آنچنان نسل کنونی با نسل جوانی که در دهه ۱۳۶۰ خورشیدی می زیست متفاوت است که گوئی در سرزمینی دیگر به سر می برد.معیار برنده بودن برای جوانان آن دوران در باور داشتن و دفاع از ارزش های معین و از خاک میهن بود و هرچه این ایثار بیشتر بود، ایثار کننده برنده تر محسوب می شد. اینک برنده کسی است که در نیمکت مدرسه و صندلی دانشگاه از همکلاسی خود به هر قیمتی پیشی بگیرد و در بازار رقابت، گوی سبقت را برباید.
الگوی پیشتر بودن و بیشتر داشتن، تفاخر به داشته های مادی و حتی درجه مدرک تحصیلی فارغ از هر میزان درس آموخته، معیار برنده بودن است و کسی که فعالیت داوطلبانه برای خیر و منفعت جامعه انجام می دهد، در ذهن های ماده پرست مردم، انسانی ساده لوح شناخته میشود.
با چنین بنیان ارزشی که در جامعه ایجاد گردیده، از سطح دبستان و تا دوره دکتری با آزمون های رقابت سنجی نفس گیر، چه سرنوشتی برای آینده اجتماع، فرهنگ، اقتصاد و محیط زیست کشور را باید انتظار داشت؟ رقابت های دبستانی تا سطوح بالا تر عینیت های ملموسی هم دارد. رقابت بر سر استفاده و پمپاژ آب رودخانه ها در حوضه های آبریز به هم پیوسته و جنگ های احتمالی بر سر منابع طبیعی مانند آب، بدون تردید ریشه در این سبک تعلیم تربیت در مدرسه و در خانه هایمان دارد.
توسعه پایدار با اصلاح این بنیانارزشی رقابتی و فرساینده شکل واقعیبه خود میگیرد و مبنای آن تعاون و مشارکت در تمامی مراحل فرایند توسعه است و آموزش این روحیه مشارکت و تعاون در کشورهای پیشرفته و توسعه یافته از دوره پیش دبستانی آغاز میشود.
نمیتوان بنیان رقابت را در جهان ذهن مردم از دوران کودکی با معیار های رقابتی شدید پایه گذاری کرد، و از آن سو از حجم خودخواهی و فردگرائی تا اختلاس های نجومی در اجتماع، لب به گلایه گشود.
الگوی توسعه ای که "روستو" در دهه ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ میلادی در آمریکا مطرح کرد و به کشورهای فقیر جهان به عنوان الگوی برتر معرفی شد، ۵ مرحله را در بر می گرفت که مرحله های چهارم و پنجم آن عبارت بودند از: تولید انبوه و مصرف انبوه. یعنی: هرچه در مقیاس فردی و نیز جمعی، مصرف زدگی افزایش یافت، آن فرد و آن اجتماع به دروازه های توسعه یافتگی نزدیک تر شده است.
توسعه بر اساس معیار تولید انبوه و مصرف انبوه به معنای غارت منابع طبیعی و محیطی کره زمین توسط سرمایه داران آزمند و مردمان حریص است و نه غیر از آن.
توسعه پایدار جنبشی جهانی متضاد با الگوی رقابتی مخرب "روستو" می باشد.نمیتوان در حرف و شعار از توسعه پایدار دم زد و در عمل آموزش کودکان را بر اساس الگوی رقابتی سامان داد.
تا دیر نشده برای تغییر معیار موفقیت و "برنده بودن" در جامعه، در ترویج عملی همکاری، گذشت و فداکاری برای جامعه و میهن و ارزش های اصیل به جوانان بکوشیم و عشق و صمیمیت را جایگزین رقابت های نفس گیر سازیم. این نیازمند ایجاد تغییرات اساسی در ارزش ها، ضوابط و زیر ساخت های آموزشی و نیز اجرائی در کشور می باشد.