در دنیای امروز که با بحرانهای سیاسی، اقتصادی و زیستمحیطی متعددی روبهروست، این پرسش بهطور جدی مطرح میشود: آیا معیارهایی که دهههاست برای سنجش پیشرفت کشورها استفاده میشوند، هنوز کارآمد هستند؟ یکی از این معیارهای قدیمی، تولید ناخالص داخلی (GDP) است که از دهه ۱۹۴۰ تاکنون، به عنوان شاخص اصلی رشد اقتصادی در سراسر جهان پذیرفته شده است. اما دایان کویل، اقتصاددان برجسته بریتانیایی و استاد دانشگاه کمبریج، در کتاب تازهاش با عنوان «سنجش پیشرفت» بهطور بنیادی اعتبار این شاخص را زیر سوال برده است.
خانم دایان کویل فارغالتحصیل دانشگاه هاروارد و استاد دانشگاه کمبریج و آکسفورد در کتاب خود «سنجش پیشرفت» یا «اندازهگیری پیشرفت» این نکته مهم را مطرح کرده که «تفکر اقتصادی دیروز نمیتواند مشکلات اقتصادی امروز را حل کند.» انتشار این کتاب با استقبال متخصصان و کارشناسان اقتصادی و سیاسی مواجه شد. روزنامه فایننشال تایمز و سایت فارن افرز در مطالب جداگانهای به بررسی و نقد این کتاب پرداختند. در واقع سابقه خانم کویل، عقبهای را برای خود درست کرده که بتواند شخصیت تاثیرگذاری بر جامعه علمی و سیاستگذاری داشته باشد. این پروفسور ۶۴ساله که جدا از تدریس در دانشگاهها در بخش خزانهداری بریتانیا، سردبیر اقتصادی روزنامه ایندیپندنت و معاون رئیس «بیبیسی تراست» (این بخش جدا از رسانه بیبیسی است و به بررسی منافع مشترکان بیبیسی میپردازد) بوده، دقیقا با معضلات و مشکلات اندازهگیریهای اقتصاد آشناست. به همین خاطر کارشناسان تاکنون نتوانستهاند به ایده او که «اندازهگیریهای شاخص جیدیپی با شرایط فعلی اقتصاد همخوان نیست» ایراد بگیرند.
کتاب «سنجش پیشرفت» با یک خاطره کوتاه از دانشگاه هاروارد در سال ۱۹۸۲ شروع میشود که دو نفر از همکلاسیهای او درحالیکه نشستهاند، پشت سر آنها دو استاد اقتصاد دانشگاه ایستادهاند. یکی از آنها پروفسور زوی گریلیشس، استاد اقتصادسنجی که به آمریکا مهاجرت کرده و در دانشگاه هاروارد درس میدهد، است. او در نیمه اول دهه ۱۹۹۰، مقالهای را ارائه میدهد و فاکتورهای تعیینکننده در GDP را زیر سوال میبرد. همین مقاله در واقع ایده این کتاب است. دایان کویل در سال ۲۰۱۴ با انتشار کتابی تحت عنوان «جیدیپی: یک تاریخچه مختصر اما محبتآمیز» به بررسی تکاملی مفهوم و اندازهگیری تولید ناخالص داخلی میپردازد. او در این کتاب نشان میدهد که در دوران رکود بزرگ و جنگ جهانی دوم، GDP برای اندازهگیری تولید طراحی شده بود، یعنی در واقع بر مبنای دادههای صنعتی شکل گرفته بود. بنابراین برای قرن بیست و یکم که هوش مصنوعی و فناوری اطلاعات بهسرعت در حال پیشرفت است و بر تمامی ارکان اقتصاد و زندگی مردم تاثیر گذاشته و همچنان اثر میگذارد، این شاخص با این معیارهای اندازهگیری اصلا مناسب نیست. یعنی در واقع ماهیت اقتصاد تغییر کرده است. این ایده تغییر ماهیت عملا در کتاب تازه خانم کویل شکل بسیطتری یافته است.
از نگاه خانم کویل، برای مثال، در دهههای گذشته و نیز حال برداشت منابع نفتی، گازی یا حتی چوب از جنگلها به مثابه «درآمد» تلقی میشد و میشود اما در واقع این کار به معنای ضربه زدن به محیطزیست و اثرگذاری منفی بر زندگی انسانهاست و باید آن را در ردیف «هزینهها» گذاشت. روزنامه فایننشالتایمز درباره خانم کویل مینویسد که دایان کویل «با تجربه اولیه در خزانهداری بریتانیا و در روزنامهنگاری و به دنبال آن دورههای طولانی در دانشگاه و مشاوره اقتصادی - استاد سیاست عمومی بنت در دانشگاه کمبریج و یکی از مدیران موسسه بنت - قطعا در موقعیت خوبی قرار دارد تا استدلالی را مطرح کند که نیاز به جلب نظر هر دو اقتصاددان و سیاستمدار دارد.
این روزنامه همچنین درباره این کتاب مینویسد که «کویل استدلال خود را در میان اختلالات جهانی از جمله هوش مصنوعی مولد، رایانش ابری (enshittification) (اصطلاح طنزی که اشاره به بدتر شدن یا مزخرفتر شدن کیفیت پلتفرمها دارد)، نارضایتی اقتصادی، تنشهای ژئوپلیتیک و اثرات مداوم تغییرات آبوهوا، بیشتر تقویت میکند. او استدلال میکند که مجموعا اینها همگی اعتبار تولید ناخالص داخلی را که بخشی از سیستم حسابهای ملی است که در دهه ۱۹۴۰ طراحی شده و مبتنی بر سرمایه فیزیکی و منابع طبیعی نامحدود است، بیشتر تضعیف میکنند.» اما سیسیلیا النا رَوز در سایت فارن افرز درباره این کتاب مینویسد: «کویل، استاد اقتصاد دانشگاه آکسفورد، کتابی فنی و در عین حال متقاعدکننده نوشته است. بسیاری از شاخصها - از جمله تولید ناخالص داخلی - در نیمه اول قرن بیستم شکل گرفتهاند و بر اقتصادهای صنعتی متکیاند.
درحالیکه اکنون خدمات، فناوری و اقتصاد دیجیتال سهم بسیار بیشتری دارند. مثلا در سال ۱۹۴۷، صنایع و کشاورزی ۳۷درصد تولید ناخالص داخلی آمریکا را تشکیل میدادند. اما در ۲۰۲۳ این عدد به ۱۲درصد کاهش یافت، درحالیکه خدمات سختاندازهگیری مانند سلامت، آموزش و فناوری ۸۱.۵درصد تولید ناخالص داخلی را تشکیل میدهند.» به نوشته فارن افرز «او نشان میدهد که شاخصهایی مثل قیمت کالا (برای اندازهگیری تورم) نیز با واقعیت فاصله دارند. همچنین فناوری باعث میشود آمار بهرهوری بیشازحد برآورد شود - مثلا با جایگزینی صندوقداران با دستگاههای سلفسرویس، بهرهوری ظاهرا افزایش یافته، اما کار بدون دستمزد مشتریان نادیده گرفته شده است.
همچنین تولیدات خانگی (مثل مراقبت از سالمندان) در GDP لحاظ نمیشود، که موجب بیتوجهی به ارزش آن و در نتیجه سیاستگذاری اشتباه میشود. کویل بر اهمیت اندازهگیری فعالیتهای بدون مزد تاکید دارد. مردم زمان زیادی صرف مراقبت، آموزش، خرید آنلاین و تولید محتوای دیجیتال میکنند - همه بدون مزد. راهحل پیشنهادی او، جمعآوری دادههای بهتر درباره استفاده مردم از زمان است تا بتوان ارزش ذاتی این فعالیتها را تخمین زد. او همچنین بر لزوم ارزشگذاری منابع طبیعی تاکید میکند، چیزی که در چارچوبهای حسابداری سنتی مانند جیدیپی لحاظ نشدهاند. درحالیکه آسیبهای زیستمحیطی مانند آلودگی و گرمایش زمین در حال تشدید است، بازارها همچنان فقط فروش سوخت فسیلی را ثبت میکنند، نه زیانهای آن را.» کویل پیشنهاد میکند از «حسابداری سرمایه طبیعی» استفاده شود - یعنی برآورد ارزش منابع طبیعی و اثرات آنها. حتی اگر تخمینهای دقیق ممکن نباشد، بهتر از نادیدهگرفتن کامل آنهاست.
به اعتقاد نویسنده فارن افرز، «در نهایت، کویل مینویسد که رشد بهرهوری برابر با پیشرفت نیست. او خواستار یک چارچوب جامع برای اندازهگیری ثروت واقعی است - شامل تولید خانگی، قیمتگذاری کالاهای رایگان، و تاثیر دیجیتالی شدن. چنین چارچوبی به سیاستگذاران درک بهتری از اقتصاد مدرن و تصمیمگیریهای هوشمندانهتر میدهد.» بههرحال به نظر میرسد نه فقط تجدیدنظر در شاخصهای اقتصادی در عصر فناوری اطلاعات و توسعه هوش مصنوعی، بلکه تجدیدنظر در همه زمینهها در این دوره از زمان ضروری است. انسان در عصر هوش مصنوعی وارد عرصهای شده است که حتی معنای زندگانی او هم دارد تغییر میکند. دایان کویل در «سنجش پیشرفت» نشان میدهد که پیشرفت واقعی، چیزی فراتر از رشد عددی اقتصاد است. او خواستار آن است که سیاستگذاران، پژوهشگران و حتی مردم عادی، از چارچوبهای جدید و انسانیتری برای فهم اقتصاد استفاده کنند. کتاب او دعوتی است به بازاندیشی بنیادین در باب اینکه چه چیزی را میسنجیم و چرا.
* روزنامهنگار