس مثل گوچی، از هوش مصنوعی مولد برای ایجاد طراحیهای محصول جدید از طریق ترکیب ترندهای فعلی استفاده میکنند؛ برند «بالی» از هوش مصنوعی مولد برای استقرار خریداران مجازی استفاده میکند تا بتواند رفتارهای مشتری را پیشبینی کند. و برندهای دیگر مثل «مونکلر»، «زگنا»، و «ولنتینو» از آن برای تصویرسازی کمپین تبلیغاتی بهرهبرداری میکنند.
با اینکه تحلیلهای PwC پیشبینی میکنند این صنایع بیشترین سود را بر اساس واحد درصد از آنِ خود میکنند، اما حتی برای آن بخشهایی که ظاهرا کمترین سود را میبرند، باز هم افزایش حاشیه سود ممکن همچنان زیاد است. به عنوان مثال، بخش حمل و نقل و لجستیک را در نظر بگیرید. نرخ حمل استاندارد، اغلب با حاشیه سود فقط 2 درصدی همراه است. اما با افزایش میانگین 8/1 درصدی، برخی سازمانها در این بخش میتوانند شاهد دو برابر شدن حاشیه سود خود باشند. موارد استفاده برای این بخش، از بهینهسازی مسیر در تدارکات خروجی گرفته تا بهینهسازی قیمتگذاری آنی در فروش و گزارشهای مالی اتوماتیکسازی شده در بخش پشتیبانی را دربرمیگیرد.
مطمئنا، بخش زیادی از دستاوردهای ارزشمند سهلالوصولی که امروز در دسترس هستند، به مروز زمان از بین میروند. این دستاوردها عمدتا از کارآیی هوش مصنوعی مولد و بهکارگیری این تکنولوژی در سازمانی که در محیط امروز فعالیت میکند، ناشی میشوند. وقتی هر یک از بازیگران بازار شروع به استفاده از تکنولوژیهای هوش مصنوعی مولد به شیوههای مشابه کنند و انتظارات مشتری ناگزیر بیشتر شود، این موارد استفاده، عادی میشوند. به همین دلیل است که سازمانها میخواهند کارهای امروز با تکنولوژی به عنوان مبنایی برای کاربردهای متحولکنندهتر پیوند بخورد که این موضوع کسبوکارها را به سوی مدلهای عملیاتی جدید – و به سوی بازارهای جدید - سوق میدهد.
نمایی از درون لنز صنعت
دینامیکهای صنعت در تعیین سرعتی که سازمانها میتوانند در فرصتهای هوش مصنوعی مولد سرمایهگذاری کنند، نقشی تعیینکننده دارند؛ بهویژه سازمانهایی که بازآفرینی جدی دارند. این بازآفرینی میتواند یک تغییر مدل کسبوکار قابل توجه باشد یا یک بازتصویرسازی از فرآیند کلیدی کسب وکار. این موضوع به سطح دگرگونی و اختلالی که هوش مصنوعی مولد در یک صنعت ایجاد میکند و میزان سهولتی که سازمان میتواند تکنولوژی را به کار بگیرد، بستگی دارد. در هر یک از این متغیرها، چند فاکتور نقش دارند.
سطح دگرگونی و اختلال. با اینکه اثراتی که از هوش مصنوعی مولد گرفته میشود، در سطح دنیا دگرگونکننده است، پتانسیل آن برای ایجاد اختلال در صنایع مختلف فرق دارد. ماهیت دگرگونی و اختلال هم متفاوت است و میتواند در قالب مدل کسبوکار، عملیاتی یا رقابتی باشد. در برخی بخشها، تهدیدی که برای مدلهای کسبوکار وجود دارد بسیار زیاد است – به عنوان مثال، تغییر شکل اساسی ارائه محصول، مدلهای قیمتگذاری، و درگیری مشتری. صنعت سرگرمی را در نظر بگیرید که در آن افزایش سریع ابزارهای تولید محتوا به کمک هوش مصنوعی مولد، باعث بازنگری کامل در توسعه محتوا، توزیع و قیمتگذاری شده است.
صنایع دیگر، مثل کالاهای مصرفی بستهبندی شده، با بیشترین اختلال و دگرگونی در پشت صحنه و به واسطه سادهسازی عملیات و ارتقای مهارت نیروی کارش مواجه شده است.
در عرصه رقابتی، بهکارگیری زودهنگام هوش مصنوعی مولد میتواند یک مزیت قابل توجه در برخی صنایع ایجاد کند؛ مثل خدمات قانونی و حرفهای که به دست آوردن سهم بازار از مشتریان وفادار بسیار مهم است. در صنایع دیگر، مثل مخابرات، موانع ورود به بازار جدید همچنان زیادند و برای برخی تلاشهای هوش مصنوعی مولد به عنوان اولین حرکت، مزیت نسبتا پایینی ایجاد میکنند.
سهولت بهکارگیری. استفاده از هوش مصنوعی مولد یک فرآیند مستقیم نیست و مسیر همگرایی آن، بستگی به صنعت خواهد داشت. برای بخشهای مشخص، متناسبسازی هوش مصنوعی با نیازهای منحصر به فرد یک کسبوکار، میتواند نشاندهنده یک تعهد بزرگ باشد که بهشدت به دسترسپذیری، حجم و پیچیدگی دادههای مرتبط بستگی دارد. به عنوان مثال، بیمه را در نظر بگیرید که حجم انبوهی از دادههای بدون ساختار را در برگرفته و تجزیه و تحلیل آنها به منابع محاسباتی قابل توجهی نیاز دارد. برای فراهم کردن امکان سیاستگذاری شخصیسازی شده و پردازش خسارتهای بیمه، تلاشهای زیادی مورد نیاز است تا سیاستهای مختص صنعت و شرکت، اسناد و دادهها اعمال شوند.
سهولت بهکارگیری هوش مصنوعی مولد همچنین تحت تاثیر فاکتورهای درونی و بیرونی دیگری است. آمادگی نیروی کار یک صنعت و فرهنگ پذیرش تکنولوژی جدید، یک فاکتور مهم درونی است. برخی صنایع، بیشتر از بقیه شاهد اختلال در ماهیت وظایف نیروی کار و نقشها هستند؛ مثل بخشهای خردهفروشی و خدمات مالی که با مشتری سروکار دارند.
نتیجهگیری
در سفری که به سوی آینده داریم، همه سازمانها به سوی یک هدف مشترک هدایت میشوند: رشد بهرهوری با کمک هوش مصنوعی مولد. همزمان، باید از پتانسیل آن برای بر همزدن الگوهای موجود استفاده کنیم. پسلرزههای اولیه این تحول دگرگونکننده الان در برخی صنایع لمس شده و پیشبینیکننده تغییرات گستردهای است که دیگران به زودی شاهدش خواهند بود. تحقیقات PwC نشان میدهد که رهبران سازمانها از این تحول قریبالوقوع آگاهند و الزام حرکت دادن بنگاههای خود به سوی آن را درک کردهاند تا بتوانند رقابتی باقی بمانند.
منبع: PwC